«ثُمَّ جَعَلَ سُبْحَانَهُ... بِبَعْضِ»،
این جمله از سخنان حضرت همانند مقدمهای است برای اثبات این که حق او بر گردن مردم امر واجبی از سوی خداوند است، تا آنان را بیشتر وادار به انجام دادن آن کند، و میفرماید: حقوقی که هر یک از افراد مردم بر دیگری دارد خود از حقوق خداوند است، زیرا حقّ خدا اطاعت اوست و ادای این حقوق هم اطاعت خداست و حقوق واجب الهی اینهاست:
1 ـ حق پدر و مادر بر گردن فرزند و عکس آن.
2 ـ حق هر یک از زن و شوهر بر یکدیگر.
3 ـ و حق والی و فرمانده بر رعیت و فرمانبر و عکس آن.
«فَجَعَلَهَا تَتَكَافَأُ فِي وُجُوهِهَا»،
در دنباله ذکر بعضی از اقسام حقوق، تقابل میان حق و مسئولیت را بیان فرموده است که خداوند در مقابل هر حقی وظیفهای برای صاحبش قرار داده است که خداوند در مقابل هر حقی وظیفهای برای صاحبش قرار داده است، از باب مثال، حق زمامدار پیروی دستورهای او، و حق مردم هم عدالت و حسن رفتار اوست، و هر کدام از اینها در برابر دیگرای لازم است.
بزرگترین حق: «وَ أَعْظَمُ مَا افْتَرَضَ اللَّـهُ.... »،
امام7 در انی فراز از سخنان خود حقوق متقابل والی و رعیت را از بزرگترین حقوق دانسته است، زیرا: اکثر مصالح معاش و معاد انسانها بر محور آن میچرخد، و سپس با جمله «فَرِيضَةٌ فَرَضَهَا اللَّـهُ... عَلَى كُلٍّ» بر اهمیت و وجوب آن تأکید فرموده است.