صدق یکی از صفات متعالی الهی است و خداوند خود؛ صدق، صادق، صدوق، صدیّق، صدق مطلق، صادق الوعد و صادق القول است. «و اصدق الصادقین و مصدِّق و مصدَّق و حقّ و صدق علی الاطلاق و صدق مصدّق است.
در توصیف و بیان صفات ثبوتیه حضرت حق آمده است:
عالم و قدیر و حی است و مرید و مدرک.
«هم سمیع است و بصیر متکلم «صادق» تو غنی دان خالق»
الف. در قرآن کریم واژه صدق و مشتقات آن قریب 154 بار آمده است و قریب 107 بار در رابطه با صدق و 47 بار در رابطه با صدقه و صدیق و تصدّیق و سایر مشتقات مربوط که نشان دهنده ابعاد و عمق و گستردگی این مفهوم نورانی در فرهنگ و معارف اسلامی و قرآنی است. در آیات قرآن کریم درباره صفات حضرت حق این مفاهیم و عناوین نورانی آمده است:
1. وَ مَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللَّـهِ قِيلاً (سوره نساء ، آیه 122)
2. وَ مَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللَّـهِ حَدِيثاً (سوره نساء ، آیه 87)
3. قُلْ صَدَقَ اللَّـهُ و رَسُولُهُ (سوره احزاب ، آیه 22)
4. لَقَدْ صَدَقَ اللَّـهُ رَسُولَهُ الرُّؤْيَا بِالْحَقِّ(سوره فتح ، آیه 27)
5. وَ تَمَّتْ کَلِمَةُ رَبِّکَ صِدْقاً وَ عَدْلاً (سوره انعام ، آیه 115)
6. وَ إِنَّا لَصَادِقُونَ(سوره نمل ، آیه 49)
ب: در دعاهای شریف نیز این مفهوم بلند مکرّر آمده است: [1]
- یا صادق الوعد
- یا من وعده صادق
- یا صادقاً لایخلف
- یا ربّ الصدیقین و الاخیار
- یا اصدق الصادقین
این عناوین مبارک و عناوین مشابه دیگری در دعای شریف جوشن کبیر که هزار بار نام و یاد خداوند منّان در آن ذکر شده، آمده و تجلی یافته است.
البته هر یک از اسامی شریف یاد شده به یک جهت و حیثیتی از ابعاد وجودی حضرت حق است.
و از یک حیث و یک دریچه، به حقیقت صدق درباره صفات خداوند متعال اشاره دارد.
و خداوند متعال را به عنوان صدق مطلق، صادق مطلق، صدیق علی الاطلاق، صادق در وعده و صادقی که هرگز تخلف نخواهد کرد و اینکه وعده او صادق است و یا او صادق الوعد است معرفی مینماید؛ در یکی اصل بر وعده است و در دیگری اصل بر صدق است.
« یا من وعده صادق، یا صادق الوعد »
آری: او ربّصدیقین و اخیار، و اصدق الصادقین است.
از هر جهت و از هر حیث ذات مقدّس احدیت مظهر صدق و حقّ و عدل و. . . است.
در دعای شریف عشرات چنین آمده است:
«و لک الحمد صادق الوعد. »
حمد و ستایش تو را سزاست که در وعده صادق هستی.
در زیارت مطلقه امیرالمؤمنین نیز چنین آمده است:
السلام علیک ایها الصدّیق الرشید
در دعاهای دیگر نیز این مضمون بلند و ارزشمند به صورتهای گوناگون آمده است:
چنانچه در دعای مکارم الاخلاق اشعار میشود:
«وهب لی صدق الهدایه»
در زیارت جامعه کبیره آمده:
«السّلام علیکم یا ائمّة المؤمنین و سادة المتقین و کبراء الصدیقین و امراء الصّالحین و قادة المحسنین»
در زیارتنامه امام رضا نیز عنوان صادق مصدّق و صدیق شهید و عناوین مشابه دیگر آمده است:
مانند «السلام علیک ایها الصّدیق الشهید».
و «صلی الله علی روحک و بدنک صبرت و انت الصادق المصدّق».
در روایات آمده است: که خداوند متعال هیچ پیامبری را نفرستاده جز با راستگویی و امانتداری نسبت به نیک و بد.
«عن ابی عبدالله. . . ان الله لم یبعث نبیاً الا بصدق الحدیث و اداء الامانة الی البرّو الفاجر»[2]
در روایت دیگری امیرالمؤمنین فرمودند:
«الصدّق امانة اللسان و بذل الاحسان»: [3]
راستی در دو چیز است زبان امانتدار و راستگو بذل احسان و نیکی و نیکوکاری.
در حقیقت انسان صادق باید زبانی امین داشته باشد و اهل احسان و نیکی باشد. در روایت دیگر آن حضرت فرمودند:
«الصدق لسان الحقّ» راستی زبان حق و حقیقت است. [4]
صدق نقیض کذب است و مفهوم صدق راستی و راست گفتن، راستی در عمل و گفتار، مقابل دروغ است مانند: حق در برابر باطل، صدق در برابر کذب و دروغگوئی است، صدوق صیغه مبالغه است و مفهوم آن از صادق بلیغتر و رساتر و دلالت بر ثبوت و تداوم در صدق دارد.
در واژه های صدق، صدقه، تصدیق، تصّدق، صداق، صداقت و مشتقات آن، مفهوم صلابت، شجاعت و قوّت، استواری، حقیقت، جدیّت، ثبات، انطباق با حق و مانند آن نهفته است.
برخی گفتهاند: صدق جامع اوصاف پسندیده است.
خلیل از دانشمندان بزرگ ادبیات گفته «الصّدق، الکامل من کلّشیء»[5]
صدق به کامل از هر چیز گفته میشود. گفتار صادق و یا رفتار صادق و یا معرفت صادق به کامل از هر یک اطلاق میگردد.
صدق تنها به راستی در گفتار اطلاق نمیشود. گرچه شاخصترین مصادیق آن صدق در گفتار است و لیکن صدق در کلیه مراحل وجودی انسان و در کلیه صفات و کمالات و اعتقادات ظهور دارد. واژه صدق و صدقه و مشتقات آن حدود 54 بار در قرآن کریم آمده است. البته گر چه واژه صدقه و تصّدق و صداق به نوعی مفهوم صدقه دادن و زکاهٔ و صدقات واجب و مستحبّ و مانند آن را دارد. ولی در مفهوم «ص – د – ق» حقّ، صدقّ، ثبات، راستی نهفته است و در کلیّه مشتقات آن مفاهیم اصلی منظور شده است.
صدق در صحنههای گوناگون که شامل این مراحل است:
1. صدق در ایمان و اعتقاد.
2. صدق در جهاد
3. صدق در عمل و گفتار و کردار و اخلاق و عمل
4. صدق در امر به معروف ونهی ازمنکر
5. صدق در رابطه با خداوند
6. صدق در رابطه با بندگان خدا
7. صدق در مقام مسئولیت و زعامت
8. صدق در روابط اجتماعی و سیاسی
9. صدق و اخلاص در کلیّه مراحل و مراتب ظاهری و باطنی و علمی و عملی و قول و فعل
و البته وصول به این مراتب و درجات، شایسته شایستگان و مخلصان است. صدق در روابط چهارگانه انسان در مقیاس خاصی تجلی مییابد:
1. در رابطه انسان با خدا
2. رابطه انسان با خودش
3. رابطه انسان با دیگران
4. رابطه انسان با طبیعت و اشیاء
نکاتی که مقتضی است رهنورد کوی صدق مورد نظر قرار دهد عبارت است از:
1. صادقین در قرآن کریم
2. اوصاف صادقین در کلام قرآن و سیره اولیاء دین
3. مقامات صادقین
4. آثار و برکات صدق
5. درجات اخروی صادقان
6. شرائط وصول به مقامات صدق
7. راهکارهای مبارزه با کجی و انحراف و کذب و اعوجاج
8. لسان صادق توأم با عمل به صدق
9. معاشرت با صادقین
امیرالمؤمنین در تفسیر ارکان و پایههای اصل ایمان میفرماید: ایمان بر چهار پایه استوار است که یکی از آن چهار پایه جهاد است. و جهاد خود چهار شعبه دارد که عبارتند از:
1. امر به معروف 2. و نهی از منکر و 3. صدق در موطن و صحنههای مختلف 4. بغض و کینه فاسقان. [6]
پس هر کس امر به معروف کند جبهه مؤمنان راقوّت بخشیده و تقویت کرده است و هر کس نهی از منکر کند بینی کافران را به خاک مالیده و هر کس در کلیه مواطن حق و تکلیف ثابت قدم و صادق باشد وظیفه خود را انجام داده و هر کس از فاسقان تبری بجوید و برای خدا غصب کرده و خشمگین شود خداوند در فردای قیامت اورا خشنود خواهد ساخت.
موضوع صدق در برابر باطل و دروغ، کتمان، تحریف، انحراف است و انحراف دارای ابعاد گوناگون بوده و شناخت آن نیاز به هوشیاری و مجاهدت دارد.
و طبیعی است موضوع فردی صرف نیز نمیباشد، بلکه اگر یک فرد و یک خانواده و یک قوم و یک ملت خود ساخته و سختکوش باشند، نتیجه آن نیز پیروزی خواهد بود و ثمره عزت عاید آنها خواهد شد.
انسان صادق پشتوانه محکمی برای مؤمنان خواهد بود و بینی منافقان را به خاک مالیده و در کلیه صحنهها و عرصهها حضوری صادقانه و حکیمانه خواهد داشت و تعهد و مسئولیت خود را به نحو احسن انجام خواهد داد و برای خدا غصب خواهد کرد و خداوند نیز برای او غضب خواهد فرمود و در قیامت او را خشنود کند.
و شاید این مفهوم نورانی و بلند به نحوی اقتباس از آیه 177 سوره مبارکه بقره باشد؛ در آن آیه شریفه ابعاد صدق همه این مفاهیم بلند را شامل میشود.
قرآن کریم در توصیف ابزار و صفات بر جسته ایشان میفرماید:
﴿ اولئک الذین صدقوا و اولئک هم المتقون ﴾[7]
ایشان کسانی هستند که اهل صدق و راستگویی بوده و هم ایشان پرهیزکارانند.
در حقیقت راستگویان واقعی را قرآن کریم در این آیه مبارکه تعریف فرموده؛ و صفات و چهره والا و مراتب و کمالات ایشان را ترسیم نموده است و شاخصههای آنان را ذکر کرده تا برای همگان قابل پیروی باشد. البته در این آیه کریمه 3 عنوان قرآنی با یکدیگر منطبق بوده و هر یک صادق میباشد و چه بسا مفهوم این آیه کریمه آن باشد که هر یک بدون دو مفهوم دیگر بی معناست و صدق جامع صفات و کمالات است.
آن سه عنوان مبارک عبارتند از:
الف – بر و نیکی و نیکوکاری (ابرار)
ب- پرهیزکاری و تقوی (المتقون)
ج- راستگویی و صدق (صادقین)
البته آیه شریفه جامع کمالات و معارف حقه و بیانگر صفات انسانهای مؤمن و درجات ایمان و قرب الی الله است.
و یک دوره کامل معارف حقّه از اصول ایمان و اعتقادات، اخلاقیات و اعمال و رفتار انسانهای با ایمان را توضیح داده و تشریح میفرماید که خودنیاز به مجال مفصل دیگری دارد.
«من تــو را بــردم فراز قلـــه هان بعد از آن تو از درون خود بخوان»
و سرانجام این مدال افتخار و این تابلوی شرف و عزّت را بر سینه ایشان نصب میفرماید که:
﴿ أُولٰئِکَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَ أُولٰئِکَ هُمُ الْمُتَّقُونَ ﴾.[8]
در آیه دیگر قرآن کریم میفرماید:
﴿ وَ مَنْ يُطِعِ اللَّـهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولٰئِکَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّـهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقِينَ وَ الشُّهَدَاءِ وَ الصَّالِحِينَ وَ حَسُنَ أُولٰئِکَ رَفِيقاً ﴾.[9]
و هر کس از خداوند و پیامبرش اطاعت کند پس ایشان با کسانی هستند که خداوند بر ایشان نعمت داده و انعام فرموده از پیامبران و صدیقین (بسیار راستگویان) و شهیدان و گواهان و صالحان و شایستگان و ایشان رفیقان نیک و نیکویی هستند.
[1] . مفاتیح الجنان ، شیخ عباس قمی ، دعای جوشن کبیر ، فرازهای 20 ، 48 ، 100، 54 ، 27.
[2] . کافی ، ج 2 ، ص 104 ، ح 1.
[3] . کافی ، ج 2 ، ص 104 ، ح 1.
[4] . غرر الحکم و درر الکلم آمدی ص 27 ، عیون الحکم و الموعظ علی بن محمد الواشطی، ص 41 ، شرح آغا جمال خوانساری بر غرر الحکم و درر الکلم ، ج 1 ، ص 72 و جلد 7 ص 199..
[5] . خلیل بن احمد فراهیدی واژه صدق.
[6] . بخشی از حکمت 31 ، نهج البلاغه.
[7] . سوره بقره، آیه 177.
[8] . سوره بقره، آیه 177.
[9] . سوره نساء، آیه 69