عاشق چو رو به کعبه صدق و صفا کند |
|
احرام خود ز کسوت صبر و رضا کند |
در پیش راه بادیه گیرد غریب وار |
|
ترک عشیره و بلد و اقربا کند |
مگریزد از شداید و رنج مسافرت |
|
در طی ره تحمل خار جفا کند |
بگشاید آن زمان دو لب از بهر تلبیه |
|
گوش سپهر کر ز صلای بلی کند |
از صدق چون قدم بنهد در منای عشق |
|
اول به پای دوست سر و جان فدا کند |
آنجا که موقف عرفات محبت است |
|
بر جای سنگریزه سر از کف رها کند |
از بهر استلام حجر چون کند نزول |
|
تن را نشان ناوک سنگ و عصا کند |
برگرد خیمهگاه بگردد پی وداع |
|
با چشم اشکبار طواف النسا کند |
از پرده خیام شتابان به قتلگاه |
|
رو آورد به هروله قصد صفا کند |
از رکن تا مقام شهادت به پای شوق |
|
طی طریق از سر مهر و وفا کند |
پس در کنار زمزم اخلاص تشنهلب |
|
بنشیند و به زمزمه یاد خدا کند |
آنگاه دست و روی بشوید ز خون خویش |
|
برخیزد و نماز شهادت ادا کند |
قربان عاشقی که حدیث مصیبتش |
|
کاخ وجود را همه ماتمسرا کند |
گسترده شد بساط عزایش به روزگار |
|
تا عیش روزگار بدل بر عزا کند |
بیاختیار خون چکد از دیده جلی |
|
هر دم که یاد واقعه کربلا کند[1] |
[1] . اشعار ذیل را آقای سید جواد الیاسی به استاد شهید تقدیم نموده و ایشان در یادداشتهای «حج» قرار دادهاند.