وقتي بحث ارث بودن فدک مطرح شد و به حضرت اينگونه جواب دادند که انبياء ارث باقي نميگذارند حضرت فرمودند : «﴿بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ أَنْفُسُكُمْ أَمْراً فَصَبْرٌ جَـميلٌ وَ اللَّـهُ الْـمُسْتَعانُ عَلى ما تَصِفُونَ﴾؛[1] يعني اين گونه نيست که امر بر شما مشتبه شده باشد و واقعا نميدانيد که پيغمبر هم ارث ميگذارد؛ بلکه اين صحنهها را درست کرديد تا آنچه دلخواه خودتان است را عملي کنيد. من بايد صبر کنم تا آنچه اراده الهي است تحقق پيدا کند.»
سرانجام، در اين فرازي که امشب خوانديم آيه بيست و چهارم از سوره محمد6 را عينا ذکر ميفرمايند و اقتباسي از آيه چهاردهم سوره مطففين را در کلام خويش ميآورند؛ يعني مفاهيم آن آيه را به صورت خطاب به مخاطبان ميگويند. آيه چهاردهم سوره مطففين ميفرمايد: ﴿کلاّ بَلْ رَانَ عَلَى قُلُوبِهِم مَّا كَانُوا يَكْسِبُونَ﴾؛
يکي از حقايقي که قرآن روي آن تاکيد دارد اين است که اعمال زشت انسان تدريجا باعث ميشوند که انسان حقيقت را درک نکند و کمکم ايمانش ضعيف شود و سرانجام کارش به کفر بيانجامد. همان طور که آيه بيست و سوم سوره جاثيه ميفرمايد : «﴿أَ فَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ وَ أَضَلَّهُ اللَّـهُ عَلى عِلْمٍ وَ خَتَمَ عَلى سَمْعِهِ وَ قَلْبِهِ وَ جَعَلَ عَلى بَصَرِهِ غِشاوَةً فَمَنْ يَهْديهِ مِنْ بَعْدِ اللَّـهِ أَ فَلا تَذَكَّرُونَ﴾؛ اگر معبودِ کسي هواي نفسش شود يعني تسليم هواهاي نفسانياش شود خداوند چشم و گوشش را کور و کر ميکند و در حالي که اهل علم و فهم است گمراهش مينمايد و پردهاي روي چشم و گوشش ميکشد. چه کسي ميتواند چنين کسي را هدايت کند؟!» يعني چنين کسي هرگز هدايت نخواهد شد.
چنين مضموني در آيه چهاردهم سوره مطففين هم هست که ميفرمايد: ﴿كَلاَّ بَلْ رانَ عَلى قُلُوبِهِمْ ما كانُوا يَكْسِبُونَ﴾؛ کساني که اهل معصيت بودند و دائما با خداوند مخالفت ميکردند اعمال زشتشان چرکي بر روي دلشان شد و زنگاري روي آيينه قلبشان و ديگر چيزي در آن منعکس نميشود.
حضرت؛ خطاب به اين مسلمانان ميفرمايند: شما به دنبال هواي دلتان هستيد و به اين خاطر اعمالي را انجام داديد که دلتان سياه شد و ديگر درک نميکنيد. بعد ميفرمايد: روزي از طرف خدا پرده برداشته خواهد شد و چيزهايي ظاهر خواهد شد که هيچ وقت فکرش را نميکرديد. آن روز است که خواهيد فهميد چه گناه بزرگي مرتکب شدهايد ﴿فَكَشَفْنا عَنْكَ غِطاءَكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَديدٌ﴾. [2]
به راستي چرا حضرت زهرا3 در اين مجلس اين آياتي را تلاوت کردند که همه خطاب به کفار و مشرکان هستند؟ حضرت آن آيات را تلاوت کردند چراکه با آن چشم تيزبين و حقيقتبينشان ميديدند اين راهي که شروع شده و زاويهاي که باز شده است به کفر و شرک منتهي ميشود؛ ﴿ثُمَّ كانَ عاقِبَةَ الَّذينَ أَساؤُا السُّواى أَنْ كَذَّبُوا بِآياتِ اللَّـهِ وَ كانُوا بِها يَسْتَهْزِؤُنَ﴾. [3]
دانشجوي متديني را ميشناختم که وقتي به لندن رفته بود شنيده بود که آنجا برخي از کارخانههاي نان، فرِ نانپزي را با روغن خوک چرب ميکنند تا نان آسانتر خارج شود. لذا تحقيق کرده بود تا کارخانهاي را پيدا کند که روغن نباتي مصرف ميکند تا از پاکي ناني که ميخورد مطمئن باشد. همين شخص کم کم کارش به جايي رسيده که اصل دين، وحي، نبوت و همه چيز را انکار ميکند.
اينگونه نيست که هر کس فاسق است از ابتدا فاسق بوده است؛ البته هستند کساني که از اول هم خراباند اما قرآن ميفرمايد : «﴿وَ اتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ الَّذي آتَيْناهُ آياتِنا فَانْسَلَخَ مِنْها فَأَتْبَعَهُ الشَّيْطانُ فَكانَ مِنَ الْغاوينَ * وَ لَوْ شِئْنا لَرَفَعْناهُ بِها وَ لكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَ اتَّبَعَ هَواهُ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ﴾؛ بودند کساني که نعمتهاي بزرگ و معارفي ژرف به آنها داديم و در ابتدا آدمهاي خوبي بودند و خداوند دعايشان را مستجاب ميکرد؛ اما آنها به دنبال هواي نفسشان رفتند و سرانجام کارشان به آنجا رسيد که حکايتشان حکايت سگ شد.
کار مسلماناني که در رکاب پيامبر بودند به جايي رسيد که حضرت زهرا3 اين گونه آنها را توبيخ ميکنند. چرا؟ زيرا حضرت ميديدند که با اين فاصلهاي که آنها از حق ميگيرند سرانجامشان به کفر منتهي ميشود. اگر بنا گذاشتيم بر اينکه به حکم خدا بياعتنايي کنيم و کم کم بگوييم : «بله، اسلام و اسلامگرايي خوب است اما زمان اين موضوعات گذشته است و اکنون زمان مليگرايي و ارزشهاي انساني است!» در اين صورت بايد منتظر چنين سرنوشتي باشيم.
[1] . سوره يوسف، آيه 18.
[2] . سوره ق، آيه 22.
[3] . سوره روم، آيه 10.