ابتدا باید یادآور شد: هر یک از واژههای وحی و الهام، به معانی مختلفی به کار میروند؛ مثلاً وحی در معنای عام کلمه برای همهی موجودات، حتی غیر انسان نیز به کار میرود؛ در حالی که الهام را فقط مورد انسان به کار میبرند؛ لذا در این معنا، وحی اعم از الهام میباشد. اما اگر معنای خاص وحی (وحی به انبیا، وحی تشریعی) را در نظر داشته باشیم، شامل معارفی میشود که شخص به صورت آگاهانه دریافت میکند؛ اما الهام، اعم از آن است؛ یعنی، همهی معارف آگاهانه و غیر آگاهانهای که از جانب خدا و ملائکه به انسان میرسد.
پس هنگامی که از تفاوت این دو واژه میپرسیم، باید ابتدا نگاه کنیم که از هر یک چه منظوری اراده شده است. برای نمونه، به نظرات چند تن از بزرگان اشاره میکنیم:
صدر المتألهین، وحی و الهام را از علوم و معارفی میداند که به طور ناخواسته وارد قلب میشود؛ با این تفاوت که وحی را از علوم و معارفی میداند که دریافت کننده از سبب و علتی که عطا کنندهی این معارف از جانب خداست، آگاه میباشد و او را مشاهده میکند؛ ولی در الهام، او را نمیبیند.[1]
مرحوم فیض کاشانی مطلب را به این صورت بیان میکند:
«انسان علومی را که بدیهی و ضروری نیستند، ممکن است به دو شیوه فرا بگیرد. یک شیوه، استدلال و آموختن است که این قسم، مخصوص عالمان و حکیمان است و اصطلاحاً اعتبار و استبصار [و علم اکتسابی] نامیده میشود. قسم دیگر آن است که خود این معارف بر دل هجوم میآورند؛ گویی از جایی که خود شخص نمیداند، در دل او افکنده میشود. این هم دو گونه است: گاهی از سببی که این علم را در دل افکنده است، اطلاع ندارد. این قسم، الهام نام دارد و دمیدن در سویدای دل است؛ به شرطی که در دل افکنده شود و اگر در گوش طنین اندازد، سخن فرشته نامیده میشود و به اولیا و امامان اختصاص دارد. گاهی، از سبب ان هم آگاهی دارد که وحی نامیده میشود و مخصوص پیامبران و فرستادگان الهی است….
پس تنها تفاوت الهام و سخن فرشتگان با علم اکتسابی، در طریق و کیفیت زوال حجاب و علت آن است؛ و نیز تفاوت وحی با الهام و سخن فرشتگان در امور مذکور در وضوح و روشنی بیشتر آن است و این که در وحی، فرشتهای که علم را افاده میکند، مشاهده میشود. [2]
اما مولوی در تفاوت اینها بیشتر به شخص گیرندهی پیام توجه کرده است و در تفاوت اینها میگوید:
غیر فهم و جان كه در گاو و خر است |
|
آدمی را فهم و جانی دیگر است |
باز غیر عقل و جان آدمی |
|
هست جانی در نبیّ و در ولی[3] |
[1] . الشواهد الربوبیه، ص ۴۸۰. این سبب و علت که الهام کنندهی حقایق است، عقل فعال نام دارد.
[2] . بصائر الدرجات، ص ۳۱۷. به نقل از فیض کاشانی؛ علم الیقین، ص ۴۶۸.
[3] . مجموعه اثار استاد شهید مرتضی مطهری، جلد 3، ص 351 ـ 355.