borhani برهانی آفرینش خلق درباره  خداشناسی
منشور بین المللی اسلام «جلد چهارم»
«عدالت در بوستان سعدی»

شنیدم که خسرو به شیرویه گفت

 

در آن دم که چشمش ز دیدن بخفت

بر آن باش تا هر چه نیت کنی

 

نظر در صلاح رعیت کنی

الا تا نپیچی سر از عدل و رای

 

که مردم ز دستت نپیچند پای

گریزد رعیت ز بیداد گر

 

کند نام زشتش به گیتی سمر

بسی بر نیاید که بنیاد خود

 

بکند آن که بنهاد بنیاد بد

خرابی کند مرد شمشیر زن

 

نه چندان که دود دل طفل وزن

چراغی که بیوه زنی برفروخت

 

بسی دیده باشی که شهری بسوخت

ازآن بهره ورتر در آفاق نیست

 

که در ملکرانی به انصاف زیست

چو نوبت رسد زین جهان غربتش

 

ترحم فرستند برتربتش

بدو نیک مردم چو می‌‌بگذرد

 

همان به که نامت به نیکی برند[1]


[1] . بوستان سعدی.

فهرست مطالب

تمامی حقوق این وب سایت متعلق به حجت الاسلام والمسلمین دکتر سید مجتبی برهانی می باشد.

طراحی و توسعه توسط: