borhani برهانی آفرینش خلق درباره  خداشناسی
منشور بین المللی اسلام «جلد دهم»
پرخاشگری فاطمه اطهر

ممکن است کسي در اين بخش، اشکالي به نظرش بيايد و آن اين که حضرت صديقه طاهره صلي الله عليها و علي ابيها و بعلها و بنيها از همه بيشتر به مقامات پسرعم و شوهر خود واقف و آشنا بود، و آن بزرگوار حجت رب العالمين است، پس به چه دلیل پرخاشگری نمود؟ و چنانچه در دعاي صبح روز جمعه وارد شده: «أَشْهَدُ أَنَّهُمْ فِي عِلْمِ اللَّـهِ وَ طَاعَتِهِ كَمُحَمَّدٍ صَلَوَاتُ اللَّـهِ عَلَيْهِ وَ عَلَيْهِمْ أَجْمَعِينَ[1]» مي‌باشند، و بالاخص مولاي متقيان برحسب روايت ابي‌وهب قصري از امام صادق7 مي‌گويد:

وارد مدينه شدم و به محضر حضرت امام صادق7 رسيدم و گفتم جانم فداي شما باد در حالي به محضر شما مي‌رسم که قبر حضرت اميرالمومنين7 را زيارت نکرده‌ام حضرت در جواب فرمود: چه کار بدي کردي، و اگر نبود که تو از شيعيان ما هستي شما را نمي پذيرفتم! آيا زيارت نمي کني کسي را که خداي متعال او را زيارت مي‌کند. انبيا او را زيارت مي‌کنند مؤمنان او را زيارت مي‌کنند!؟ در جواب گفتم: جانم فداي شما باد، اين نکته را نمي‌دانستم فرمود: بدان که اميرالمومنين7 در نزد خدا از تمام ائمه افضل است.

و بر آن بزرگوار است ثواب اعمال آنان[2].

پس اين پرخاش حضرت زهرا3 چگونه توجيه مي‌شود؟

از اين اشکال دو جواب داده مي‌شود، و برگشت هر دو به اين است که صديقه طاهره3 از اينکه مي‌ديدند خلافت عظماي الهي از محور خود خارج شده و چگونه اسلام وارونه خواهد شد در رنج بودند، و هم از نظر حکمتي چنين برخوردي حکيمانه بوده است، به شرحي که گفته خواهد شد.

پاسخ اول

نظير چنين پرخاشي از پيغمبر اولوالعزم و معصومي ديگر هم صادر شده، و مي‌توان نام چنين پرخاشي را «پرخاش مقدس» ناميد، به اين شرح که: هارون7 در زمان غيبت برادرش موسى بن عمران7 اندک تخلف و سرپيچي از اطاعت امر خدا و فرمان شريک نبوت خويش نکرده بود، و وظيفه‌ي خود را به هنگام غيبت برادرش به نحو احسن انجام داده بود، و اسرائيليان را از نيرنگ و شعبده‌ي سامري و واداشتن وي آنان را به پرستش گوساله کاملا برحذر داشته بود، اما چه سود! چه اينکه سامري کار خود را کرد، و آن سبک‌سران به حکم سنخيت يا اينکه نشانه‌هاي بسيار و معجزه‌هاي فراوان از کليم خدا، موسى بن عمران7 ديده بودند، ولي به حکم اينکه سنخيت، علت انضمام است، و آيه‌ي شريفه‌ي «وَ أُشْرِبُوا فِي قُلُوبِهِمُ الْعِجْلَ بِكُفْرِهِمْ‏» همه‌ي آن آيات و نشانه‌هاي الهي را ناديده گرفته و در زمان کوتاهي که حضرت موسى7 غيبت داشت، به پرستش گوساله‌ي ساخت سامري شتافتند.

کليم خدا پس از مراجعت از طور هرگز فکرنمي‌کرد با آن همه سوابق و ديدن آيات نه‌گانه‌ي الهي، اسرائيليان به اين سرعت به عقب برگشته و رسوم جاهليت را بپذيرند، و اوضاع را کاملاً‌ برخلاف انتظار ديد، در چنين وقتي بود که برحسب نقل قرآن، موسى7 به سختي برآشفت:

«وَ أَلْقَى الْأَلْواحَ وَ أَخَذَ بِرَأْسِ أَخِيهِ يَجُرُّهُ إِلَيْهِ[3] وَ لَقَدْ قالَ لَهُمْ هارُونُ مِنْ قَبْلُ يا قَوْمِ إِنَّما فُتِنْتُمْ بِهِ وَ إِنَّ رَبَّكُمُ الرَّحْمنُ فَاتَّبِعُونِي وَ أَطِيعُوا أَمْرِي، قالُوا لَنْ نَبْرَحَ عَلَيْهِ عاكِفِينَ حَتَّى يَرْجِعَ إِلَيْنا مُوسى‏.[4] قالَ يَا بْنَ أُمَّ لا تَأْخُذْ بِلِحْيَتِي وَ لا بِرَأْسِي إِنِّي خَشِيتُ أَنْ تَقُولَ فَرَّقْتَ بَيْنَ بَنِي إِسْرائِيلَ وَ لَمْ تَرْقُبْ قَوْلِي.[5]؛

«موسى7 الواح را انداخت (با اينکه خلاف احترام و تعظيم کلام الهي بود) و سر برادر خود را گرفت و به طرف خود کشيد؛ و هارون از پيش اتمام حجت نمود و گفته بود: شما فريب سامري را خورديد، و پروردگار شما رحمن و بخشنده است، پس مرا پيروي نموده و از فرمان من اطاعت نماييد! ولي اسرائيليان گفتند: ما تا برگشتن موسى همچنان به عبادت گوساله ادامه خواهيم داد، و هارون به موسى8 گفت: اي پسر مادر! از محاسن و سر من مگير، چه اينکه در بيم آن شدم که بگويي در ميان بني اسرائيل تفرقه افکندي و از قول من مراقبت ننمودي. »

چنين برخوردي از موسى7 با اينکه هارون به جز انجام وظيفه کاري نکرده بود، جز تعصب و سرسختي در راه حق و فرياد و پرخاشگري در راه مبارزه با باطل نيست.

يادگار خاتميت؛ حضرت زهرا3 هم که مي‌ديد به حکم سنخيت و رسوب جاهليت و گوساله پرستي در صميم دل آنان، با وجود آن همه تأکيد پيامبر6، مسلمانان، هارون امت يعني علی7 را ترک کرده و اطراف عجل (گوساله) را گرفته‌اند، به شدت ناراحت شد، و انگيزه‌ي ناراحتي صديقه‌ي طاهره، ‌از کفران عظيم امت اسلامي و عبادت طاغوت در برابر نعمت بزرگ وصايت و خلافت بود، ‌که با حذف هارون امت چه سرنوشت سختي در انتظار امت است، و به مصداق فرمايش پيامبر6: «بَدَأَ الْإِسْلَامُ غَرِيباً وَ سَيَعُودُ غَرِيباً فَطُوبَى لِلْغُرَبَاءِ[6]، اسلام با غربت آغاز شد و به زودي همچون آغاز، به غربت باز خواهد گشت، پس خوشا به حال غريبان!»

مسلمانان با حذف هارون امّت ديري نمي‌پاید باز دوباره اسلام به حالت غربت برمي‌گردد، پس ناراحتي و و پرخاش آن بزرگوار نشان دهنده‌ي عظمت فاجعه است، نه اينکه يادگار نبوت مي‌خواست به هارون امت از راه پرخاش اعتراض نمايد.

پاسخ دوم

حکمتي در قضيه بود که صديقه‌ي طاهره3 مي‌خواست که روشن شود. حضور آن حضرت در اجتماع مردم مطابق رضايت کامل مولاي متقيان بوده، و آنچه از فاطمه‌ي مرضيه6 صادر شده همه به عنوان همدردي و مطابق خواسته‌ي قلبي مولا3 بوده و نه اينکه العياذ بالله فاطمه3 بدون رضايت همسرش کاري را بدون صلاح ديد انجام داده، و اين پرخاش صديقه طاهره7 و تسلي و دلداري مولا7 در جواب بازگو کننده، رضايت کامل آن حضرت از اين برخورد سازنده‌ي صديقه‌ي طاهره است. راستي اگر نبود حضور و خطبه‌ي روشنگر بضعه‌ي (پاره تن) رسول الله 6 در حساس‌ترين مرحله‌ي تاريخ اسلام، ما از چه منبع موثقي مي‌توانستيم به جريان نفاق حاکم در صدر اسلام، با تبليغ گسترده‌ي حاکمان آن روز پي ببريم؟

باز فرازي در اين بخش هست که نياز به توضيح دارد. ممکن است گفته شود: از جواب مولا7 که فرمود: اگر مقصود شما روزي باشد، روزي به قدر کفاف را خدا ضامن است و خدا ضامن استوار و درستي است؛ اين سوال پيش مي‌آيد: مگر انگيزه‌ي حضرت از ايراد خطبه به خاطر رزق و روزي بود، تا چنين جوابي را مولا7 در پاسخ بفرمايند؟ آيا با وجود پايه‌ي معرفتي صديقه‌ي طاهره3 در حد عصمت، مي‌تواند چنين پاسخي داشته باشد؟ و آيا مضمون و محتوا و استخوان بندي خطبه که مملو از معارف الهي و با بياني شکافنده، انحراف عظيم دست اندرکاران سقيفه و نفاق حاکم بر جامعه‌اي اسلامي را بازگو مي‌کند، نشان دهنده‌ي آن نيست که فرياد صديقه‌ي طاهره3 به جهت سرنوشت بدي که در انتظار مسلمانان است مي‌باشد، نه رزق و روزي!؟

پاسخ اين سوال با دقت در خطبه و با توجه به پرخاش مقدس صديقه طاهره3 روشن مي‌شود که مسلماً‌ مولا7 در اين جواب در مقام آن نبوده که حضرت را نسبت به رزق و روزي تأمين دهد، بلکه از آنجايي که زهراي طاهره3 از جريان وارونه کردن هدف‌هاي پيامبر عظيم الشأن اسلام6 و سرنوشت بدي که در انتظار اسلام و مسلمانان بود، قلب مبارکش در رنج بود، با جمله‌هاي آرامبخش، اين چنين: «ای دختر برگزيده و يادگار نبوت! من هرگز در اداي وظيفه کوتاهي نکردم...»، با اين جمله‌هاي نرم و فروتنانه در مقام تسلي و آرامش دادن آن حضرت بودند، و گرنه همين سوال در جمله‌ي؛ در دینم کوتاهي نکردم» هست. مگر صديقه‌ي طاهره3 در مقام و عظمت مولا7 نمي‌فرمايد: «مکدودا في ذات الله، ‌مجتهدا في امر الله» پس مسلم صديقه طاهره3 مي‌دانست که مولا7 کوتاهي نفرموده. پس به اين قرينه و قراين ديگر، اين جمله‌هاي مولا 7 در معاني اصلي و ابتدايي آن مراد نيست و به اصطلاح علم بلاغت، در اين فراز هدف از ايراد اين جملات فايده‌ي خبر و يا لازم فايده‌ي خبر نيست[7]، بلکه گاهي اوقات هدف از جمله‌ي خبريه به جز هدف دوگانه، از قبيل استرحام[8] و يا اظهار تحسر[9] و تسلي و. . . است، که هدف از سياق جمله‌ها به دست آورده مي‌شود. در اين فراز هم مولا به جهت تسلي خاطر صديقه‌ي طاهره3 با اين گونه جمله‌ها حضرت را نوازش مي‌فرمايند و هدف، تأمين روزي به قدر کفاف نيست.

علاوه بر غم و اندوه حضرت زهرا3 از فراق پدر، آن حوادث ناگواري که از جانب گروه حاکم در حق زهرا3 و حضرت علي7 اعمال شد، و سکوت مردم مدينهٔ النبي، همواره چشمان زهرا3 را گريان و قلبش را دردمند و جسمش را ناتوان ساخته بود.

حضرت زهرا3، پس از احتجاج با ابوبکر در مورد فدک که قصد اصلي ايشان دفاع از ولايت و امامت مولي‌الموحدين علي7 بود، رسما به ابوبکر اعلام کرد، که اگر حق مرا به من برنگرداني تا زنده هستم با تو سخن نخواهم گفت. اکثر محدثين و مورخين شيعه و سني نقل کرده‌اند که حضرت زهرا3 بعد از احتجاج با ابوبکر ديگر با وي سخن نگفت، تا از دنيا رحلت فرمود.[10]

حضرت زهرا3 با شيوه‌ي مبارزه‌ي منفي و قطع رابطه و مذاکره (اعتصاب سخن) با مهاجمان و روي گرداندن از شيخين و با گريستن در شب و روز سعي در بيدار نمودن وجدان‌هاي خفته و برانگيختن عواطف و احساسات و جلب افکار عمومي به سوي خود را داشت تا با کمک و ياري مردم مدينهٍٔ النبي بتواند حکومت و جامعه‌ي اسلامي را از انحراف نجات بخشد.

ابن بابويه به سند معتبر روايت کرده است: که بَکّائون يعني بسيار گريه کنندگان پنج نفر بودند، حضرت آدم7، حضرت يعقوب7، حضرت يوسف7، حضرت فاطمه3، و حضرت سجاد7[11].

حضرت زهرا3 روزي بر سر خاک پدرش مي‌گريست و مي‌فرمود: صبر من تمام شد، شکيبايي از من رخت بربسته، بعد از اينکه خاتم الانبياء محمد3 را از دست دادم، اي چشم، اشک خود را پي در پي در مصيبت پيامبر بريز، تا وقتي که خون عوض اشک از تو بريزد، اي رسول خدا، اي برگزيده‌ي خداوند عالميان، اگر آن منبري که بر بالاي آن مي‌نشيني ببيني که بعد از تو، ظلمت بر بالاي آن نشسته است. بارالها مرگ مرا زودتر برسان براي آنکه از زندگاني در دنيا نااميد شده‌ام و دنيا برايم تيره و تار گرديده است.[12]

 


[1] . مفاتيح الجنان (اعمال روز جمعه)

[2] . کامل الزيارات، ص 38، بحار الانوار، ج 98، ص 258.

[3] . سوره اعراف (7)، آيه‌ي 150.

[4] . سوره طه (20)، آيه‌ي 90 – 91.

[5] . همان، آيه 94.

[6] . متقي هندي، کنز اعمال، حديث 1192؛‌بحار الانوار، ج8، ص 12.

[7] . اصل در جمله‌ي خبريه براي دو هدف است: 1ـ فهماندن مخاطب مضمون جمله را، و به اين گفته مي‌شود: فايده‌ي خبر؛‌ مثل: «ولد النبي في عام الفيل و اوحي اليه في سن الاربعين؛ پيامبر6 در عام الفيل متولد شد و در سن چهل به او وحي شد». 2ـ فهماندن مخاطب به اينکه متکلم عالم به حکم است، و به اين گفته مي‌شود: لازم فايده‌ي خبر، مثل: «لقد نهضت من نومک مبکرا؛ امروز صبح سحر خيز بودي» يعني من از سحرخيزي تو آگاهم.

[8] . استراحم: طلب رحم و بخشش کردن، مثل اين شعر ابراهيم بن مهدي به مأمون:

 

اتيت جرما شنيعا

 

وانت للعفو اهل

فان عفوت فمن

 

و ان قتلت فعدل

من مرتکب گناه بزرگي شدم، وليتو شايسته‌ي عفو و بخشش هستي، اگر ببخشي منت نهاده‌اي و اگر بکشي بر طبق عدل رفتار کرده‌اي.

[9] . اظهار تحسر: بروز دادن حسرت ؛ مثل شعري که مولا7 در کنار جنازه‌ي عمار ياسر فرمودند:

 

الا يا ايها الموت لست تارکي

 

ارحني فقد افنيت کل خليلي

اراک بصيرا بالذين احبهم

 

کانک تنحو نحو هم بدليل

الا اي مرگ! چرا مرا آسوده نمي‌گذاري؟ مرا آسوده بگذار تمام دوستان مرا فاني کردي، تو را چنان بصير مي‌بينم، آنان که من او را دوست دارم گويي با راهنما در پي آنان هستي.

در شعر اولي و دومي هدف، ‌فهماندن مضمون جمله‌ها به مخاطب نيست، بلکه در شعر اولي هدف طلب عفو و بخشش است، و در شعر دوم هدف اظهار حزن و اندوه از فقدان دوست صميمي،‌و در اين فراز هم مولا با اين جمله‌ها روح آزرده‌ي زهراي اطهر3 را تسلي مي‌دهند.

[10] . ر. ک: صحيح بخاري، جلد پنجم، کتاب المغازي، باب 155، ص 252، تاريخ طبري، جلد چهارم، ص 1335 و شرح ابن ابي الحديد، ج 16، ص 218. در اين صفحات به روايت از عايشه آمده است : «... فابي ابوبکر ان يدفع الي فاطمه منها شيئا، فوجدت من ذلک علي ابي بکر و هجرته فلم تکلمه حتي توفيت...» (چون ابوبکر از واگذار کردن آنچه فاطمه3 درخواست کرد، خودداري ورزيد، حضرت زهرا3 از او کناره گرفت و با او سخن نگفت تا وفات يافت...).

[11] . کشف الغمه، متن عربي، جلد دوم، ص 124، و هم چنين رجوع شود به: بحار الانوار، جلد 43، صص 36 - 35.

[12] . ر. ک: ترجمه‌ي بيت الاحزان، صص 269- 268.

فهرست مطالب

تمامی حقوق این وب سایت متعلق به حجت الاسلام والمسلمین دکتر سید مجتبی برهانی می باشد.

طراحی و توسعه توسط: