هر چند كسی به یاری حضرت زهرا7 برنخاست و خلیفه اول با تسلیم ظاهری، گناه را به گردن مسلمانان انداخت و آنان را در كار خود شریك ساخت و با تجلیل و تكریم حضرت زهرا7 در صدد سامان دادن اوضاع بود، ولی آنچه را كه باید معلوم میشد، عیان گردید و آنچه از سخنرانی حضرت زهرا7 به خوبی روشن میشد، بدین گونه بود كه، گرفتن فدك از حضرت زهرا7 با پنج آیه قرآن مخالفت صریح دارد. اگر خلیفهای در چند روز اول حكومت كه روزهای طلایی است و تازه پیامبر6 از دنیا رفته و همگان فهمیدهاند كه مرگ برای همه واقع شدنی است. چنین مخالفتی با قرآن بكند و وقتی اولین مظلوم، شخصی سرشناس، فداكار و فرزند تنی و واقعی رسول الله6 باشد، چنین حكومتی پس از استقرار و پس از فرو افتادن از مقام، نسبت به مردم عادی و مجهول الهویه چه رفتاری خواهد داشت، وقتی آیات محكم و روشن خدا كه امّهات كتابند، اشتباهاً یا عمداً مورد مخالفت واقع شود، دیگر از كتاب خدا چیزی باقی نمیماند.
اگر او عمق كلام حضرت زهرا7 را درك میكرد، فوراً از مقام خلافت كناره میگرفت و افسار مرکب خلافت را بر روی خودش میانداخت. اگر مردم، عمق كلام حضرت را درك كرده بودند، فوراً او را از خلافت عزل كرده و حضرت زهرا7 نیز همین انتظار را داشت. به همین جهت وقتی به منزل برگشت به حضرت علی7 گفت: «خَرَجْتُ كَاظِمَةً وَ عُدْتُ رَاغِمَةً» درحالی كه بغض گلویم را گرفته بود به مسجد رفتم و در حالیكه خفیف و خوار شدم به منزل برگشتم. «و درباره برخورد ابوبكر گفت: «لَقَدْ أَجْهَدَ فِي خِصَامِي» او در دشمنی و خصومت با من تمام جهد خود را به كار برد. «وَ أَلْفَيْتُهُ أَلَدَّ فِي كَلَامِي» او را در مكالمهای كه با وی داشتم لجبازترین دشمنها یافتم.»
بنابراین نباید سخنان خلیفه و تعریفهای او ازحضرت زهرا7 را جدی گرفت.