ای مفضّل! چون دانستی قوای بدنی را، اکنون تأمل کن در قوّهها که حق تعالی در نفس انسانی قرار داده و فوائد آنها را، مانند قوه مفکّره و واهمه و عاقله و حافظه و غیر اینها. اگر از این قوهها حافظه را نمیداشت چگونه بود حال او و چه خللها داخل میشد در امور او و زندگانی او و معاملات او زیرا که در خاطرش نمیماند که از او چه در نزد مردم است و از مردم چه در نزد او هست، چه داده است و چه گرفته است و در خاطرش نبود آنچه را دیده و آنچه را شنیده و آنچه گفته و آنچه به او گفتهاند و به یاد نداشت که کی به او نیکی کرده و کی به او بدی کرده و چه چیز نفع دارد او را و چه چیز ضرر دارد. و اگر بارها از راهی عبور میکرد آن را به خاطر نمیسپرد. و اگر تمام عمر علمی را مذاکره و مباحثه میکرد به یادش نمیماند، و به هیچ دین اعتقاد نمیکرد، و به هیچ تجربه منتفع نمیشد، و از هیچ امری از امور گذشته عبرت نمیتوانست گرفت، بلکه چنین کسی سزاوار بود که هویت انسانی نداشته باشد و نام انسانیّت را بر او اطلاق نکنند.
پس تأمل کن که به فوت یک قوّه از قوای نفسانی چه خللها در احوال او به هم میرسد، چه جای آن که همه آنها از او فوت شود.