با توجه به طبیعت خاصِ انسان که از هنر لذّت میبرد و از شنیدن مطالب خشک و یکنواخت فراری است، برای انتقال مسایل دینی، باید از روشهای هنری و القای غیر مستقیم استفاده نمود. امروزه در کشورهای پیشرفته جهان، استفاده از این روش امری مرسوم و جاافتاده است. استعمارگران، برای رسیدن به اهداف شوم خود، کمتر مردم را به طور مستقیم به آن راه دعوت میکنند بلکه به طور غیر مستقیم آنها را با اهداف خویش همراه میسازند.
با کمال تأسف دنیای کفر، در کفرِ خود جدّی است و از تمامی امکانات مثل: فیلم، کارتون، تئاتر، نقاشی، گرافِيكِ، مجسمهسازی، خط، مسابقه، معمّا و... و در یک کلمه (هنر)، برای محکم کردن پایههای کفر خود استفاده میکند.
امّا در بین ما مسلمانان آنگونه که باید و شاید به این مسایل توجه نمیشود. تبلیغمان منحصر در سخنرانی شده است. در حالیکه سخنرانی آن هم سخنرانی خوب و همراه با تمامی شرایط، یکی از وسایل است و چون روش القای مستقیم است اثرش به اندازه القای غیر مستقیم نیست.
امروزه کشورهای غربی و سردمداران فاسدشان با استفاده از وسایل هنری، فکر جوانان ما را ربوده و عدهای از آنان را شیفته مرام غلط خود کردهاند.
همانگونه که «سامری» دشمن موسی7 با زر و زیورها گوسالهای ساخت که صدایی شگفت داشت و آن را، خدای موسی معرفی کرد و بدین ترتیب پیروان موسی7 را به انحراف کشاند:
«پس برای آنان پیکر گوسالهای که صدایی داشت بیرون آورد و [او و پیروانش] گفتند این خدای شما و خدای موسی است و [پیمان خدا را] فراموش کرد.»[1]
حضرت علی7 میفرماید:
«سنگ را از هر طرف به شما زدند به همانجا برگردانید که بدی را فقط مانند خودش دفع میکند.»[2]
پس از انقلاب شکوهمند اسلامی ایران، در حوزههای علمیه، توجه بیشتری به روشهای هنری همچون تئاتر، نمایشنامه نویسی، داستاننویسی و شعر برای تبلیغ شده است. امّا این مقدار کافی نیست و سزاوار است که بعضی از طلاّب علوم دینی که زمینه و استعداد یادگیری این روشها را دارند به طور جدی به آن توجه کنند تا بتوانند در فعالیتهای تبلیغی خود از آن استفاده نمایند.
یکی از وسایل هنری نمایش است که نمونههایی از آن را در برخوردهای اولیای الهی میبینیم:
حضرت علی7 برای یادآوری آتش جهنم به عقیل، میلهای را داغ میکند و به دست او نزدیک میکند.
امام باقر7 برای نمایش وضوی پیامبر6 عملاً وضو میگیرد.
رسول خدا6 فرمود: «نماز بخوانید همانگونه که میبینید من نماز میخوانم.»[3]
در زمان خود ما شبیهخوانی که نوعی نمایش است یکی از عوامل مهم بقای تاریخ عاشورا بوده است.[4]
روشن است که شنیدن یک مطلب اگر با دیدن همراه شود، یعنی سمعی بصری شود، اثر بیشتری خواهد داشت و نتیجهاش اطمینان قلبی به مطلب است.[5]
[1] . ﴿فَأَخْرَجَ لَهُمْ عِجْلاً جَسَداً لَهُ خُوارٌ فَقالُوا هذا إِلهُكُمْ وَ إِلهُ مُوسى فَنَسِيَ﴾ (سوره طه، آیه88)
[2] . «رُدُّوا الْـحَجَرَ مِنْ حَيْثُ جَاءَ فَإِنَّ الشَّرَّ لَا يَدْفَعُهُ إِلَّا الشَّر»
[3] . «صَلُّوا كَمَا رَأَيْتُمُونِي أُصَلِّي»
[4] . خداوند متعال براى اينكه به قابيل بفهماند چگونه برادر مرده خود را به خاك بسپارد، از يك صحنه نمايش استفاده مىفرمايد كه بازيگر آن كلاغى است و با چنگال خود، زمين را گود مىكند. ﴿فَبَعَثَ اللَّـهُ غُراباً يَبْحَثُ فِي الْأَرْضِ لِيُرِيَهُ كَيْفَ يُواري سَوْأَةَ أَخيهِ﴾؛ «پس خدا زاغی را برانگیخت که زمین را میکاوید تا به او نشان دهد چگونه جسد برادرش را پنهان کند.» (سوره مائده، آیه 31) امام حسن و امام حسين8 براى اينكه پيرمردى را متوجه وضوى اشتباهيش كنند، از يك وضوى نمايشى استفاده مىكنند. هر دو وضو مىگيرند و پيرمرد را به قضاوت مىخوانند تا به اين وسيله، وضوى صحيح را ببيند و به اشتباه خود پى ببرد.»
[5] . به همين دليل حضرت ابراهيم7 گفت: بار الها به من نشان بده كه چگونه مردگان را زنده مىكنى كه مىخواهم با ديدن آن، دلم آرام گيرد: ﴿وَ إِذْ قالَ إِبْراهيمُ رَبِّ أَرِني كَيْفَ تُحْيِ الْـمَوْتى قالَ أَ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قالَ بَلى وَ لكِنْ لِيَطْمَئِنَّ قَلْبي﴾
(سوره بقره، آیه 260) و باز به همين دليل است كه پيامبر خدا6 براى توضيح دادنِ راه حق و باطل از كشيدن يك خط مستقيم و چندين خط انحرافى بر روى زمين استفاده نمود. يا براى توجه دادنِ افراد، به يك مسئله مهم، صحنهاى را مىساخت. به طور مثال فرمود: از صحرايى كه در ظاهر چيزى نداشت، هيزم جمع كنند و پس از جمع شدن خار و خاشاكها فرمود: گناهان كوچك هم اينگونه جمع مىشوند. سلمان فارسى مىگويد: همراه با رسول خدا6 در سايه درختى نشسته بوديم كه حضرت شاخهاى از آن درخت را تكان دادند به طورى كه برگهايش ريخت و بعد فرمود: آيا نمىپرسيد كه چه كار كردم؟ مؤمن وقتى نماز مىخواند، گناهانش همچون برگهاى اين درخت مىريزد. سماعه مىگويد: به امام صادق7 عرض كردم: فدايت شوم. چه وقت، هنگام نماز است؟ حضرت به چپ و راستِ خود نگاه كرد، گويا چيزى مىخواست، چوبى را برداشته و به ايشان دادم و آن بزرگوار چوب را به عنوانِ شاخص در زمين فرو برد و به وسيله آن و استفاده از سايه چوب وقت نماز را برايم توضيح داد.