توحید صفاتی نیز دارای دو معناست:[1]
1 . خداوند در صفات خود بیهمتاست به دلیل این که اولا صفات خدا از خود اوست و کسی آنها را به او نداده است و ثانیا صفات کمال او غیرمتناهی و نامحدود است و این هر دو مقتضای واجبالوجود بالذات بودن خدا و غنا و بینیازی مطلق اوست.
2 . صفات کمالی و ذاتی خداوند عین ذات اویند یعنی گر چه از نظر مفهوم مختلفند ولی از نظر مصداق متحدند به عبارت دیگر چنین نیست که ذات خداوند از یک جهت عالم باشد و از جهت دیگر قادر بلکه علم و قدرت عین حقیقت او میباشند. [2]
دلیل این امر آن است که اگر هر یک از صفات الهی مصداق و مابازای جداگانهای داشته باشند از چند حال خارج نخواهد بود: یا مصادیق آنها در داخل ذات الهی فرض میشوند که در این صورت ذات الهی مرکب از اجزاء میشود و یا این که مصادیق آنها خارج از ذات الهی فرض شدهاند که خود دو حالت دارد:
یا این که این صفات، واجب الوجود و بینیاز از آفریننده تصور میگردند و یا ممکنالوجود و آفریده خدا انگاشته میشوند.
فرض واجب الوجود بودن صفات مذکور به معنای تعدد ذات و شرک صریح است و فرض ممکنالوجود بودن صفات مستلزم این است که ذات الهی که بنابر فرض فاقد این صفات است آنها را بیافریند و سپس به آنها متصف گردد. مثلا با این که ذاتا فاقد حیات است موجودی به نام حیات را بیافریند و به وسیله آن دارای حیات گردد در صورتی که محال است علت هستیبخش ذاتا فاقد کمالات مخلوقات خویش باشد. [3]
[1] . عقاید استدلالی، ج 1، ص 95 به بعد؛ خداشناسی در قرآن، ص 107 - 106.
[2] . قواعد العقائد، نصیر الدین طوسی، تحقیق علی ربانی گلپایگانی، ص 63.
[3] . آموزش فلسفه، ج 2، 400 به بعد.