علی7 پیش از آن که دیگران را به سوی این حقیقت بزرگ (توحید) دعوت کند خود مظهر تمام عیار آن بود. در تمام عمرش لحظهای برای بت سجده نکرد و گرد و غبار شرک بر دامان پاکش ننشست. هر گامی برمیداشت برای خدا و هر حرکتی میکرد برای جلب رضای او بود. از آغاز عمرش تا پایان عمر پیامبر6 همه جا در خدمتش بود و از جان و دل میکوشید.
داستان معروف پیکار او با «عمرو بن عبدود» در آن هنگام که عمرو، بر زمین افتاده بود و حضرت میخواست کار او را یکسره کند معروف است؛ آری سپاهیان اسلام با کمال تعجّب دیدند که در این لحظه حسّاس، علی7 توقّف کرد (و شاید برخاست و کمی راه رفت) سپس برگشت و کار عمرو را یکسره کرد. هنگامی که از علّت این ماجرا پرسیدند، فرمود: او به مادرم دشنام داد و آب دهان بر صورتم افکند من ترسیدم اگر آخرین ضربه را بر او وارد کنم به خاطر هوای نفس باشد او را رها کردم تا خشم من فرونشست سپس برای خدا او را به قتل رساندم.»[1]
هنگامی که بعضی از یارانش پیشنهاد شرک آلودی به او کردند که برای تقویت پایههای حکومتت در بیت المال مسلمین تبعیض روا دار و سرشناسان و سردمداران را از بیت المال سیر نما، فرمود: آیا به من پیشنهاد میکنید که برای پیروزی خود از جور و ستم در حقّ کسانی که بر آنها حکومت میکنم استمداد جویم؟ به خدا سوگند تا عمر دارم و شب و روز برقرار است و ستارگان آسمان در پی هم طلوع و غروب میکنند دست به چنین کاری نمیزنم»![2] هنگامی که به نماز میایستاد آن چنان غرق صفات جمال و جلال خدا میشد که جز او نمیدید و به غیر او نمیاندیشید آن گونه که در حدیث معروف آمده است که در پای مبارکش پیکان تیری در غزوه احد فرو نشست که بیرون آورن آن در حال عادی مشکل بود؛ رسول خدا دستور داد که در حال نماز از پایش بیرون بیاورند (چنین کردند ولی) بعد از پایان نماز فرمود: من متوجّه بیرون آوردن تیر در حال نماز نشدم[3] و از این گونه جلوههای توحید در زندگی مولا فراوان است.
[1] . «قَدْ کانَ شَتَمَ اُمّی وَ نَفَلَ فی وَجْهی فَخَشِیتُ اَنْ اَضْرِبَهُ لِحَظِّ نَفْسی فَتَرَکْتُهُ حَتّی سَکَنَ ما بی ثُمَّ قَتَلْتُهُ فِی اللهِ» مناقب ابن شهر آشوب، ج 2، ص 115؛ مستدرک الوسائل، جلد 18، ص 28؛ بحار الانوار، ج 41، ص 51.
[2] . «اَتَأْمُرُونّی اَنْ اطْلُبَ النَّصْرَ بِالْجَوْرِ فیمَنْ وُلَّیتُ عَلَیْهِ وَ اللهِ لا اَطُورُ بِهِ ما سَمَرَ سَمیر وَ ما اَمَّ نَجْم فِی السَّماءِ نَجْماً» نهج البلاغه، خطبه 126.
[3] . کتاب «مناقب مرتضویه» تألیف مولا محمّد صالح کشفی حنفی، صفحه 364، طبع بمبئی (مطابق نقل احقاق الحق،
ج 8، ص 602).