گر چه معلوم نیست که امام7 بعد از بیان عظمت مقام قرآن، به چه بخشی از احکام دینی اشاره فرموده است، زیرا همان گونه که میدانیم بنای سید رضی گردآورنده نهجالبلاغه، بر این نبوده است که خطبهها را به طور کامل ذکر کند، بلکه از آنها گلچین کرده است. ولی به هر حال، انگشت گذاردن روی مسأله حجّ از میان وظایف مختلف اسلامی و فردی، آن هم در خطبهای که از آغاز آفرینش جهان و مراحل مختلف سیر انسان را، تا قیام پیامبر اسلام6 مورد بحث قرار میدهد، معنا و مفهوم خاصّی دارد و نشان میدهد که حجّ بیت الله، عصاره اسلام و در برگیرنده مسائل مهمّ فردی و اجتماعی و تربیتی و اخلاقی و سیاسی است.
حضرت امیر7 میفرماید: «خداوند حجّ بیت الله الحرام (خانه گرامی و محترمش) را بر شما واجب کرده است».
سپس در توصیفی برای خانه کعبه میفرماید: «همان خانهای که خداوند آن را قبله همه مردم قرار داده است».
در هر شبانه روز، چندین بار رو به سوی آن میکنند و مرکز دایره صفوفِ جماعتِ آن، رمز وحدت همه مسلمین جهان است.
آن گاه در توصیف دیگری از این خانه بزرگ و مراسم واقعی حج که عاشقان بیقرار الهی را به سوی خود دعوت میکند، میفرماید: «آنها همچون تشنه کامانی که به سرچشمه آب میروند، به سوی آنها میآیند و همچون کبوتران به آن پناه میجویند».
به راستی آنها که معنای حج را درک میکنند، همین گونه به سراغ خانه خدا میآیند، قلب و روح خود را با آن شستشو میدهند و از معنویت و روحانیت حج با تمام وجود بهره میگیرند و از شرّ شیاطین و هوای نفس و بلای گناه به آن پناه میجویند، عاشقانه زمزمه لبیک سر میدهند و مشتاقانه سعی صفا و مروه میکنند و پروانهوار به گرد شمع کعبه، میگردند.
جالب توجّه این که اوّلین نقطه شروع حج همان احرام و گفتن لبیک است، همان لبیک که مفهومش اجابت دعوت الهی است. آری خدا زوّار خانهاش را به میهمانسرای بزرگش دعوت نموده و آنها لبیک گویان در حالی که دلها پر از شوق و سرها پر از عشق و هوای اوست به سوی خانهاش حرکت میکنند و خود را در جوار قرب او میبینند و نخستین اثر آن آشکار شدن جوانههای تقوا و معنویت در دل و جان آنهاست.
سپس به یکی از فلسفههای حج پرداخته، میفرماید: «خداوند سبحان حج را علامت فروتنی در برابر عظمتش قرار داده و نشانهای از اعتراف به عزّتش».
زیرا مناسک و مراسم حج مشتمل بر اعمال و رفتار بسیار متواضعانهای است که در برابر حق انجام میشود و هیچ عبادتی در میان عبادات تا این حد، نشانههای تواضع در آن نمایان نیست، احرام بستن و از تمام لباس و زر و زیورها به دو قطعه پارچه ندوخته قناعت نمودن و طواف خانه خدا و سعی صفا و مروه و وقوف در بیابان عرفات و مشعر و منی و رمی جمرات و تراشیدن سر، همه اعمالی است متواضعانه که در برابر عظمت پروردگار انجام میگیرد و به راستی غرور و تکبّر و نخوت هر انسانی را در هم میشکند.
سپس به این حقیقت اشاره میکند که قرار گرفتن در صفوف حاجیان و زائران بیت الله، افتخار بزرگی است که خداوند به گروهی از بندگانش بخشیده، میفرماید: «و از میان خلق خدا شنوندگانی را برگزیده که دعوت او را به سویش اجابت کرده و سخنش را تصدیق نمودهاند».
در احادیث اسلامی آمده است که ابراهیم و اسماعیل بعد از آن که مأموریت خدا را در بنای خانه خدا انجام دادند خداوند به ابراهیم دستور داد که مردم را با صدای رسا به حج دعوت کند. او عرضه داشت: صدای من به جایی نمیرسد، خداوند فرمود: بر تو صدا زدن و بر من رساندن، ابراهیم بر فراز مقام که در آن روز به خانه کعبه چسبیده بود قرار گرفت، مقام مرتفع شد تا آن جا که از کوهها برتر گشت، ابراهیم انگشت در گوش خود گذاشت و با صدای بلند در حالی که رو به شرق و غرب کرده بود گفت: «ای مردم حجّ خانه خدا بر شما مقرّر شده است دعوت خدا را اجابت کنید» و تمام کسانی که در پشت دریاهای هفتگانه و در میان مشرق و مغرب تا انتهای زمین بودند بلکه کسانی که در پشت پدران و رحم مادران قرار داشتند، صدای او را شنیدند «وَ لَبَّيْكَ اللَّـهُمَّ لَبَّيْكَ» گفتند.[1]
در بعضی از روایات آمده است، آنها که لبّیک گفتند به تعداد لبیک گفتنهایشان موفّق به انجام حجهای متعدّد میشوند و آنها که نگفتهاند توفیقی نصیبشان نخواهد شد.[2]
بار دیگر به فلسفه حج و آثار سازنده آن باز میگردد و میفرماید: «آنها (حجّاج بیت الله) در جایگاه پیامبران الهی وقوف کرده و به فرشتگانی که به گرد عرش الهی میگردند شبیه میشوند».[3]
در ادامه درباره اسرار و آثار حج میافزاید: «آنها سودهای فراوانی در این تجارتخانه عبادت الهی به دست میآورند و به سوی میعادگاه آمرزش و مغفرتش میشتابند».
سپس میافزاید: «خداوند متعال این خانه را پرچمی (یا علامتی) برای اسلام قرار داده و حرم امنی برای پناه جویان».
به راستی خانه کعبه، پرچم بزرگ اسلام است که همیشه در اهتزاز میباشد، پرچمی است که مسلمین گرد آن جمع میشوند و استقلال و عظمت و عزّت خود را در مراسم آن میجویند و هر سال روح تازهای با مشاهده آن در کالبد مسلمین جهان دمیده میشود و خون تازهای در عروقشان به جریان میافتد.
سپس بعد از ذکر این همه فضایل و اسرار، به مسأله واجب بودن زیارت خانه خدا اشاره کرده، میفرماید: «خداوند ادای حقّ آن را واجب شمرده و حجّ آن را لازم کرده و بر همه شما زیارت آن را به طور دسته جمعی مقرّر داشته و فرموده است: و برای خدا بر همه مردم است که آهنگ خانه (او) کنند ـ آنها که توانایی رفتن به سوی آن را دارند، و هر کس کفر ورزد (و حج را ترک کند به خود زیان رسانده) خداوند از همه جهانیان بینیاز است».
در مورد حج مسائل و مباحث زیادی است که ذکر همه آنها کتاب مستقلّی را میطلبد و در این جا به چند نکته که از اهمیت خاصّی برخوردار است قناعت میکنیم:
- 1 ـ تاریخچه خانه کعبه
این خانه که نام دیگرش بیت الله الحرام است، تاریخچه بسیار مفصّلی دارد که مطابق روایات[4] به زمان حضرت آدم7 بر میگردد.
او نخستین کسی بود که خانه را بنا کرد و بر گرد آن طواف نمود، سپس در طوفان نوح ویران شد و ابراهیم به کمک فرزندش اسماعیل، طبق آیات صریح قرآن[5] بار دیگر آن را بنا کرد و حجّ خانه خدا به جا آورد و این اوّلین خانه توحید است که برای انسانها قرار داده شد:[6] و همان گونه که قبلا اشاره شد ـ طبق روایات ـ در محاذی آن در آسمانها مرکز عبادتی است که فرشتگان بر گرد آن میگردند،حتّی گفته شده که محلّ خانه کعبه اوّلین نقطه خشکی بود که سر از زیر آب درآورد[7] و داستان «دحو الارض» نیز اشاره به همین معناست که در آغاز، مجموعه روی زمین بر اثر بارانهای سیلابی زیر آب بود؛ آبها کم کم در مناطق پایینتر جای گرفتند و خشکیها از زیر آب سر برآوردند و اوّلین نقطه، همین محلّ خانه کعبه بود.
درباره عظمت و اهمیت خانه کعبه روایات فراوان ـ چه در نهجالبلاغه و غیر نهجالبلاغه ـ وارد شده است، از جمله در حدیثی از امام باقر7 میخوانیم: «خداوند هیچ نقطهای در زمین را نیافریده که محبوبتر به سوی او از آن باشد ـ سپس با دست خود به سوی کعبه اشاره کرد ـ و نه هیچ نقطهای نزد خداوند گرامیتر از آن است».
در آغاز همین حدیث آمده است: «حتّی نگاه کردن به آن عبادت است». [8]
خانه کعبه، رمز وحدت مسلمین و مرکز دایره صفوف جماعات آنها در شبانه روز، در کلّ جهان است.
خانه کعبه، بزرگترین مرکز اجتماع مسلمین در طول سال و مهمترین کانون عظمت آنهاست که از سراسر جهان به سوی آن میآیند و مشمول برکات فوق العاده معنوی و مادّی آن میشوند.
جالب این که «زُرارهٔ» که از بزرگان اصحاب امام باقر و امام صادق8 بود روزی خدمت امام صادق7 عرض کرد: «فدایت شوم از چهل سال قبل تا کنون درباره احکام حج از تو سؤال میکنم و به من پاسخ میگویی (و هنوز تمام نشده است) »، امام در پاسخ او فرمود: «ای زرارهٔ! خانهای که از دو هزار سال قبل از خلقت آدم7، حجّ آن به جا آورده میشده است، میخواهی مسائلش در چهل سال پایان گیرد»![9]
از این حدیث به خوبی استفاده میشود که حتّی قبل از آدم، خانه کعبه مورد توجّه فرشتگان یا مخلوقاتی بوده که قبل از وی در زمین زندگی میکردهاند.
- 2 ـ فلسفه حج
در کلام مولا علی7 اشارات پر معنایی به فلسفه و اسرار حجّ شده است. در روایات اسلامی نیز تعبیرات آموزنده و سازندهای در این زمینه دیده میشود و از مجموع آنها میتوان گفت که این مناسک بزرگ در حقیقت دارای چهار بعد است: بعد اخلاقی و عبادی، بعد سیاسی و اجتماعی، بعد فرهنگی و بعد اقتصادی.
در بُعد اخلاقی و عبادی، که مهمترین فلسفه حج را تشکیل میدهد تربیت نفوس و تهذیب اخلاق و تقویت پایههای تقوا و اخلاص مطرح است. تعبیر معروفی که در احادیث اسلامی آمده که میگوید: «کسی که حجّ خانه خدا را (از روی اخلاص و توجّه و با حفظ آداب و اسرار آن) انجام دهد از گناه پاک میشود، همانند روزی که از مادر متولّد میشود!»[10] دلیل روشنی برای تأثیر حجّ بر روح و جان انسان است که او را از همه آلودگیها پاک میکند و آثار گناهانی که یک عمر در دل نشسته است، میزداید و این بزرگترین فایدهای است که نصیب زوّار بیت الله الحرام میشود.
اگر آنها به اسرار اعمال و مناسکی که انجام میدهند دقیقاً توجّه داشته باشند، هر گامی که برمی دارند گامی به سوی خدا نزدیکتر میشوند و معبود و محبوب حقیقی را در همه جا حاضر میبینند. آری حج یک تولّد دوباره است!
کسانی که حج را با تمام وجودشان درک میکنند آثار معنوی و روحانی آن را تا پایان عمر در دل خویش احساس میکنند و شاید به همین دلیل است که حج، یکبار، در تمام عمر واجب شده است.
در بُعد سیاسی و اجتماعی، هر گاه این مراسم آن گونه که اسلام دستور داده و ابراهیم بت شکن، جهانیان را به آن فرا خوانده انجام گیرد، سبب عزّت مسلمین و تحکیم پایههای دین و وحدت کلمه و مایه قدرت و شوکت در برابر دشمنان و برائت از مشرکین جهان خواهد بود.
این گنگره عظیم الهی که هر سال در کنار خانه خدا تشکیل میشود، بهترین فرصت را به مسلمانان برای بازسازی نیروهای خویش و تقویت پیوند برادری و خنثی کردن توطئههای دشمنان و باطل کردن نقشههای شیطانی آنها میدهد. مجموعهای این چنین فراگیر و همگانی با انگیزههای بسیار والای معنوی در دنیا بینظیر است. افسوس که مسلمانان هنوز قدرت عظیم حج را درنیافتهاند و گرنه هر سال میتوانستند در زیر سایه حج، بزرگترین خدمت را به اسلام بکنند و شدیدترین ضربه را بر پایه کفر بزنند، به همین دلیل در بعضی از روایات اسلامی آمده است: «آیین اسلام برپاست تا کعبه برپاست».[11]
گویا بعضی از دشمنان قسم خورده اسلام به خوبی قدرت عظیم حج را در مسائل سیاسی دریافتهاند که شدیدترین موضع گیری را در برابر آن داشتهاند. «گلادستون» نخست وزیر سیاستمدار انگلستان در گفتار معروفی در مجلس عوام آن کشور گفت: «مادام که نام محمّد در مأذنهها (صبح و شام) به عظمت یاد میشود و قرآن برنامه زندگی مسلمانان است و حج (هر سال با شکوه تمام) برگزار میگردد، جهان مسیحیت در خطر بزرگی است و ما از اصلاح جهان (البتّه اصلاح از دیدگاه خودشان که مساوی با استعمار است) عاجز خواهیم بود».[12]
در بعضی از نقلها جملههای دیگری نیز بر آن افزوده شده و آن این است که «گلادستون» در ذیل این سخن افزود: «بر شما سیاستمداران مسیحی واجب است که نام محمّد را از اذان مسلمانان حذف کنید و یاد او را از خاطرهها ببرید و قرآن را بسوزانید و کعبه را ویران کنید»!
این جمله نیز معروف است که یکی از رجال مسیحیت و غرب میگوید: «وای بر مسلمانان اگر معنای حج را نفهمند و وای بر دیگران اگر مسلمانان معنای حج را بفهمند».
بدیهی است آنها قرآن را به صورت ظاهر هرگز نمیسوزانند و برای ویران کردن کعبه هرگز موفّق نمیشوند ولی میتواند در صورت غفلت مسلمین، احکام اسلام را از بین ببرند و حج را از محتوا خالی کنند.
در بُعد سوّم؛ یعنی بُعد فرهنگی همان گونه که در اخبار اسلامی نیز آمده این مراسم بزرگ سبب میشود که آثار رسول الله و ائمه معصومین: از آن اجتماع بزرگ به همه جای دنیا پخش شود و حضور دانشمندان بزرگ اسلامی از تمام کشورها ـ اعم از علمای بزرگ دین و اساتید فنون دیگر و گویندگان و نویسندگان که همه ساله عدهای از آنان از تمام جهان اسلام در این مراسم شرکت میکنند ـ فرصت خوبی برای مبادله افکار و اطلاعات و دانستنیها و احیای آثار رسول الله6 و ائمه دین: به آنها میدهد.
در بُعد چهارم؛ یعنی فلسفه اقتصادی حج، در روایات اسلامی نیز اشاره شده است که حج میتواند قدرت اقتصادی مسلمین را بیشتر کند و از تنگناهای مالی برهاند.
ممکن است افرادی تصوّر کنند که حج را با مسائل اقتصادی چه کار، ولی هنگامی که به این نکته دقّت کنیم که خطرناکترین مشکل مسلمانان امروز وابستگی اقتصادی آنها به بیگانگان است چه مانعی دارد که در کنار مراسم حج، کنگرهها و سمینارهای بزرگی از اقتصاددانان جهان اسلام تشکیل شود و به عنوان یک عبادت الهی و نجات مسلمین از چنگال فقر و وابستگی به بیگانگان، درباره مشکلات اقتصادی جهان اسلام بیندیشند و طرحهای سازندهای تهیه کنند؟ مسأله، جنبه شخصی ندارد که سر از دنیاپرستی بیرون آورد، بلکه هدف تقویت کلّ جهان اسلام و نجات از فقر و خدمت به عظمت مسلمین است.
از آنچه در بالا آمد عمق کلام مولا علی7 در این بخش از خطبه ـ که حجاج خانه خدا را به فرشتگان طواف کننده گرد عرش الهی تشبیه میکند و این مراسم را سبب گردآوری انواع سودها در این تجارت خانه بزرگ الهی میشمرد ـ روشن میشود و شاید به همین دلیل است که در این بخش از خطبه، تنها انگشت روی حجّ بیت الله الحرام گذارده شده است، چرا که عبادتی است اجتماعی و همگانی که دنیا و آخرت و اخلاق و معنویت و عظمت و شوکت و قدرت در آن جمع است.
البتّه بحث پیرامون حج بسیار گستردهتر از آن است که در بالا آمده ولی از آن جا که مولای متقیان امیرمؤمنان علی7 در خطبههای دیگری از نهجالبلاغه نیز به مسأله حج و بیان نکات دیگری از آن پرداخته، شرح بیشتر را به آن خطبهها موکول میکنیم تا حقّ همه این کلمات بزرگ تا آن جا که میسّر است، ادا شود.
2- و در نامه 67 امیر المؤمنین7 آمده است.[13]
أَمَّا بَعْدُ، فَأَقِمْ لِلنَّاسِ الْـحَجَّ، وَ ذَكِّرْهُمْ بِأَيَّامِ اللَّـه، وَ اجْلِسْ لَـهُمُ الْعَصْرَيْنِ، فَأَفْتِ الْـمُسْتَفْتِيَ، وَ عَلِّمِ الْـجَاهِلَ، وَ ذَاكِرِ الْعَالِمَ. وَ لَا يَكُنْ لَكَ إِلَی النَّاسِ سَفِيرٌ إِلَّا لِسَانُكَ، وَ لَا حَاجِبٌ إِلَّا وَجْهُكَ. وَ لَا تَحْجُبَنَّ ذَا حَاجَةٍ عَنْ لِقَائِكَ بِهَا، فَإِنَّهَا إِنْ ذِيدَتْ عَنْ أَبْوَابِكَ فِي أَوَّلِ وِرْدِهَا لَمْ تُحْمَدْ فِيمَا بَعْدُ عَلَی قَضَائِهَا. وَ انْظُرْ إِلَی مَا اجْتَمَعَ عِنْدَكَ مِنْ مَالِ اللَّـهِ فَاصْرِفْهُ إِلَی مَنْ قِبَلَك مِنْ ذَوِی الْعِیالِ وَالْـمَجَاعَهِ، مُصِيباً بِهِ مَوَاضِعَ الْفَاقَةِ وَ الْـخَلَّاتِ، وَ مَا فَضَلَ عَنْ ذَلِكَ فَاحْمِلْهُ إِلَيْنَا لِنَقْسِمَهُ فِيمَنْ قِبَلَنَا. وَ مُرْ أَهْلَ مَكَّةَ أَلَّا يَأْخُذُوا مِنْ سَاكِنٍ أَجْراً فَإِنَّ اللَّـهَ سُبْحَانَهُ یقُولُ: ﴿سَواءً الْعاكِفُ فِيهِ وَ الْبادِ﴾ فَالْعاكِفُ: الْـمُقِيمُ بِهِ، وَ الْبَادِي: الَّذِي يَحُجُّ إِلَيْهِ مِنْ غَيْرِ أَهْلِهِ. وَفَّقَنَا اللَّـهُ وَ إِيَّاكُمْ لِمَحَابِّهِ، وَ السَّلَام.
- ترجمه:
«اما بعد (از حمد و ثنای الهی) مراسم حج (و زیارت خانه خدا را به نحو احسن) برای مردم برپا دار. ایام الله و روزهای الهی را به آنها یادآور شو. صبح و عصر برای رسیدگی به امور مردم جلوس کن، حکم الهی را برای کسانی که پرسش دینی دارند بیان کن، جاهلان را تعلیم ده و با دانشمندان مذاکره نما و نباید در میان تو و مردم واسطه و سفیری جز زبانت و حاجب و دربانی جز چهرهات باشد. افرادی را که به تو حاجت دارند از ملاقات با خویش محروم مساز، چرا که اگر آنها در ابتدا از در خانهات رانده شوند بعداً برای حل مشکلاتشان تو را نخواهند ستود و درباره اموالی که نزد تو از مال الله جمع شده دقت کن و آن را به مصرف عیالمندان و گرسنگانی که نزد تو هستند برسان آن گونه که دقیقاً به دست فقرا و نیامندان برسد و ما زاد آن را نزد ما بفرست تا میان نیازمندانی که در اینجا هستند تقسیم کنیم.
به مردم مکه دستور ده تا از کسانی که در این شهر مسکن میگزینند اجاره بها نگیرند، زیرا خداوند سبحان میفرماید: «و در این سرزمین «عاکف» و «بادی» یکسانند؛ منظور از «عاکف» کسی است که در آن سرزمین اقامت دارد و منظور از «بادی» کسی است که از غیر اهل مکه برای حج به مکه میآید. خداوند ما و شما را توفیق انجام اعمالی دهد که موجب رضا و محبّت اوست والسلام.»
- شرح و تفسیر :
گر چه مخاطب در این نامه «قثم بن عباس» فرماندار مکه است ولی دستورات جامعی در آن داده شده که قسمت عمده آن شامل حال همه مدیران در سطوح مختلف اجتماعی میشود و سزاوار است همه گوش جان به آن بسپارند و آنها را به کار بندند.
در بخش اوّل این نامه چند دستور مهم به او میدهد. نخست میفرماید: «اما بعد (از حمد و ثنای الهی) مراسم حج (و زیارت خانه خدا را به نحو احسن) برای مردم برپا دار».
می دانیم مراسم حج اگر با مدیریت صحیح انجام شود هم به جا آورندگان حج خاطره خوبی از این عبادت پرفیض میبرند و هم آثار و برکاتی برای همه مسلمانان دارد، زیرا این برنامه همان گونه که در روایات فلسفه احکام آمده است، برای تقویت پایههای آیین اسلام است.[14]
دومین دستوری که امام به او میدهد این است که میفرماید: «ایام الله و روزهای الهی را به آنها یادآور شو»؛
این تعبیر برگرفته از آیهای است که در سوره ابراهیم آیه ۵ آمده است که خداوند خطاب به موسی میفرماید: بنی اسرائیل را به یاد «ایام الله» بینداز.
سومین دستوری را که آن حضرت به «قثم بن عباس» فرماندار مکه میدهد این است که میفرماید: «صبح و عصر برای رسیدگی به امور مردم جلوس کن، حکم الهی را برای کسانی که پرسش دینی دارند بیان کن، جاهلان را تعلیم ده و با دانشمندان مذاکره نما».[15]
آنگاه در دستور چهارمی میفرماید: «نباید در میان تو و مردم واسطه و سفیری جز زبانت و حاجب و دربانی جز چهرهات باشد».
در دستور پنجم؛ که باز هم تأکید بیشتری بر دستورات پیشین است میفرماید: «افرادی را که به تو حاجت دارند از ملاقات با خویش محروم مساز، چرا که اگر آنها در ابتدا از در خانهات رانده شوند بعداً برای حل مشکلاتشان تو را نخواهند ستود».
این همان چیزی است که روانشناسان امروز بعد از مطالعات خود به آن رسیدهاند که ملاقات چهره به چهره تأثیر فوق العادهای در جذب افراد و فرونشاندن آتش خشم آنها و برآوردن حاجاتشان دارد.
آن گاه امام در ششمین دستور میفرماید: «درباره اموالی که نزد تو از مال الله جمع شده دقت کن و آن را به مصرف عیالمندان و گرسنگانی که نزد تو هستند برسان آن گونه که دقیقا به دست فقرا و نیازمندان برسد و ما زاد آن را نزد ما بفرست تا میان نیازمندانی که در اینجا هستند تقسیم کنیم».
سرانجام در هفتمین و آخرین دستور میفرماید: «به مردم مکه دستور ده تا از کسانی که در این شهر مسکن میگزینند اجاره بها نگیرند، زیرا خداوند سبحان میفرماید: «و در این سرزمین «عاکف» و «بادی» یکسانند».[16]
آنگاه امام نامه خود را به عنوان حسن ختام با دعای جامع و کوتاهی پایان میدهد و میفرماید: «خداوند ما و شما را توفیق انجام اعمالی دهد که موجب رضا و محبّت اوست والسلام».
- آیا استفاده از خانههای مکه برای همه مباح است؟
ظاهر عبارت امام در این نامه در بدو نظر این است که اهل مکه حق ندارند از زوار بیت الله که از خارج این شهر میآیند مال الاجارهای در برابر سکونت در خانههای مکه دریافت کنند. در اینکه آیا این حکم به عنوان حرمت است یا کراهت در میان فقهای شیعه و اهل سنّت اختلاف نظر وجود دارد.
بعضی از فقهای اهل سنّت؛ مانند «مالک» و «ابوحنیفه» این امر را جایز ندانستهاند، ولی «شافعی» قائل به جواز است و از «احمد حنبل» نیز دو روایت نقل شده است که گفتهاند صحیحتر همان روایت منع است.
در میان فقهای شیعه نیز نظریه واحدی نیست، هر چند مشهور جواز است ولی از «شیخ طوسی» عدم جواز به طور مطلق، نقل شده است و بزرگان متأخرین نیز قائل به جوازند. صاحب جواهر نیز جواز را ترجیح میدهد.
در حدیثی از امام صادق7 میخوانیم: «در آغاز خانههای مکه در نداشت نخستین کسی که برای خانه خود در مکه در گذاشت معاویه بود و سزاوار نیست هیچ کس حجاج را از خانهها و منازل مکه منع کند».[17]و[18]
[1] . نور الثّقلین، ج3، ص488، ح 74.
[2] . شرح نهجالبلاغه مرحوم خویى، ج2، ص249 (به نقل از کافى) و بحارالانوار، ج96، ص187.
[3] . در احادیث آمده است که از جمله پیامبرانى که این خانه توحید را زیارت کردهاند آدم و نوح و ابراهیم و موسى و یونس و عیسى و سلیمان و همچنین پیامبر اسلام6 بود. (شرح نهج البلاغه خویى، ج2، ص252) .
[4] . بحارالانوار، ج12، ص86 .
[5] . سوره بقره، آیه 127.
[6] . ﴿إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذي بِبَكَّةَ مُبارَكاً﴾ سوره آل عمران، آیه 96.
[7] . شرح نهج البلاغه خویى، ج2، ص235.
[8] . فروع کافى، ج4، ص240 (باب فضل النظر الى الکعبه) .
[9] . وسائل الشیعه، ج8 ، ص7 (باب وجوبه على کلّ مکلف مستطیع) .
[10] . بحار الانوار، ج99، ص26.
[11] . فروع کافى، ج4، ص271 (باب انه لو ترک الناس الحج لجائهم العذاب) .
[12] . راهنماى حرمین شریفین، ج1، ص54 (به نقل از گفتار ماه) .
[13] . این نامه خطاب به فرماندار مکه به نام «قثم بن عباس» است.
[14] . «وَ الْـحَجُّ تَقْوِيَةً لِلدِّينِ». بحارالانوار، ج۶، ص۱۱۰ .
[15] . «العصرین» این کلمه گر چه تثنیه «عصر» است؛ ولى از باب تغلیب به معناى صبح و عصر مىآید.
[16] . «الْعاکِف» از ریشه «عکوف» بر وزن «وقوف» به معناى روى آوردن به چیزى و ملازمت و اقامت در چیزى (البته ملازمتى توأم با احترام) گرفته شده و این تعبیر در آیه شریفه اشاره به اهل مکه است که در آنجا اقامت دارند. «الباد» این واژه در اصل «البادى» بوده که یاء آن به جهت تخفیف افتاده است و «بادى» به معناى مسافر است و کسى که از بادیه آمده و در اینجا منظور غیر اهل مکه است.
[17] . تهذیب، ج۵، ص۴۲۰، ح ۱۰۴.
[18] . برگرفته از کتاب شرح نهج البلاغه نوشته آیت الله ناصر مکارم شیرازی