borhani برهانی آفرینش خلق درباره  خداشناسی
منشور بین المللی اسلام «جلد چهارم»
گردن کشی در برابر خدا

ممکن است کسی نماز نخواند یا در طول عمرش یک بار هم حکم خدا را عمل نکند؛ اما با شرمندگی، بگوید: من تنبل‌ام، شهوت بر من غالب شده، غضب بر من غالب شده است؛ اما حکم خدا هم واجب الاطاعه است. من شرمنده‌ام و امید دارم توفیق توبه نصیبم شود و جبران کنم.

این کفر نیست. کفر آن وقتی است که به حکم خدا اعتراض کند و بگوید: این چه حکمی است؟ مثلاچه فرق می‌کند انسان پیش از آفتاب نماز بخواند یا بعد از آفتاب؟! آنچه که کفرآور است این است که حکم را قبول نداشته باشیم. اما اگر کسی حکم را قبول داشته باشد، ولی می‌گوید: من شرمنده‌ام، این گرچه عصیان بزرگی است، اما کفرآور نیست.

ابلیس وقتی گفت: «این یعنی تو بی‌خود می‌گویی که باید سجده کنی!»[1] دستور شما باید عاقلانه باشد![2] بعد از این قرآن می‌فرماید: و این جا هم با گردن کلفتی گفت: سجده نمی‌‌کنم![3]

تنها بحث عمل نکردن به یک سجده نبود؛ بلکه این سخن او حاکی از کفر او بود. برخی در اشعار و موعظه‌ها می‌گویند: ابلیس به خاطر ترک یک سجده به این روز افتاد؛ اما واقعیت این است که تنها یک سجده نبود. خیلی‌ها هستند سال‌ها نماز را ترک می‌کنند؛ ولی توفیق توبه پیدا می‌کنند و بر می‌گردند. ابلیس به خاطر ترک ایمان ملعون ابدی شد.

مراتبی از این روحیه ممکن است در ما هم وجود داشته باشد. نشانه آن این است که کوچک‌ترین بی‌احترامی برای انسان قابل تحمل نیست و گاهی تکلیف واجب را به خاطر کمی ناراحتی ترک می‌کند. برخی اندوخته زیادی از تکبر در دل دارند و برخی کم؛ ولی مقدار کمی از این صفت هم خطرناک است؛ مخصوصاً که این صفت مثل بذر، رشد می‌کند و به تدریج همه دل آدمی را فرا می‌گیرد و این بسیار خطرناک است.

ما پذیرفته‌ایم که راه سعادت ابدی، بندگی خداست و هدف از خلقت هم همین است و عبادت، نهایت کوچک شدن در برابر خداست.[4]

بزرگ‌ترین دشمن این هدف خودبزرگ بینی است. در عالم خلقت کسی به فضیلت رسول گرامی اسلام نمی‌‌رسد، ولی ایشان نیمه شب از جا برمی خیزد و سر و صورت را روی خاک می‌گذارد و در حالی که اشک از چشمانش جاری می‌شود، ناله می‌زند: او چه درکی از خدا دارد که این چنین در پیشگاه خدا تذلل می‌کند؟ باید ما چنین کوچکی و ذلتی را در برابر خدا درک کنیم تا تدریجاً به مقام قرب الهی نزدیک شویم.

برای رسیدن به چنین مقامی باید از روز اول سعی کنیم ریشه کبر را از دل بکنیم و دل را متواضع بار بیاوریم. بهترین راهی که خدای متعال برای همه مردم در نظر گرفته است. «نماز» است. باید روزی چند بار روی خاک افتاد و شریف‌‌ترین عضو بدن را روی خاک گذاشت و نهایت تضرع را در خود مجسم کرد؛ چرا؟ تنزیهاً لکم عن الکبر؛ چون می‌خواهد تو را برای آن مقامی تربیت کند که فقط در سایه خضوع در پیشگاه الهی حاصل می‌شود. تا اندکی از کبر در دل آدم هست، به آن مقام راه پیدا نمی‌کند.


[1] . سوره حجر، آیه 33.

[2] . سوره حجر، آیه 34 و 35.

[3] . سوره بقره، آیه 34.

[4] . سوره ذاریات، آیه 56. 

فهرست مطالب

تمامی حقوق این وب سایت متعلق به حجت الاسلام والمسلمین دکتر سید مجتبی برهانی می باشد.

طراحی و توسعه توسط: