ایمان هر حقیقتی که داشته باشد با بخشی از وجود انسان در ارتباط است که «قلب» نام گرفته است. مقر ایمان، قلب است و تا قلب به روی چنین حقیقتی گشوده نشده یا آن را در خود قرار نداده باشد، ایمان حاصل نشده است. امیرالمؤمنین7 در خطبه 176 به حدیث پر معنایی از رسول خدا6 استدلال میکند و میگوید: «رسول خدا6 فرمود: ایمان هیچ بندهای صاف و استوار نخواهد شد تا قلبش صاف شود و هیچ گاه قلبش صاف و استوار نمیشود تا زبانش چنین گردد»[1]
رابطهای که میان اصلاح زبان و قلب و ایمان در این حدیث آمده، دقیق و حساب شده است. تجربه نشان داده که آلودگی زبان به انواع گناهان و سخنان لغو و بیهوده، قلب را تاریک و روح را تهی از معنویت میکند و بدیهی است هنگامی که قلب، تاریک شود جای درخشش نور ایمان نخواهد بود. قرآن مجید در یک تعبیر حساب شده میگوید: «ای کسانی که ایمان آوردهاید، تقوای الهی پیشه کنید و سخن حق بگویید تا خدا اعمال شما را اصلاح کند».[2]
بنابراین رابطه لازم و ملزوم بودن اصلاح زبان و اصلاح قلب و اصلاح ایمان، یک رابطه روشنی است؛ هر چند بعضی از شارحان نهجالبلاغه در توجیه آن به زحمت افتادهاند.
البتّه نمیتوان انکار کرد که عکس این معنا نیز صادق است؛ یعنی قوّت ایمان؛ باعث نورانیّت قلب و نورانیّت قلب، باعث اصلاح زبان میشود و به تعبیر روشنتر این امور سه گانه، تأثیر متقابل در یکدیگر دارد؛ ولی آن چه در حدیث پیامبر6 آمده بارزتر است.
آن چه در جملههای بالا آمد همه مربوط به اصلاح زبان بود که مهمترین گام در راه خودسازی و قرب الی الله است.
این یک قطعه گوشت ساده که آن را زبان مینامیم هم از نظر ظاهر و هم از نظر باطن، مسئولیتهای بزرگی به عهده دارد. اگر اندکی در سخن گفتن افراد دقیق شویم، میبینیم زبان با سرعت عجیبی در دهان گردش میکند و با شتاب، مقاطع حروف را مشخص میکند و باز با سرعت شگفت آوری کلمات و جملهها را میسازد و هرگز خسته نمیشود!
اگر کمی مسیر حرکت خود را اشتباه کند، کلمات مهمل و گاه خنده آور ایجاد میشود!
و نیز به هنگام غذاخوردن با سرعت و دقت بینظیری لقمه غذا را به زیر دندانها میفرستد و خود را به عقب میکشد تا غذا در زیر چکشهای دندان نرم شود. اگر در هفته، یا ماه و سال یک بار در این کار دقیق اشتباه کند و لای دندانها بماند، چنان ضربهای میخورد که خون از آن جاری میشود و در این جاست که میگوییم: «زبان مان را گاز گرفتیم».
کار مهم دیگر او جمع کردن غذاهای جویده و فرستادن آن به درون حلق است که اگر زبان نبود، بلعیدن آب و غذا کار بسیار مشکل و پیچیدهای بود؛ این از نظر ظاهر.
و اما از نظر برنامههای معنوی و اخلاقی باز هم نقش زبان، بسیار مهم است؛ چرا که سادهترین وسیله عبادت و مهمترین وسیله گناه است؛ بهترین عبادات (نماز، تلاوت قرآن، تعلیم و تربیت، امر به معروف و نهی از منکر و...) با زبان انجام میشود؛ همان گونه که حدود سی گناه کبیره (غیبت، تهمت، آزار مؤمن، حکم به باطل، ایجاد فساد و اختلاف و...) با زبان انجام میگیرد.
زبان، خطرناکترین وسیله گناه است؛ زیرا در هر زمان و مکان و در هر شرایط بدون هیچ هزینهای در اختیار انسان قرار دارد؛ از آن بدتر این که گناهان زبان بر اثر کثرت و وسعت، غالباً قبح و زشتی خود را در میان مردم از دست داده است؛ به همین دلیل نخستین گام در اصلاح خویش، اصلاح زبان است و پیمودن مراحل قرّب به خدا از مسیر اصلاح زبان میگذرد.
برای نجات از گناهان زبان، دو راه مهم وجود دارد که امام7 در سخنان مزبور به آن اشاره فرموده است:
نخست، کم سخن گفتن و از فضول کلام پرهیز نمودن که یک وسیله مهم برای برکنار ماندن از آفات زبان است.
دیگر این که، انسان هر سخنی میخواهد بگوید، اوّل در آن بیندیشد؛ سپس بر زبان جاری کند؛ به تعبیر زیبای مولا «زبانش در پشت قلبش باشد؛ نه همچون منافقان احمق که قلبشان در پشت زبانشان قرار دارد. هرگاه به این دو دستور مهم که در سخنان امام7 در این بخش از خطبه آمد، عمل کنیم به یقین از آفات زبان برکنار خواهیم بود.
امام صادق7 میفرماید: «ایمان، نخست به صورت نقطه سفید و درخشانی در دل آشکار میشود و هر قدر ایمان افزایش مییابد آن نقطه سفید و نورانی گستردهتر میشود»؛[3]
به هر حال مقصود امام7 تأثیر تدریجی اعمال صالح و ناصالح در قلب انسان است و به بیان دیگر، هر عملی تأثیری در روح میگذارد که اگر همان عمل یا شبیه آن تکرار شودع آن آثار گستردهتر میشود تا آنجا که تمام قلب را فرا میگیرد.
اگر اعمال صالحه باشد قلب کاملاً نورانی میشود و اگر کارهای خلاف باشد قلب به طور کامل ظلمانی میشود و این کار در آیات قرآن و اخبار معصومان: آمده است که بعد از گناه فوراً توبه کنید برای آن است که اثری که گناه در قلب گذاشته به صورت رنگ ثابتی در نیاید، زیرا در آغاز قابل شست و شو است؛ اما هنگامی که به صورت عادت یا ملکه درآمد تغییر آن بسیار مشکل است.
امیرمؤمنان7 میفرماید: «ایمان در آغاز به صورت نقطه سفیدی آشکار میشود. هنگامی که بندگان خداوند اعمال صالحه انجام دهند نمو و افزایش پیدا میکند تا آنجا که تمام قلب سفید و روشن میشود و (در مقابل) نفاق به صورت نقطه سیاهی (در قلب) آشکار میشود، هنگامی که انسان در برابر فرمانهای الهی پرده دری کند نمو و افزایش مییابد تا زمانی که تمام قلب سیاه میشود و در این حالت مُهر بر دل انسان گذاشته میشود (و راه بازگشت بر او بسته خواهد شد.»[4]
از نظر عقلی نیز این مسئله کاملاً پذیرفتنی است، زیرا هر کار خوب و بدی اثر مثبت یا منفی در روح انسان میگذارد و وقتی این آثار متراکم گردد، روح به طور کامل شفاف یا ظلمانی و تاریک میشود. در صورت اول، احتمال گمراهی بسیار بعید و در صورت دوم، احتمال نجات نیز بعید به نظر میرسد.
ایمان حالات و درجات و طبقات و منازلی دارد که بعضی از آن کامل است و به منتهای کمال رسیده است و بعضی ناقص است و نقصانش کاملاً آشکار است. بعضی رجحان دارد و در حال افزایش است. راوی میگوید: از آن حضرت پرسیدم: آیا ایمان کم و زیاد میشود؟
فرمود: آری. و به یقین کم و زیاد شدن آن بر اثر اعمال صحیح و غلط و اعمال نیک و بد است.[5] در قرآن کریم، رابطه مذکور به این صورت بیان شده است: ﴿قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا وَ لَمَّا يَدْخُلِ الْإيمانُ في قُلُوبِكُمْ﴾[6]
[برخی از] بادیه نشینان گفتند: «ایمان آوردیم». بگو: «ایمان نیاوردهاید، لیکن بگویید: اسلام آوردیم و هنوز در دلهای شما ایمان داخل نشده است».
بنابراین میان اسلام و ایمان تفاوت وجود دارد. اسلام فعلی است که در ساحت پیش از قلب آدمی تحقق مییابد و اسلامِ در مقابل ایمان، با ساحت قلبی کاری ندارد. آنچه فعل قلبی است، ایمان است نه اسلام و هر گاه چنین فعلی در قلب تحقق یابد میتوان به شایستگی بر شخص انسانی کلمة «مؤمن» را اطلاق کرد.
نمونهای از روایات این روایت است که: «عن علی7 قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّـهِ6 الْإِيمَانُ مَعْرِفَةٌ بِالْقَلْبِ وَ إِقْرَارٌ بِاللِّسَانِ وَ عَمَلٌ بِالْأَرْكَان.»[7]
[1] . ولقد قال رسول الله6: «لا یستقیم ایمان عبدی حتّی یستقیم قلب ولا یستقیم قلبه حتّی لسانه».
[2] . ﴿يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّـهَ وَ قُولُوا قَوْلاً سَديداً * يُصْلِحْ لَكُمْ أَعْمالَكُمْ﴾ سوره احزاب، آیات 70 و 71.
[3] . «إِنَّ الْإِيمَانَ يَبْدُو لُـمْظَةً فِي الْقَلْبِ، كُلَّمَا ازْدَادَ الْإِيمَانُ ازْدَادَتِ اللُّمْظَة».
[4] . سپس امام7 این آیه را تلاوت فرمود: ﴿كَلاَّ بَلْ رانَ عَلى قُلُوبِهِمْ ما كانُوا يَكْسِبُونَ﴾ این گونه نیست که آنها میگویند اعمال آنها زنگار بر قلبشان نهاده است. (سوره مطففین، آیه 14، مصادر نهجالبلاغه، ج4، ص208).
[5] . (کافی ، ج2، ص34، ح 1)
[6] . سوره حجرات، آیه 14. در ترجمه آیات، از ترجمه آقای محمّد مهدی فولادوند استفاده شده است.
[7] . علی7 از پیامبر اکرم6 نقل کرد که فرمود: «ایمان شناخت قلبی، اقرار زبانی و عمل با اعضاست».