«عدل» در لغت به معنای «میانه روی» و اجتناب از افراط و تفریط است و اگر با «عن» متعدّی شود، به معنای عدول و انصراف میآید. این واژه به معنای مثل و هماندازه (معادل) نیز به کار گرفته میشود و گاه به معنای بدل و جانشین و فدیه است.[1] لکن در علم کلام و عقاید و... از حیث معانی ذیل مورد بررسی قرار میگیرد:
1. «عدل» به معنای تعادل و تساوی و عدم تبعیض؛ وقتی که استحقاقها مساوی باشند.
2. «عدل» به معنای دوری از گناهان کبیره و عدم اشتهار به فسق؛ البته بیشترین کاربرد عدل به این معنا، در علم فقه است، لکن در کلام نیز در بحث امامت و ولایت فقیه مورد استفاده واقع میشود.
3. «عدل» با مفهومی اخلاقی به معنای رعایت حقوق دیگران در مقابل ظلم به معنای تجاوز به حقوق دیگران.
4. «عدل» با مفهومی اجتماعی به معنای توزیع عادلانۀ امکانات اجتماعی و امکان بهرهوری یکسان مردم از امکانات تربیتی، فرهنگی، علمی، اقتصادی و رفاهی.
5. «عدل» به معنای متعادل و موزون و قرار گرفتن هر چیزی در جای مناسب خودش، به این منظور که آن چیز در پی تعامل با سایر امور، نظامی احسن بسازد و عالم هستی را به سوی هدفی معین سوق دهد. این معنا از آن جا که نگاهی به کل نظام هستی دارد، مفهومی فلسفی قلمداد میشود.
6. «عدل» به معنای رعایت استحقاقها در مقام تشریع و قضاوت و حسابرسی و اعطای پاداش یا اعمال مجازات و عقاب در مقابلِ ظلم به معنای کم نهادن از دستمزد مناسب استحقاق یا عقاب بیش از مقدار مناسب با جرم و عصیان.
[1] . ر. ک: مصباح المنیر، ج1 - 2، ص396 - 397.