حضرت زهرا3 ميفرمايند: «خداوند، عالم را که خلق کرد نيازي به ايجاد آن نداشت؛ نه در اصل ايجاد آن و نه در تکميل و صورت بندي آن.»سپس اموري را استثنا ميکنند و آنها را به عنوان هدف معرفي ميکنند.
يعني اگر هدفي هم ذکر ميکنيم از سنخ اهدافي نيست که ناشي از احتياج يا براي حصول فايده است؛ بلکه اينها اموري است براي فايده رساندن به خلق.
حضرت در ادامه چند مورد را ذکر ميفرمايند؛ اول: «تَثْبِيتاً لِحِكْمَتِهِ»؛ «براي اين که حکمتش را تثبيت کند.» اگر کسي در حکمت خدا شک داشته باشد وقتي آفرينش او را ميبيند و اسراري که در آفرينش هر موجودي هست را درک میکند، ميفهمد که آثار حکمت در آن ظاهر است.
«وَ تَنْبِيهاً عَلَى طَاعَتِهِ»؛ وقتي انسان، اين عالم را با اين حکمتها ميبيند، متوجه میشود که اين عالم حساب و کتابي دارد. قران ميفرمايد: «الَّذِينَ يَذْکرُونَ اللّـهَ قِيَامًا وَقُعُودًا وَعَلَی جُنُوبِهِمْ وَيَتَفَکرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذا بَاطِلاً فَقِنا عَذابَ النَّار»؛ وقتي در اسرار آفرينش دقت ميکنند، ميگويند: بار الها! اينها را بيهوده نيافريدي. تو پاک و منزهي. ما را از عذاب آتش نگاه دار!» يعني وجود من هم عبث نيست. حال که حساب و کتابي دارد ممکن است بعضي اعمال من، مرا مستحق آتش کند.
نتيجه اين تفکرات اين میشود: ﴿فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ﴾؛ تفکر در حکمتهاي الهي باعث میشود که انسان متوجه اطاعت خدا شود و انگيزه اطاعت پيدا کند.
«وَ إِظْهَاراً لِقُدْرَتِهِ»؛ اين عبارت شبيه «تَثْبِيتاً لِحِكْمَتِهِ» است. «دلالة عَلَى رُبُوبِيَّتِهِ»؛ یعنی: اين عالم را خلق کرد براي اين که ربوبيت خود را به بندگان نشان دهد. بفهمند اختيار عالم به دست اوست. متقابلا وقتي او شد «رب»، ما ميشويم «عبد.»
بنابراين ما بايد وظيفه بندگيمان را به جا بياوريم. «وَ تَعَبُّداً لِبَرِيَّتِهِ»؛ يعني خدا عالم را با اين اسرار و حکمتها خلق کرد تا بندگانش را به بندگي خود فرا خواند. و نهايتاً ميفرمايند: «وَ إِعْزَازاً لِدَعْوَتِهِ»؛ يعني وقتي خدا پيغمبران را ميفرستد و مردم را به راه صحيح بندگي دعوت میکند، تفکر در حکمت و عظمت خلقت، کمک و تقويتي براي دعوت انبياست. در قرآن کريم هم اشاره شده است که وقتي خدا انبيا را ميفرستد، اسباب تکويني را به صورتي فراهم میکند که دعوت انبيا مؤثر واقع شود.[1]
«ثُمَّ جَعَلَ الثَّوَابَ عَلَى طَاعَتِهِ وَ وَضَعَ الْعِقَابَ عَلَى مَعْصِيَتِهِ»؛ یعنی: خدا فقط به اين اکتفا نکرد که مردم با ديدن عظمت و حکمت عالم با وظيفهيشان آشنا شوند و در برابر خدا خضوع کنند، بلکه از روي لطف عامل تقويتکنندهاي هم براي بندگان قرار داد و آن عامل اين است که فرمود: اگر بندگي کنيد ثواب اخروي هم داريد و اگر عصيان کنيد عقاب ميشويد. اينها باز از رحمت خداست؛ يعني از بس که خدا ميخواهد بندگان به سوي کمال بروند و لياقت آن رحمتهاي بيپايان را پيدا کنند، اين عوامل را هم قرار داده تا بيشتر به سمت اطاعت و دوري از معصيت برانگيخته شوند.
«ذِيَادَةً لِعِبَادِهِ عَنْ نِقْمَتِهِ وَ حِيَاشَةً لَهُمْ إِلَى جَنَّتِهِ»؛ به کسي که دشمنان را دفع میکند «ذائد» گويند. حضرت ميفرمايند: «خداوند براي جلوگيري از ابتلا بندگان به نقمتها و راندن آنان به سوي بهشت ثواب و عقاب را قرار داده و آنها را بيان کرده است.» «حياشة» نقطه مقابل ذياده است يعني سوق دادن و راندن. اين ترجمه کوتاهي از فرمايش ايشان بود.
[1] . اعراف، 94 و انعام، 42.