راجع به اهل دنيا كه چگونه دين را براي منويّات دنيوي خود استخدام ميكنند، حضرت سيّدالشّهداء7 در خطبۀ كوتاهي در مسير خود به سوي كربلا در «ذي حُسَم» استعارۀ لطيفي بكار برده است چنانكه در «تحَف العقول» است:
«حضرت فرمودند: اين دنيا دگرگون شده، و متنكّراً چهرۀ زشت خود را مينماياند. و خوبيها و پسنديدگيهاي دنيا پشت نموده، و از خوبيهاي آن چيزي نمانده است مگر به قدر مختصري، به اندازۀ آبي كه در ته ظرفي كه آب آن را خالي كردهاند، جمع ميگردد؛ و مگر عيش و زندگاني پست و بيارزش، مانند چراگاهي كه در آن چريده و علفهاي آن را خورده و پايمال نموده و نابود كردهاند.
آيا شما نميبينيد كه به حقّ عمل نميشود، و از باطل نهي نميگردد؟ و در اين صورت مؤمن از روي حقّ و حقيقت بايد در لقاي خداي خود و مرگ رغبت داشته باشد. پس در اين شرائط من نميبينم مرگ را مگر سعادت؛ و مشاهده نميكنم زندگي با ستمگران را مگر ضجرت و ملالت.
به درستي كه حقّاً مردم، بندگان زرخريد و غلامان حلقه به گوش دنيا هستند؛ و دين و مذهب، مانند آب دهاني است كه بر روي زبانهايشان ميچرخد؛ از دين دفاع ميكنند زماني كه معيشتهاي آنان تأمين شود.
پس زماني كه امتحان در پيش آيد معلوم ميشود كه دينداران چه بسيار كم هستند.»[1]
[1] . اين كلام حضرت را ابن شُعبهٔ حرّاني در «تحف العقول» ص 245 آورده است . و مجلسي; در «بحار الانوار» در «روضۀ بحار» كه جلد 17 است در ص 148 آورده، و از طبع حروفي در جلد 78، ص 116 آمده است . و عليّ ابن عيسي إربِلي در «كشف الغمّهٔ» طبع سنگي، ص 185 آورده است .
سيّد ابن طاووس در «لُهوف» اين خطبه را از آن حضرت در «عُذَيب الهِجانات» كه يكي از منازل بين مدينه و كوفه است نقل كرده و فرموده است كه : چون در اينجا نامۀ عبيدالله بن زياد به حرّ بن يزيد رسيد و او را دربارۀ آن حضرت امر به تضييق كرد، حضرت اين خطبه را خواندند . («لهوف» طبع سنگي، ص 69 )
و طبري در تاريخش ضمن وقايع سنۀ 61 از آن حضرت در «ذي حُسَم» نقل كرده است . ) «تاريخ طبري» ج 5، ص 403 و 404، طبع محمّد أبوالفضل إبراهيم) و نيز در ملحقات «إحقاق الحقّ» ج 11، ص 605 اين خطبه را نقل كرده، و آن را از كتابهاي مهمّ تاريخ و حديث اهل تسنّن با ذكر أسناد آن آورده است .