حکیم متأله فیض کاشانی[1] در مورد عدل میگوید:
پروردگار متعال مرتکب فعل قبیح نمیشود، زیرا به قبح آن دانا و به ترک آن تواناست، و به ارتکاب آن نیازی ندارد. روشن است که اگر خداوند فعل قبیح به جا آورد، وثوق به نوید و تهدید او، و اعتماد به انبیا و فرستادگانش از میان میرود و ساحت مقدّس او از چنین اعمالی منزّه و مبرّاست.[2]
و هر عملی خداوند به جا میآورد تمامی آن از روی حکمت و مصلحت است، هر چند او از همه جهانیان بینیاز میباشد، و چون پروردگار متعال منزّه از اِعمال ستم و ارتکاب قبیح است، لذا مسؤولیت آنچه دانش بندگان بدان نمیرسد، و نسبت به آن نادانند از عهده آنها برداشته شده، و تنها در اموری که دانش آن را به آنان داده و آن امور را به آنها شناسانیده است، آنان را مورد موأخذه و بازخواست قرار میدهد،[3] و درباره قول خداوند: ﴿فَأَلْـهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها﴾[4] فرموده است: «تا برای انسان بیان کند چه اموری را باید انجام دهد، و چه کارهایی را باید ترک کند. »
در خصوص آیه: ﴿إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً﴾ [5] فرموده است: «یعنی او را دانا کردیم به این که یا فرمانبردار است و یا سرپیچی میکند».
و در مورد آیه: ﴿وَ هَدَیناهُ النَّجْدَینِ﴾ فرموده است: «یعنی راه خوبی و بدی را به انسان ارائه دادیم.»[6]
خداوند متعال به آفریدگانش مهربانتر از آن است که آنان را به ارتکاب گناه مجبور، و سپس آنها را به سبب آن عذاب کند، چنان که فرموده است: ﴿ذلِكَ بِما قَدَّمَتْ أَيْديكُمْ وَ أَنَّ اللَّـهَ لَيْسَ بِظَلاَّمٍ لِلْعَبيدِ﴾[7]
و نیز او نیرومندتر از آن است که امری را اراده کند و تحقّق نیابد، چنان که فرموده است: ﴿وَ ما تَشاؤُنَ إِلاَّ أَنْ يَشاءَ اللَّـهُ﴾ [8] بنابراین چنان که امام صادق7 فرموده است:[9] «نه جبر است و نه تفویض بلکه امری میان این دو امر است؛ و فرموده است: این امر بدان میماند که شخصی را در حال ارتکاب گناه مشاهده، و او را از آن نهی کنی، و وی از آن دست باز ندارد، تو او را رها میکنی، و او آن گناه را به جا میآورد، بیشکّ در آن هنگام که سخنت را نپذیرفت، و او را به حال خود رها کردی، او را به ارتکاب گناه فرمان ندادهای.»
امام رضا7 فرموده است:
«خداوند متعال به اجبار اطاعت نمیشود، و به غلبه نافرمانی نمیگردد. او بندگانش را در مملکت خود مهمل رها نکرده است. مالک هر چیزی است که در ملک آنهاست، و قادر به هر چیزی است که در قدرت آنهاست؛ اگر بندگان راه طاعت پویند خداوند راه آنان را سدّ نمیکند، و مانع آنها نمیشود، و اگر نافرمانی او را در پیش گیرند، چنانچه بخواهد میان آنان و گناه حایل میشود، و اگر حایل نشود و آن کار را انجام دهند، او آنها را در آن گناه وارد نکرده است.»[10]
امام باقر7 فرموده است: «در تورات نوشته شده است ای موسی! من تو را آفریدم و برگزیدم و نیرو دادم و به طاعت خود امر، و از نافرمانی خود نهی کردم، اگر مرا اطاعت کنی تو را بر طاعت خود یاری میکنم، و اگر نافرمانی من کنی تو را بر نافرمانی خود کمک نکرده ام، در طاعتی که به جا آوردهای مرا به تو منّت و در گناهی که مرتکب شدهای مرا بر تو حجّت است.»[11]
امام صادق7 فرموده است: «مردم در مسأله قدر سه دستهاند:
دستهای گمان میکنند؛ خداوند مردم را به نافرمانی خود مجبور کرده است، اینها بر خداوند ستم کرده و کافرند.
دسته دیگر میپندارند؛ خداوند امور را به مردم واگذار کرده است، اینان خدا را در سلطنت خود سست میانگارند و کافرند.
دسته سوّم میگویند: خداوند بندگانش را به آنچه توان آن را دارند مکلّف ساخته، و در آنچه طاقت آن را ندارند تکلیف خود را از آنها برداشته است، هنگامی که کار نیکی میکنند حمد خدا را به جای میآورند، و چون مرتکب کار بدی میشوند آمرزش میطلبند. اینان مسلمان کاملند.»[12]
سخن گفتن درباره قدر از سوی شرع نهی شده، چه آن سرّی از اسرار الهی است. امام صادق7 فرموده است: «در روز بازپسین هنگامی که خداوند بندگانش را گرد میآورد از آنها درباره آنچه با آنان پیمان بسته پرسش میکند، و از آنچه تکلیف را در آنها از آنان برداشته نمیپرسد»[13]
از آن حضرت درباره طلسم و تعویذ پرسیدند؛ که آیا چیزی از قدر الهی را دفع میکند، فرمود: «این هم از قدر است.»[14]
خداوند سبحان درباره بندگانش جز آنچه را که از هر چیز دیگری برای آنها بهتر و مناسبتر است انجام نمیدهد، چه او عزیز و حکیم، و نسبت به بندگان لطیف و مهربان است. حقّ تعالی فرموده است: ﴿يُريدُ اللَّـهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَ لا يُريدُ بِكُمُ الْعُسْرَ﴾[15] در حدیث قدسی آمده است: «از بندگان مؤمن من کسی است که میخواهد پارهای عبادتها را انجام دهد، لیکن من او را از آن باز میدارم، تا خود بینی او را فرا نگیرد و ایمانش را تباه کند.
و نیز از بندگان مؤمن من کسی است که ایمانش جز به فقر و ناداری اصلاح نمیشود، و اگر او را دارا و توانگر کنم، توانگری ایمانش را تباه میکند.
گاه از بندگان مؤمن من کسی است که ایمانش جز به بیماری اصلاح نمیشود، و اگر تندرست باشد تندرستی ایمانش را تباه میگرداند.
و نیز از بندگان مؤمن من کسی است که ایمانش جز به تندرستی اصلاح نمیشود، و اگر او را بیمار کنم بیماری ایمانش را تباه میسازد. و من بندگانم را با آگاهی که به دل و اندیشه آنها دارم اداره میکنم، زیرا که من دانا و آگاهم.»[16]
در آنچه خداوند به موسی7 وحی فرموده آمده است: «ای موسی! مخلوقی نیافریدهام که در نزد من از بنده مؤمن محبوبتر باشد، با این حال او را به چیزی که برایش بهتر است گرفتار میسازم، و یا به خاطر آنچه برایش بهتر است عافیت میدهم.
و من میدانم کار بندهام به چه چیزی اصلاح میپذیرد؛ پس باید بر بلای من شکیبا، و نعمتهای مرا شکرگزار، و به قضای من خشنود باشد، تا اگر برای رضا من عمل کند، و اوامرم را فرمانبردار باشد، او را در زمره صدّیقان قرار دهم.»[17]
باید دانست که خداوند بندگانش را به آنچه کمتر از توان آنها میباشد مکلّف کرده است، چنان که فرموده است: ﴿لا يُكَلِّفُ اللَّـهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها﴾،[18] و وسع کمتر از طاقت است.
امام صادق7 میفرماید: آیا نمیبینید خداوند انسان را در هر شبانه روز به پنج نماز، و در هر دویست درهم به پرداخت پنج درهم زکات، و در تمام عمر به گزاردن یک بار حجّ مکلّف ساخته است، در حالی که توان او بیش از
اینهاست.[19]
[1] . راه روشن، ج1، ص366 به بعد.
[2] . ﴿وَ ما رَبُّكَ بِظَلاَّمٍ لِلْعَبيدِ﴾ سوره فصّلت، آیه 46: «و پروردگارت هرگز به بندگان ستم نمیکند.»
﴿وَ لا يَرْضی لِعِبادِهِ الْكُفْرَ﴾ سوره زمر، آیه 7: «. . . و هرگز کفر را برای بندگانش نمیپسندد.»
﴿وَ لَنْ يُخْلِفَ اللَّـهُ وَعْدَهُ﴾ سوره حجّ، آیه 47: . . . در حالی که خداوند هرگز از وعده خود تخلّف نخواهد کرد.
[3] . چنان که فرموده است: ﴿وَ ما كُنَّا مُعَذِّبينَ حَتَّی نَبْعَثَ رَسُولاً﴾ سوره اسراء، آیه 15: «. . . و ما هرگز( شخص یا قومی را) مجازات نخواهیم کرد مگر آن که پیامبری مبعوث کنیم( تا وظائفشان را بیان کند)». ﴿لِئَلاَّ يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَی اللَّـهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ﴾ سوره نساء، آیه 165: «. . . تا برای مردم بعد از این پیامبران بر خدا حجتی باقی نماند.» تا نگویند: ﴿لَوْ لا أَرْسَلْتَ إِلَيْنا رَسُولاً فَنَتَّبِعَ آياتِكَ﴾ سوره طه، آیه 134: «. . . چرا برای ما پیامبری نفرستادی تا از آیات تو پیروی کنیم.» و نیز: ﴿وَ ما كانَ اللَّـهُ لِيُضِلَّ قَوْماً بَعْدَ إِذْ هَداهُمْ حَتَّی يُبَيِّنَ لَهُمْ ما يَتَّقُونَ﴾ سوره توبه، آیه 115: «چنان نبوده که خداوند قومی را پس از هدایت( و ایمان) مجازات کند مگر این که آنچه را که باید از آن بپرهیزند برای آنان بیان کند. »
[4] . سوره شمس، آیه 8: «سپس فجور و تقوا را به او الهام کرده است. »
[5] . دهر، آیه 3: «ما راه را به او نشان دادیم خواه شاکر باشد( و پذیرا گردد) یا ناسپاسی کند. »
[6] . کافی، کلینی، ج1، ص163، به شماره 3، 4 و 5؛ توحید، صدوق، ص422.
[7] . سوره آل عمران، آیه 182: «اینها به خاطر چیزی است که دستهای شما از پیش فرستاده و خداوند به بندگان ستم نمیکند.
[8] . سوره انسان، آیه 30: «و شما چیزی نمیخواهید مگر این که خدا بخواهد.»
[9] . کافی، کلینی، ج؟؟، ص160، به شماره 13.
[10] . توحید، صدوق، ص270.
[11] . امالی، صدوق، ص185؛ اعتقادات، صدوق، باب نهم.
[12] . توحید، صدوق، ص270
[13] . اعتقادات، صدوق؛ توحید، صدوق، ص373؛ کنز الفوائد، کراجکی، ص171.
[14] . قرب الاسناد، حمیری، ص45.
[15] . سوره بقره، آیه 185: «خداوند برای شما راحتی میخواهد، و برای شما سختی نمیخواهد. »
[16] . توحید، صدوق، ص409.
[17] . توحید، صدوق، ص416.
[18] . بقره، آیه 286: «خداوند هیچ کس را جز به اندازه توانایی او تکلیف نمیکند. »
[19] . محاسن، برقی، ص296