بعد حضرت به نقش قرآن در میان جامعه اسلامی اشاره میفرمایند. اگر از اول میفرمودند که: به سراغ امیرالمؤمنین7 و امام معصوم بروید، قبول نمیکردند. همه این مقدمات و احتجاجات برای این است که به ایشان بفهمانند که شما راه خطا رفتید که علی را کنار گذاشتید.
اول چیزی که میتواند زمینه احتجاج را فراهم کند و آنها را هدایت کند، قرآن است. اما حضرت این معنا را به سبک بسیار جالب و زیبایی بیان کردهاند. میتوانستند قرآن را مبتدا قرار دهند و بگویند: قرآن چنین صفاتی دارد. اما میفرمایند: خداوند بر شما حقی دارد که طلبکنندهای در میان شما آن حق را از شما مطالبه میکند.
کلام را از اینجا شروع میکند: «زَعِيمُ حَقٍّ لَهُ فِيكُمْ»؛ یعنی اولا خدا بر شما حقی دارد و ثانیا آن حق مطالبهکنندهای دارد. نمیتوانید بگویید: ما حق خدا را نمیدانستیم. خدا بر شما حق ربوبیت دارد و شما به خاطر اینکه بندهاید در مقابل او مسئولید. این اولین حق و روشنترین حقی است که انسان درک میکند. من مال خودم نیستم و هر چه دارم از آنِ دیگری است. او رب من است و من باید مطیع او باشم.
«کتاب الله الناطق»، کتاب را به ناطق توصیف فرمود، چون مقصود را با بلاغتی معجزهآسا میرساند، مانند آن است که سخن میگوید، در قرآن نطق را بیان مینامد «علمه البیان» چون انسان بهوسیلهی نطق مقاصد خود را بیان میکند، و نطق است که معنی را روشن میکند. در قرآن میفرماید:
«آیا دلائلی که ما فرو فرستادیم بر آنچه آنان شریک قرار میدهند دلالت دارد؟».[1]
قرآن روشنی و دلالت را به طور مجاز تکلم تعبیر مینماید. و یا این آیهی شریفه:
«این کتاب ما حق را بر شما میگوید...».[2]
پس «کتاب الله ناطق»، یعنی مقاصد قرآن به اندازهای روشن است مانند نطق و بیان که دیگر جای ابهامی باقی نمیماند.
در اینجا این سئوال پیش میآید که اگر قرآن اینگونه روشن و واضح است و هیچ ابهامی در آن نیست، پس چرا تمام مذاهب اسلامی به قرآن استدلال کردهاند، و اگر کاملا روشن بود، دیگر این همه مذاهب باطل از آن استفاده نمیکردند؟، مولای متقیان7 به ابن عباس هنگامی که او را برای بحث به سوی خوارج میفرستد توصیه میفرماید: با خوارج با قرآن بحث نکن چون قرآن دارای معانی متعدد و دارای چندین وجه است و هیچکدام به جایی نمیرسید. [3]
پاسخ این سئوال این است که ما میگوئیم مقاصد قرآن روشن است نسبت به گویندهاش، به این معنا که برای آنانی که کتاب به بیت آنان نازل شده، واضح است و یکی از هدفهای اساسی این کار آن است که مردم، اهلبیت: را ترک ننمایند، و به ناچار در کشف حقیقی معانی قرآن به آنان مراجعه نمایند. و اگر چنین هدفی در میان نباشد، همین قرآنی که برای رفع اختلاف نازل شده خود سبب اختلاف خواهد بود.
[1] . ﴿أَمْ أَنْزَلْنا عَلَيْهِمْ سُلْطاناً فَهُوَ يَتَكَلَّمُ بِما كانُوا بِهِ يُشْرِكُونَ﴾ سوره روم، آیه 35
[2] . ﴿هذا كِتابُنا يَنْطِقُ عَلَيْكُمْ بِالْـحَقِّ﴾ سوره جاثیه، آیه 29.
[3] . نهج البلاغهٔ، كلام 77