. بر اساس شواهد قرآني، روايي و تاريخي، پيكار و نزاع مستمر و دائمي بين دو گروه حقّ و باطل وجود دارد؟ در يك جبهه پيامبران، جنود رحمان، حزب الله، يكتاپرستان و مؤمنان، قرار دارند كه نمايندة نور، حقّ، خير، كلمة توحيد، ايمان، عدالت و انسانيتاند. در صف مقابل، مستكبران، جنود شيطان، حزب طاغوت، دجّال، فراعنه و جبّاران، كافران و مشركان، جائران و ستمگران، مفسدان و مترفان و. . . وجود دارند كه نمايندة ظلمت، شرّ، باطل، كفر، طغيانگري، دجلگري، شيطنت، شرارت و استكبار هستند!!
2. «حقّ» و «باطل» معاني و مصاديق مختلفي دارد و در قرآن، در مفاهيم و شكلهاي گوناگوني به كار رفته است. از مجموع همه آنها بر ميآيد كه «حق»؛ يعني، آنچه در راه خدا و در مسير ترسيم شده از سوي او قرار دارد. پس اگر گروهي از انسانها در اين راه گام بردارند و با محوريت پيامبران و اوليا، «خدا خواه» باشند؛ داخل در مصاديق و جبهة «حق» هستند.
«باطل» نيز؛ يعني، خروج از راه و مسير الهي و حركت در طريق شيطان و شرارت و ناراستي؛ پس اگر عدهاي از افراد در اين طريق قرار گيرند و با محوريت ابليس و صاحبان زر و زور و تزوير، در مقابل «خدا باوري» صف ببندند، جزو جبهة «باطل» هستند. پس «باطل» انحراف و تباهي از راه حقّ و حقيقت و مخالفت با آيين و مسير نبوت و امامت است.
3. از آنجايي كه «چرخهاي تاريخي»، بر اساس مبارزة اين دو گروه در حركت است و بالاخره بايد به سر منزل و مقصود برسد و از حركت پرفراز و نشيب خود دست بردارد؛ بايد نزاع و ستيزش اين دو گروه نيز به پايان و فرجام نهايي خود برسد. اين مبارزات و درگيريها، هر چند عموماً به نفع و با غلبه گروه حقّ بوده است؛ اما گاهي نيز جولان و ميدانداري طولاني مدتِ گروه باطل همراه بوده و مشكلات، دشواريها و كاستيهاي فراواني براي انسانها ايجاد كرده است. وجود جنگها، كشتارها، استضعافها، ناامنيها، هرز رفتن نيروهاي انساني، تضعيف موقعيت حقّ و. . . از جملة اين مشكلات است و اگر اين نزاع به پايان نهايي خود نرسد، تداوم و فزوني آنها را در پي خواهد داشت. بر اساس ادلة قرآني، روايي، تاريخي، فلسفي و تجربة بشري نيز بايستگي پايان اين درگيريها و كشمكشها ثابت شده است.
4. «باطل» همواره از ابزارها و حربههايي گوناگون براي اعمال سلطه وتداوم قدرت و شيطنت خود استفاده ميكند و به ياري ابليس، تواناتر و قدرتمندتر از گذشته ميشود. به خصوص در عصر حاضر و قبل از ظهور، شيطان از انواع ترفندها، حيلهها و ابزار براي گسترش حيطه و توانايي جبهه باطل و ترويج انواع فسادها، ناهنجاريها، انحرافات و . . . استفاده ميكند.
در واقع در برههاي از زمان، اين گروه، در اوج قدرت و شيطنت قرار ميگيرند و در صدد حاكميت ظلمت، شرارت، دجل گري (دجّال صفتي)، جنايت (قتل و خونريزي)، ظلم و بيداد بر ميآيند (البته هميشه چنين بودهاند، ولي در عصري به ميزان فعاليت تخريبي و شيطنت آميز خود ميافزايند). اين مسئله صدمات و لطمات جبران ناپذيري بر پيكر انسانيت، عدالت، معنويت و نورانيت جهان وارد ميكند و مانع تحقّق عبوديت و بندگي انسانها در برابر آفريدگار خود و تقرّب به او ميشود. عموم مردم نيز به علت كمي بصيرت و معنويت و خروش غريزه شهوتراني و دنيا پرستي، به «باطل» گرايش مييابند واين خطر جبران ناپذيري است كه بايد به هر شكل ممكن بشر را از اين وضعيت رهانيد و رستگاري و كمال او را رقم زد.
5. مقصد و سرمنزل انسان، كمال و تعالي روحي و معنوي او و عبوديت و عبادت آفريدگار است. وجود فعاليتهاي شيطاني و دجّالانة گروه باطل ـ مانند استكبار، استضعاف انسانها، تبعيض و ظلم، الحاد مانع رسيدن انسان به اين مقصد و هدف (عبوديت و قرب خداوند) است. بر اين اساس بايستگي لزوم مبارزه و ايستادگي در برابر اين فعاليتهاي شيطاني و فسادگرايانه، صد چندان ميشود و تقويت و آمادگي كامل «جبهه حق» و طرفداران نور و خير و پاكي را ميطلبد تا در پيكار و نبرد نهايي، ريشه «گروه باطل» را بركنند.
6. خداوند متعال براي زندگي بشري و جوامع انساني، سنتها و قوانيني مقرر فرموده و اين سنن همواره حاكم بر تاريخ بود و بر اساس نوع رفتار و خواست انسانها محقق ميشود. يكي از سنتهاي قطعي و بشارتهاي حتمي الهي، حاكميت صالحان، مستضعفان و نيكان بر روي زمين و نابودي، اضمحلال و فروپاشي مفسدان، طاغوتيان و جبّاران است. اين امر تاكنون به طور كامل و فراگير محقق نشده (هر چند خداوند نصرت و ياري خود را همواره شامل حال جبهه حقّ كرده است)؛ اما با اين حال بايد در برهه اي از زمان اين وعده و سنت قطعي خدا (پيروزي حقّ بر باطل) تحقق يابد؛ چنان كه فرموده است:
﴿بَلْ نَقْذِفُ بِالْـحَقِّ عَلَى الْباطِلِ فَيَدْمَغُهُ﴾[1]، با حقّ بر سر باطل ميكوبيم؛
﴿يَمْحُ اللَّـهُ الْباطِلَ﴾[2]، خداوند باطل را محو ميكند؛
﴿وَ ما يُبْدِئُ الْباطِلُ وَ ما يُعِيدُ﴾[3]، باطل در دنيا و آخرت محو و نابود ميشود؛
﴿إِنَّ الْباطِلَ كانَ زَهُوقاً﴾[4]، همانا باطل رفتني است؛
﴿جاءَ الْـحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ﴾[5]، حقّ آمد و باطل رفت؛
﴿إِنَّ جُنْدَنا لَـهُمُ الْغالِبُونَ﴾، جنود رحمان غالب و چيرهاند و. . . .
7. شواهد و دلايل مختلف، بيانگر اين است كه فرجام نزاع حقّ و باطل، تشكيل جامعة آرماني، تأسيس حكومت جهاني عدل، نابودي تمامي جبّاران، فراعنه، ستمكاران و مفسدان و. . . با ظهور مهدي موعود و پيروزي نهايي و غلبة كامل او رقم ميخورد و زمينههاي رشد، تعالي، بالندگي و پيشرفت كامل و همة جانبه بشر ـ با رفع تمامي موانع و چالشها ـ فراهم ميشود. بعضي از ادله اين انگاره عبارت است از:
الف. همة اديان ابراهيمي و ساير مكاتب و شريعتها، به ظهور منجي موعود و ريشه كني ظلمت و شرّ و بيدادگري و فساد از جهان، به دست او و حاكميت عدل و خير و نور در عصر او اذعان كردهاند.
ب. بر اساس فلسفة نظري تاريخي (فلسفه متعالي تاريخ)، جهان از طريق گذر از منزلگاهها و مسيرهاي مختلف، به سرمنزل و بارانداز نهايي خود نزديك ميشود و بالآخره در مرحله و منزلي متوقف ميشود (نه اينكه راكد بماند).
انديشمندان و فيلسوفان نظرات مختلفي در اين زمينه ارائه كردهاند (مانند پيروزي خير بر شر، پيروزي مدينه و شهر خدا، حاكميت تمدّني، جامعة بدون طبقه، خودآگاهي و آزادي و. . . )؛ اما از نظر اسلام مقصد و بارانداز نهايي تاريخ، تحقّق فلسفه آفرينش و رسيدن انسان به قرب و عبوديت خداوند است و اين تنها به دست مهدي موعود4 محقّق ميشود.
ج. آيات قرآني به صراحت از حاكميت و خلافت صالحان و نيكان بر روي زمين، پيروزي حقّ بر باطل و گسترش و حاكميت دين حقّ (اسلام) و. . . خبر داده است. روايات متواتر و كثيري از شيعه وسني و تفاسير مربوط به آيات شده، «عصر ظهور حضرت مهدي4» را، همان جامعه موعود الهي ميدانند.
براين اساس امام مهدي4 از فرزندان پيامبر اسلام، حضرت علي7 و فاطمه زهرا ـ در آخرالزمان (پايان تاريخ) قيام كرده و با مبارزات پيگير و مداوم خود و در يك نبرد نفسگير و نهايي، گروه باطل را شكست داده و خود زعامت و ولايت جهان را در دست ميگيرد. در اين دوران شاهد فراگيري و جهان شمولي آموزههاي اسلام، خشونت ستيزي، عدالت گستري، معنويت گرايي (و تحقق عبوديت انسانها)، شايسته سالاري (حكومت صالحان و مستضعفان)، تحول گرايي مثبت و سازنده، ايجاد انسجام و هماهنگي بين گروههاي مختلف جامعه، تأمين رضامندي و خشنودي مردم، تشكيل حكومت جهاني اسلام و تأسيس دولت اخلاقي امام مهدي4 خواهيم بود.[6]
البته بسياري از اين نتايج و بركات، در ساية هدايت گري (هدايت تكويني و نفوذ باطني)، رشد فكري و اخلاقي، تربيت و تعليم نفوس و احياي دلهاي مرده (در سايه ارشاد، انذار، نصيحت، گفتوگو و محاجّه) به دست ميآيد؛ اما تنها راه نابودي شروران و شياطين، قدرت و نيروي نظامي قاطع و كوبنده است: «يَكُفُّونَ سُيُوفَهُمْ حَتَّى يَرْضَى اللَّـهُ عَزَّ وَ جَل»[7]، «[ياران قائم] شمشيرهاي خويش را بر زمين نمينهند تا اينكه خداي عزّوجل راضي شود». و نيز:[8] ؛ «او فقط شمشير را ميشناسد» و... .[9]
د. تجربة تاريخي بشر و خواست و ارادة انسانها نيز به اين جهت متمايل خواهد شد كه بايد همة مشكلات و سختيهاي فرا روي زندگي بشري ـ كه تاكنون ريشه كن نشده و همچنان رو به فزوني نهاده است ـ به دست مردي الهي و توانمند از بين برود و هماي سعادت، آسايش، امنيت، معنويت و عدالت بر جامعة انسان فرود آيد.
- 4 و دجّال (به دست حضرت عيسي7)، طرفداران آنان و رهپويان راه ضلالت، ظلمت و شيطنت نيز نابود خواهند شد و تمامي موانع رشد و بالندگي انسانها و جوامع از بين خواهد رفت. البته چنين نيست كه انسان در اين دوره معصوم خواهد بود و يا فكر و ارادة گناه نخواهد داشت؛ بلكه رشد و آگاهي و معنويت او به حدّي خواهد رسيد كه خود از فسادگري، دنيازدگي، شهوت راني، ظلم و تبعيض و . . . بيزار شده و به استغناي روحي و بصيرت و حكمت واقعي دست خواهد يازيد. البته همة اينها در سايه اقدامات فرهنگي و تبليغي امام مهدي4 و عنايات خداوند متعال به دست خواهد آمد.
[1] . سوره انبياء (21)، آيه 18.
[2] . سوره شوري (42)، آيه 24.
[3] . سوره سبأ (34)، آيه 49.
[4] . سوره اسراء (17)، آيه 81.
[5] . همان.
[6] . ر.ک: نگارنده: مقاله فلسفة نظري تاريخ و دکترين مهدوين، فصلنامه انتظار،ش17، صص 106 ـ 116؛ نگارنده: دولت اخلاقي و دکترين مهدويت، فصلنامه انتظار، ش 16، صص 243 ـ 253.
[7] . بحار الانوار، ج 52 ، ص 27 .
[8] . الغيبهٔ نعماني، ص 233.
[9] . براي مطالعه بيشتر در اين زمينه ر.ک: نگارنده، آينده جهان (دولت و سياست در انديشه مهدويت)، بخش دوم، صص 167 ـ 244.