حضرت زهرا3 میفرماید: «خداوند ایمان را برای تطهیر قلوب شما از آلودگی شرک قرار داده است. » این مطلب خیلی ساده به نظر میرسد و هر مسلمانی که قرآن را قبول دارد میداند که هدف اسلام نابودی شرک از روی زمین و جایگزینی جامعه ایمانی به جای آن است؛ اما تکیه کردن روی این معنا و تذکر آن، به این جهت است که شنونده متوجه شود صرفاً صحبت از امری سیاسی، اقتصادی و اجتماعی نیست؛ بلکه اساس دعوت انبیاء چیزی است که با قلب انسان سروکار دارد. با اینکه معمولاً اسلام در مقابل شرک مطرح میشود و ایمان در مقابل کفر، اما حضرت نمیفرماید: «جَعَلَ الْإِسْلَامَ تَطْهِيراً لَكُمْ مِنَ الشِّرْكِ»؛ بلکه بر روی ایمان تکیه میفرمایند.
خود قرآن هم بین ایمان و اسلام فرق میگذارد و ایمان را به عنوان عامل سعادت معرفی میکند و میفرماید: عربهای بادیهنشین گفتند: ایمان آوردهایم؛ بگو: شما ایمان نیاوردهاید؛ بلکه بگویید اسلام آوردهایم، و امّا ایمان هنوز وارد قلب شما نشده است»[1]؛ یعنی آنچه که شما فعلا میگویید مربوط به زبان است و مرحله بعد هم نوبت عمل است؛ اما ایمان فراتر از این مراحل است. ایمان باید در دل وارد شود و بعد از دل به زبان و اعضا و جوارح سرایت کند. جایگاه اصلی ایمان قلب است.
در مقابل ایمان، کفر قرار دارد؛ ولی حضرت در مقابل ایمان واژه شرک را به کار بردهاند. این استعمال میتواند دو توجیه داشته باشد؛ یکی اینکه مخاطبین اسلام در جزیرهٔ العرب ملحدان، طبیعیون و منکران خدا نبودند و لذا در آیات فراوانی آمده است که اگر از اینها بپرسید: آسمان و زمین را چه کسی خلق کرده است؟ خواهند گفت: الله.[2] اینان به معبودهایی معتقد بودند که گمان میکردند آنها در تدبیر عالم مؤثرند. پس کار آنها در واقع شرک بود.
وجه دیگر این است که منظور از شرک در اینجا ـ به تعبیر بنده ـ شرک ناآگاهانه است. یعنی همه انسانها بالفطره، الله را قبول دارند، گر چه خودشان در حالت عادی به این اعتقادشان توجه ندارند؛ اما در شرایط اضطراری دلشان متوجه الله میشود. پس هر اعتقاد دیگری داشته باشند در واقع شرک است؛ یعنی در کنار آن معبود فطریشان به معبودهای جعلی قایل میشوند.
[1] . ﴿قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا وَ لَمَّا يَدْخُلِ الْإيمانُ في قُلُوبِكُمْ﴾ سوره عنکبوت، آیه 61 و 63 و سوره لقمان، آیه 25 و سوره زمر، آیه 38و سوره زخرف، آیه 9 و87 .
[2] . ﴿لَیقُولُنَّ اللَّـهُ﴾ سوره اعراف، آیه 138.