پس داده است خداوند علیم به آدمی آنچه صلاح دین و دنیای او در آنها است، و منع کرده است از آدمی دانستن امری چند را که از شأن و طاقت او نیست دانستن آنها مانند علم غیب و امور آینده و بعضی از امور گذشته مانند آنچه در بالای آسمان است، یا در زیر زمین است، یا در میان دریاهاست، یا در اقطار عالم هست، و آنچه در دلهای مردم است، و در رحمهای زنان است و اشباه اینها از آنچه علم آنها از خلق محجوب است.
و طایفه دعوی دانستن این امور میکند و خطاهائی که از ایشان صادر میشود در آنچه خبر میدهند و حکم میکنند، دعوای ایشان را باطل میگرداند و دروغ ایشان را ظاهر میسازد.
پس تفکّر کن که چگونه دادهاند به آدمی علم آنچه آدمی در دین و دنیا به آن محتاج است و علم ما سوای آنها را از او منع کردهاند تا قدر خود را بشناسد و نقص خود را بداند و هر دو مقتضای مصلحت او است.