borhani برهانی آفرینش خلق درباره  خداشناسی
منشور بین المللی اسلام «جلد چهارم»
جمع بندی:

حضرت زهرا3 دز این بخش از خطبه قرآن کریم را با اوصافی زیبا معرفی نموده است از آن جمله:

1 . کِتابُ اللهِ النّاطِقُ

اولین ویژگی که حضرت برای قرآن ذکر کرده‌اند، ناطق بودن است؛ یعنی قرآن به طور واضح بر مراد متکلم دلالت دارد. یعنی مقاصد قرآن مانند نطق و بیان روشن است و دیگر جای ابهامی باقی نمانده است.

در قرآن هم به این امر اشاره شده است: ﴿هذا كِتابُنا يَنْطِقُ عَلَيْكُمْ بِالْـحَقِّ إِنَّا كُنَّا نَسْتَنْسِخُ ما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ﴾.[1]

یعنی قرآن کتابی است که برای شما حرف می‌زند. البته نسبت نطق به قرآن به اعتبارات مختلف متفاوت می‌شود. از این جهت می‌گویند ناطق است که وقتی انسان قرآن را می‌خواند از آن مطلب می‌فهمد و گویا خدا با او سخن می‌گوید. از طرف دیگر، قرآن خودش حرف نمی‌زند و برای بیان برخی مطالب احتیاج به مبین دارد.[2] این دو اعتبار نباید با هم خلط شود. حضرت می‌فرمایند: خدای متعال در میان شما کتابی قرار داده است که سخن می‌گوید و حق خدا را از شما مطالبه می‌کند. اگر به قرآن گوش دهید می‌فهمید که از شما چه می‌خواهد.[3]

2 . القُرآنُ الصّادِقُ

یکی دیگر از ویژگی‌‌‌های قرآن در کلام حضرت زهرا3 صادق بودن قرآن است؛ بدین معنا که قرآن در بیان معارف و احکام و مسائل مربوط به اجتهاد و تعالیم مربوط به دین مبین اسلام صادق است و از هر گونه کذب و دروغ برئ است و کاملاً با واقع مطابقت دارد.

3 . النُّورُ السَّاطِعُ

ساطع به معنای درخشان و پرتوافکن است. در اینجا نور را به معانی مختلف دانسته‌اند، ولی شاید بهترین آن این باشد که قرآن بهترین غذا و مواد سالم برای روح انسانی است که خلأ موجود در آن را از بین می‌‌برد و این جمله به این مسئله اشاره دارد.[4]

4. الضِّيَاءُ اللَّامِعُ

ضیاء به معنای روشنایی است و لامع به معنای روشن شدن و درخشیدن است. به معنای آن است که قرآن دارای شعاعی روشنگر است.

5. بَیِّنَةٌ بَصائِرُهُ

مراد این است که دلایل و استدلالات قرآن روشن و واضح است و برای هر کس این استدلالات قانع کننده است و با وجود این دلایل هیچ کس نمی‌‌تواند بهانه‌جویی کند.

6. مُنکَشِفَةٌ سَرائِرُهُ

منکشفه به معنای ظاهر و آشکار است و سرائر جمع «سریره» به معنای راز است. یعنی رازهای قرآن ظاهر و آشکار است. البته مراد آشکار بودن نزد اهلش است.

7. مُتَجَلِّیةٌ ظَواهِرُهُ

متجلیه به معنای چیز نمودار و روشن است و ظواهر جمع «ظاهره» به معنای آشکار است؛ یعنی ظواهر قرآن متجلی و قابل فهم است.

8 . مُغتَبِطٌ بِهِ أشیاعُهُ

مغتبط به معنای غبطه خوردن به حال کسی است، بدون آنکه زوال آن را در وی بخواهد، غبطه در مقابل حسد است.

در این فراز آن حضرت به این مطلب اشاره کرده است که پیروان این کتاب باید مورد غبطه و آرزوی ملت‌‌‌های دیگر باشند و مقام شامخی در تمام ابعاد زندگی به دست آورند تا مایه حسرت و رشک دیگران باشند. این امتیاز و برتری است که پیروان قرآن به واسطه عمل به آن به دست می‌‌آورند.

9. قائِدٌ إلَی الرِّضوانِ إتِّباعُهُ

حضرت صدیقه طاهره در این بند اشاره دارند که نتیجه پیروی از قرآن، رضوان و خشنودی است و مقصود از رضوان می‌تواند «خشنودی خداوند» یا «بهشت» باشد.

10. مُؤَدٍّ الَی النَّجاةِ إستِماعُهُ

گوش دادن به قرآن انسان را به نجات می‌‌رساند؛ البته گوش دادنی که با تمایل و عمل کردن به آن باشد و شخص به خاطر معاصی، کدورت در قلب نداشته باشد.[5]

11. بِهِ تَنالُ حُجَجُ اللِه المُنَوَّرَةُ

به وسیله قرآن می‌توان به حجت‌‌‌های روشنگر الهی دست یافت و این روشنگری‌ای است که دیگر عذری باقی نماند.

12. عَزائِمُهُ المُفَسّرةُ

این جمله عطف است به جمله قبلی، و معنایش این است که به وسیله قرآن می‌توان به تفسیر احکام حتمی دست یافت.

13. مَحارِمُهُ المُحَذَّرَةُ

قرآن از حرام الهی به حدود تعبیر کرده است لذا با قرآن می‌توان از کارهای حرامی که موجب عذاب و سخط الهی است، آگاهی به دست آورد و از آنها بر حذر بود.

14و15. بَیناتُهُ الجالِیةُ وَ بَراهِینُهُ الکافِیةُ

به وسیله قرآن می‌توان به دلایل روشن و برهان‌‌‌های کافی رسید.

و نیز اشاره به این نکته دارد که در قرآن برای هر کسی به اندازه فهم و فراخور استعدادش دلیل وجود دارد.

16. فَضائِلُهُ المَندُوبَة

در قرآن می‌توان به فضیلت‌‌هایی دست یافت که بر آنها تأکید شده است؛ مانند نماز شب، نافله‌‌ها، استغفار در سحرگاهان.[6]

17. رُخْصَتُهُ المَوهُوبَة

رخصت به معنای آسانی و گشایش در کار است و موهوبه به معنای بخشیده شده است.

در قرآن می‌توان به اعمالی رسید که خداوند آنها را آسان گرفته و به مردم بخشیده است.

18. شَرائِعُهُ المُکتُوبَةُ

شرایع جمع شریعت است و مکتوبه کنایه از حتمی بودن آن شریعت است. به وسیله قرآن می‌توان به شرایع و احکام حتمی و غیرقابل نسخ رسید.

شرایع حتمی عبارتند از: اصول معارف الهی از قبیل معرفت ربوبی، معرفت انبیا، ملائکه و معاد که در تمام مکاتب الهی مساوی هستند.[7]



[1] . سوره جاثیه، آیه 29.

[2] . از این جهت امیر المؤمنین7 می‌فرمایند: «هَذَا كِتَابُ اللَّـهِ الصَّامِتُ وَ أَنَا كِتَابُ اللَّـهِ النَّاطِقُ». (وسائل‌الشیعه ج27، ص34، ط آل‌البیت).

[3] . قرآن می‌گوید: ﴿أَطيعُوا اللَّـهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ﴾.

[4] . در قرآن هم در معرفی قرآن به این واژه اشاره شده است: ﴿يا أَهْلَ الْكِتابِ قَدْ جاءَكُمْ رَسُولُنا يُبَيِّنُ لَكُمْ كَثيراً مِمَّا كُنْتُمْ تُخْفُونَ مِنَ الْكِتابِ وَ يَعْفُوا عَنْ كَثيرٍ قَدْ جاءَكُمْ مِنَ اللَّـهِ نُورٌ وَ كِتابٌ مُبينٌ﴾ سوره مائده، آیه 15.

[5] . در این مورد قرآن خود را چنین توصیف می‌‌کند: ﴿وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنينَ وَ لا يَزيدُ الظَّالِمينَ إِلاَّ خَساراً﴾ سوره اسراء، آیه 82 .

[6] . به مستحب، مندوب نیز گفته شده؛ زیرا در شرع به آن دعوت شده است.

[7] . منبع : پایگاه حوزه با مقداری تصرف

فهرست مطالب

تمامی حقوق این وب سایت متعلق به حجت الاسلام والمسلمین دکتر سید مجتبی برهانی می باشد.

طراحی و توسعه توسط: