احادیث زیادی در این باب وارد شده است که به برخی از آنها اشاره میکنیم:
1- از ابیعبداللّه7 به سند صحیح نقل شده است که یک نفر اعرابی پیامبر خدا6 را ملاقات و عرض کرد: ای پیامبر! من به قصد حجّ بیرون آمدم، لیکن از من فوت شد و من مردی توانگرم به من دستور فرما در عالم چه کاری بکنم تا به آنچه حاجیان بدان رسیدهاند برسم. راوی میگوید: پیامبر خدا6 رو به او کرد و فرمود: «به (کوه) ابوقبیس بنگر اگر به اندازه آن زر سرخ داشته باشی و آنها را در راه خدا انفاق کنی به ثوابی که نصیب ادا کننده حجّ شده نخواهی رسید.
سپس فرمود: به جا آورنده حج از همان هنگام که لوازم سفر را آماده میکند چیزی را بالا و پایین نمیبرد، مگر آن که ده حسنه برایش نوشته و ده گناه از او محو میشود و ده درجه بالا میرود؛ و چون بر شترش سوار شود در هر قدمی که شتر برمی دارد نظیر همینها برای او نوشته میشود؛ و هنگامی که خانه خدا را طواف کرد از گناهانش بیرون میآید؛ و چون میان صفا و مروه سعی کند از گناهانش بیرون میآید و هنگامی که در عرفات وقوف کند از گناهانش بیرون میآید؛ و چون رمی جمرات کرد از گناهانش بیرون میآید. » (پیامبر خدا6 همچنین مواقف حاجیان را شمرد که حجّ کننده به هنگام وقوف در هر کدام از گناهانش بیرون میرود) پس از آن فرمود: «کجا میتوانی به آنچه حاجیان بدان رسیدهاند برسید. » ابیعبداللّه7 فرمود: «و چهار ماه بر او گناه نوشته نمیشود، و برایش حسنه ثبت میشود مگر آن که گناه کبیرهای مرتکب شود. » [1]
2- به سند صحیح از معاویهٔ بن عمّار از امام صادق7 روایت شده است: «پیامبر خدا6 فرموده است: حجّ و عمره فقر را زایل میکند همچنان که کوره آهنگری پلیدی آهن را از میان میبرد. » معاویه میگوید: عرض کردم یک حجّ افضل است یا آزاد کردن یک برده فرمود: «حجّ افضل است»؛ گفتم: دو برده فرمود: «حجّ افضل است»؛ من پیوسته تعداد برده را زیاد میکردم و آن حضرت میفرمود: «حجّ افضل است» تا آنگاه که به سی برده رسیدم و باز آن حضرت فرمود: «حجّ افضل است»[2]
3- در خبر صحیح آمده است: «حاجیان سه دستهاند: دستهای از آتش آزاد میشوند؛ دسته دیگر از گناهان خود بیرون میروند مانند روزی که از مادر زاییده شدهاند و گروهی در خانواده و اموال خود محترم و محفوظ میمانند و این پستترین چیزی است که حجّ کننده با آن باز میگردد. » [3]
4- در الفقیه آمده است: امیر مؤمنان7 فرمود: «هیچ حجّ به جا آورندهای تلبیه (گفتن لبّیک به هنگام محرم شدن) را آغاز نمیکند، مگر آن که همه آنهایی که در جانب راست و چپ او قرار دارند تا قعر زمین صدا را به تلبیه بلند میکنند، و دو فرشته به او میگویند: مژده باد تو را ای بنده خدا، و خداوند جز به بهشت مژده نمیدهد.
و کسی که از روی ایمان و برای خشنودی خدا در حال احرام هفتاد بار لبّیک بگوید خداوند هزار فرشته را بر آزادی او از آتش و بیزاری او از نفاق گواه میگیرد، و کسی که به حرم خانه خدا برسد و از مرکب فرود آید و غسل کند و نعلین خود را به دست گیرد سپس با پای برهنه و فروتنی کامل برای خداوند وارد حرم شود خداوند هزار گناه را از نامه عمل او محو و هزار حسنه برایش ثبت و هزار درجه برایش برقرار و هزار حاجتش را برآورده میکند؛ و آن که با آرامش و سکون وارد مکّه شود خداوند گناهانش را میآمرزد، و مقصود از آن کسی است که بی هیچ تکبّر و گردنکشی وارد آن شود؛ و آن که با پای برهنه و آرامی و وقار و خشوع وارد مسجد شود خداوند گناهانش را میآمرزد؛ و کسی که از روی معرفت به خانه کعبه نظر کند و حقّ آن را بشناسد خداوند گناهانش را میآمرزد و مشکلات او را برطرف میکند.»[4]
5- در الفقیه است که علی بن الحسین7 فرموده است: «فرشتگان برای سعی کننده میان صفا و مروه شفاعت میکنند، و شفاعت آنها در باره او مقرون به اجابت است.»[5]
6- ابوجعفر امام باقر7 فرموده است: «هیچ کسی چه نیکوکار و چه بدکار بر این کوهها وقوف نمیکند مگر آن که خداوند دعایش را اجابت میکند امّا دعای نیکوکار در مورد آخرتش به اجابت میرسد، و دعای بدکار در باره دنیای او مستجاب میشود.»[6]
7- امام صادق7 فرموده است: هیچ کس از مؤمنان اهل ناحیهای در عرفه وقوف نمیکند مگر آن که خداوند مؤمنان آن ناحیه را میآمرزد؛ و هیچ کسی از خانواده مؤمنان در عرفه وقوف نمیکند مگر آن که خداوند مؤمنین آن خانواده را مورد آمرزش قرار میدهد.»[7]
8- در الفقیه آمده است: «از اهل عرفات بزرگترین گناه را کسی دارد که از آن بازگردد و گمان کند خداوند او را نیامرزیده است، یعنی از رحمت خداوند متعال نومید باشد.»[8]
9- در الفقیه آمده که امام صادق7 فرموده است: «هر کس حَجَّهٔالاسلام را به جا آورد گره آتش دوزخ را که بر گردن اوست بازکرده است؛ و هر کس دو بار حجّ به جا آورد تا آنگاه که بمیرد پیوسته در خیر و خوبی خواهد بود؛ و هر کس سه بار پیاپی حجّ کند خواه پس از آن حجّ به جا آورد یا نیاورد سه بار حجّ او به منزله ادامه حجّ در هر سال است.»[9]
10- روایت شده است: «هر کس سه بار حجّ کند هرگز دچار فقر نخواهد شد، و هر شتری سه سال با او به حجّ رود از چهارپایان بهشت قرار داده خواهد شد، و روایت شده است هفت سال.»[10]
11- امام رضا7 فرموده است: «هر کس از مؤمنان سه بار حجّ کند خود را به بهای این عمل از خداوند خریده است و حقّ تعالی از او نمیپرسد که مال خود را از حلال کسب کرده است یا از حرام. هر کس چهار بار حجّ کند هرگز فشار قبر به او نخواهد رسید و چون بمیرد خداوند حجّهایی را که به جا آورده در چهرهای زیبا که تا کنون مانند آن را به چشم ندیده مجسّم میکند که پیوسته میان قبر او نماز میگزارند تا آن زمان که خداوند او را از قبرش برانگیزد و ثواب این نمازها برای او نوشته میشود؛ و بدان هر رکعت از این نماز برابر هزار رکعت از نماز آدمیان است. کسی که پنج بار حجّ گزارد خداوند هرگز او را عذاب نمیکند. کسی که ده بار حجّ به جا آورد خداوند هرگز او را مورد محاسبه قرار نمیدهد. کسی که بیست بار حج کند جهنّم را نخواهد دید و صدای نفس کشیدن آن را نخواهد شنید؛ کسی که چهل بار حجّ گزارد به او گفته خواهد شد: هر کسی را دوست میداری شفاعت کن، و دری از درهای بهشت به روی او گشوده خواهد شد که او و کسانی را که شفاعت کرده از آن داخل میشوند. کسی که پنجاه بار حجّ گزارد در بهشت عدن برای او شهری ساخته میشود که در آن هزار کاخ است و در هر کاخی هزار حور العین و هزار همسر است و در بهشت از رفقای پیامبر6 قرار داده میشود؛ و کسی که بیشتر از پنجاه حجّ به جا آورد مانند کسی است که پنجاه حجّ به همراه پیامبر6 و اوصیای او گزارده باشد، و او از کسانی خواهد بود که هر جمعه خداوند آنان را زیارت میکند و از جمله آنانی است که به بهشت عدن وارد خواهد شد، بهشتی که خداوند آن را به دست خویش بنا کرده و آفریده است، و آن را هیچ چشمی ندیده و هیچ آفریدهای بدان آگاهی نیافته است؛ و هر کسی حجّ زیاد به جا آورد خداوند در برابر هر حجّ او شهری در بهشت برایش بنا میکند که دارای غرفههایی است و در هر غرفه آن حوریهای جا دارد و با هر حوریه سیصد کنیز است که مردم مانند آنها را در حسن و جمال هرگز ندیدهاند.»[11]
12- امام صادق7 فرموده است: «هر کس یکسال در میان حجّ گزارد از کسانی است که حجّ را پیوسته به جا آورده است.»[12]
13- اسحاق بن عمّار گفته است به ابیعبداللّه7 عرض کردم من تصمیم گرفتهام همه ساله حجّ گزارم و آن را شخصا و یا با هزینه خودم به وسیله یکی از افراد خاندانم انجام دهم، فرمود: «بر این کار تصمیم گرفتهای؟» عرض کردم: آری، فرمود: «اگر این کار را بکنی یقین کن که دارایی تو زیاد خواهد شد، و بشارت باد تو را به فزونی مال.»[13]
14- روایت شده است «بنده به چیزی تقرّب به خداوند نمیجوید که نزد پروردگار محبوبتر از پیاده رفتن به سوی بیت اللّه الحرام باشد؛ همانا یک حجّ آن برابر با هفتاد حجّ است، و کسی که اندک زمانی از مرکبش فرود آید خداوند ثواب تفاوت پیاده روی و سواری را برایش مینویسد. حجّ کننده هنگامی که بند کفشش بریده شود خداوند ثواب تفاوت میان رفتن با پای برهنه و با نعلین را برایش ثبت میکند. حجّ سواره افضل از پیاده است زیرا پیامبر خدا6 سواره حجّ را به جا آورد.»[14]
آنچه جامع میان این دو خبر است روایتی است که ابوبصیر از امام صادق7 نقل کرده است، او از آن حضرت پرسیده است؛ پیاده حجّ را گزاردن افضل است یا سواره؟ در پاسخ فرمود: «اگر توانگر پیاده رود تا هزینهاش کمتر شود، سواره رفتن افضل است.»[15]
حسن بن علی7 پیاده به سفر حجّ میرفت در حالی که هودجها و شترسواران در کنار او حرکت میکردند.[16]
15- روایت شده است: «حجّ از نماز و روزه افضل است، زیرا نمازگزار تنها زمان کوتاهی از خانوادهاش رو میگرداند، و روزهدار نیز در فاصله روز به خانوادهاش پشت میکند، لیکن حجّ گزار از محلّ خود بیرون میرود، و تن به فداکاری میدهد و دارائیش را خرج میکند و مدّتی طولانی از عائلهاش دور میشود بی آن که امید به دست آوردن مالی را داشته و یا در صدد تجارت و داد و ستدی باشد.»[17]
16- اسحاق بن عمّار روایت کرده؛ که به ابیعبداللّه7 عرض کردم مردی ضعیف الحال در مورد حجّ با من مشورت کرد به او گوشزد کردم که حجّ نکند، فرمود: «چقدر سزاوار است که یک سال تمام بیمار شود. » اسحاق میگوید: مدّت یکسال بیمار شدم[18] امام صادق7 فرموده است: «باید هر یک از شما پرهیز کند از این که برادر مسلمانی را از رفتن به حجّ باز دارد که در این صورت در دنیا دچار فتنه و در آخرت گرفتار آنچه برای او ذخیره گردیده خواهد شد.»[19]
[1] . تهذیب، ج1، ص447، طبق شماره گذاری ما.
[2] . تهذیب، ج1، ص448.
[3] . کافی، ج4، ص253 ؛ تهذیب، ج1، ص248.
[4] . همان مأخذ، ص205، شماره 3.
[5] . الفقیه، ص206، شماره 24.
[6] . الفقیه، ص207، شماره 32.
[7] . الفقیه، ص307، شماره 33.
[8] . همان مأخذ، ص207، شماره 36 ؛ گفته میشود پارهای از گناهان آمرزیده نمیشوند مگر به وقوف در عرفه، و این حدیث را جعفر بن محمّد7 به پیامبر خدا6 نسبت داده است..
[9] . همان مأخذ، ص208، شماره 48 و 49.
[10] . همان مأخذ، ص208، شماره 48 و 49.
[11] . الفقیه، ص208، شماره 51.
[12] . الفقیه، ص208، شماره 52.
[13] . الفقیه، ص208، شماره 53.
[14] . الفقیه، ص208، شماره 54.
[15] . الفقیه، ص208، شماره 51 تا 55.
[16] . الفقیه، ص208، شماره 51 تا 55.
[17] . الفقیه، ص209، شماره 70.
[18] . الفقیه، ص209، شماره 68 و 69 و 83.
[19] . الفقیه، ص209، شماره 68 و 69 و 83.