واژهی ابداع، به عنوان يک اصطلاح فلسفی، به طور عمده از سوی فيلسوفان مسلمان، خصوص شيعيان، و بيش از همه توسط اسماعيليان و همفکران ايشان به کار رفته است.
از سوی ديگر نخستين کاربرد واژهی ابداع را در احاديث ائمهی شيعه: میيابيم که دربارهی مسئله آفرينش الهی، به طور قطع، با در نظر داشتن واژههای قرآنی صنع و بديع، ابداع را در آفرينش آغازين به کار بردهاند. در اينجا به نمونههايی از اين گونه احاديث اشاره میشود:
بدان که معنای ابداع و مشيت و اراده، يکی است با سه نام، و نخستين ابداع و اراده و مشيت وی، حروف الفباست که آنها را اصل هر چيزی، و دليل هر مدرکی، و گره گشای هر مشکلی قرار داد... [1]
آن حضرت، سپس در ادامهی گفتارش در باب حروف فرمود:
نخستين آفرينش خداوند ـ عزوجل ـ ابداع است که نه آن را وزنی است و نه حرکتی، نه سمعی، نه رنگی و نه حسی. [2] و[3]
تا آنجا که از منابع برمیآيد، واژه ابداع، و صیغههای مختلف آن، به عنوان تعابيری فنی، برای نخستين بار پس از قرآن کريم، در گفتارها و استدلالهای امامان شيعه: و به خصوص در سخنان علی7 که غنیترين و پرمايهترين گفتارها را در تبيين معارف توحيدی دارد و پيش از او در خطبهی پر جاذبه و ماندگار همسرش، فاطمه3 که مورد بحث ماست ـ در زمينهی آفرينش آغازين، به کار رفته است.
[1] . امام رضا7 در پاسخ عمران صابی فرمود: «وَ اعْلَمْ أَنَّ الْإِبْدَاعَ وَ الْمَشِيَّةَ وَ الْإِرَادَةَ مَعْنَاهَا وَاحِدٌ وَ أَسْمَاؤُهَا ثَلَاثَةٌ وَ كَانَ أَوَّلُ إِبْدَاعِهِ وَ إِرَادَتِهِ وَ مَشِيَّتِهِ الْحُرُوفَ الَّتِي جَعَلَهَا أَصْلًا لِكُلِّ شَيْءٍ وَ دَلِيلًا عَلَى كُلِّ مُدْرَكٍ وَ فَاصِلًا لِكُلِّ مُشْكِلٍ...»
التوحيد، ص 436.
[2] . «فَالْخَلْقُ الْأَوَّلُ مِنَ اللَّـهِ ـ عَزَّ وَ جَلَّ ـ الْإِبْدَاعُ لَا وَزْنَ لَهُ وَ لَا حَرَكَةَ وَ لَا سَمْعَ وَ لَا لَوْنَ وَ لَا حِسَّ.» التوحيد، ص 436.
[3] . دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج 2، ص 373.