حضرت زهرا3 در ادامه میفرماید:
«مِنْ غَيْرِ حَاجَةٍ مِنْهُ إِلَى تَكْوِينِهَا، وَ لَا فَائِدَةٍ لَهُ فِي تَصْوِيرِهَا إِلَّا تَثْبِيتاً لِحِكْمَتِهِ، وَ تَنْبِيهاً عَلَى طَاعَتِهِ، وَ إِظْهَاراً لِقُدْرَتِهِ، وَ تَعَبُّداً لِبَرِيَّتِهِ، وَ إِعْزَازاً لِدَعْوَتِهِ».
یعنی: (خداوند پديدهها را آفريد) بی آنكه هيچ نيازی او را در اين آفريدن باشد و بدون آنكه هيچ سودی در اين صورتگری و پرداختن، به او بازگردد، جز آنكه ثبات و پايداری حكمت خويش را برساند و بر پيروی از (فرمانهای) خود هشياری دهد، قدرت (بيكران) خود را (در عرصه هستی) به نمايش بگذارد و آفريدگانش را بندهوار بنوازد و فراخوان خود (به بندگی) را عزت بخشد.
از روزگاران بسيار دور، بشر در انديشهی سيراب كردن عطشی بوده كه فطرتا نسبت به فهميدن و ادراك حقايق (واقعها و عينهای موجودات) داشته است؛ چرا كه از جمله غرائز اصيل و بنيادين آدمی، غريزهی حقيقت خواهی و حس كنجكاوی سيری ناپذير و مرز ناشناس اوست كه ارضای اين غريزه نيز يكی از نيازهای روانی و روحی وی را برآورده میسازد. هر چند اين غريزه در همهی افراد به طور يكسان بيدار و فعال نيست؛ ولی در هيچ فردی از افراد انسانی كاملا خفته و خاموش نيست.
علی الاصول، جنگ و گريزهای علمی و چالشهای فكری دانشمندان و پژوهشگران، در طول قرنها و اعصار، يعنی از وقتی كه انسان بوده است، جز اين نبوده كه میخواستهاند هر چه واقع بينانه تر با حقايق جهان (هر چه هست، جز خدا) و قانونهای حاكم بر آنها آشنا شوند و به كشف معمای هستی و راز نهانی آن، و شناخت واقعيتهای اشيا و چگونگی آنها برای دستيابی به يقين و قاطعيت در مسئلهی آفرينش جهان و انسان، از جمله هدفداری آن، دست يابند.
اگر چه بشر در اين راه پر پيچ و خم كه رهيافتش معرفت و کشف رازهای هستی، و هدفش دست يافتن به حقيقت غايی و غايت حقيقی است ـ در حدی كه استعداد بشری و قوای ادراك انسانی اقتضا میكند و اجازه میدهد، نه بيشتر ـ توفيقی نسبی يافته است؛ لكن هنوز در ميانه راه است. برای همين، فيلسوفان الهی، بر خلاف عالمان تجربی كه سر تا سر هستی را پهنهی كنكاش خود قرار دادهاند، در تعريف حكمت آوردهاند:
حكمت، علم به احوال اعيان موجودات است، به گونهای كه مطابق با واقع باشد، به اندازهی استعداد بشری.
و اين از ويژگیهای تعاليم و آموزههای قرآنی و به تبع آن، تعاليم بلند اهل بيت پيامبر اكرم6 است كه توانستهاند جستجوگران حقيقت را با اشيای جهان آشنا كنند و پژوهشگران پر تلاشی را كه به دنبال راه حلها و گره گشايیهايی روشن ترند، به صراط مستقيمی كه منتهی به حقيقت ناب میشود، هدايت كنند: «و قطعا آنان را به راهی راست، هدايت میكرديم؛ و كسانی كه از خدا و پيامبر اطاعت كنند، در زمرهی كسانی خواهند بود كه خدا ايشان را گرامی داشته (يعنی) با پيامبران و راستان و شهيدان و شايستگاناند، و آنان چه نيكو همدماناند.»[1]
«پس بشارت ده به آن بندگان من كه به سخن، گوش فرا میدهند و بهترين آن را پيروی میكنند؛ ايناناند كه خدايشان راه نموده و ايناناند همان خردمندان.»[2]
اينكه خداوند میفرمايد: بندگان من، پيرو بهترين سخن اند، بدين معناست كه به لحاظ ساختار وجودی شان، در جستجوی حقيقتاند و در سرشت خود، پيگير رشد و رسيدن به واقعاند. نشانهی اين جويايی اين است كه در سر دو راهی حق و باطل، و رشد و گمراهی، به طور قطع، حق و رشد را میگزينند و در برخورد با حق و احق، و نيكو و نيكوتر، احق و نيكوتر را. در حديث نبوی آمده است:
«پروردگارا! حقايق اشياء (واقعهای جهان) را آن چنان كه هستند، نه بدان گونه كه ذهنها میسازند، بر ما بنمايان.»[3]
انسان از نخستين روزهای تبيين انديشمندانه از جهانی كه در آن زندگی میكند و در پی تلاش و كوششی كه از جانب فاعلهای مختار سر میزند، غرض و هدف را میبيند. برای او اين پرسش مطرح است كه: غرض و هدف در آفرينش جهان و انسان چه بوده است؟ به تعبير دقيقتر، انسان با پرسشهايی رويارو است كه ذهن نقاد او را به خود مشغول داشته است كه در ميان پرسشهای ديگر علوم و رشتههای دانش بشری، به پرسشهای مهم فلسفی الهی و كلام، شهرت يافتهاند و پاسخگويی به اين پرسشها را فيلسوفان الهی و متكلمان به عهده دارند.
اگر چه اين پاسخها با همهی گره گشايیها، در حدی نبوده است كه كام جان پر عطش انسان جستجوگر را سيراب كند؛ اما در مقياس توانايی و تاخت و تاز انديشهی بشری، شايستهی تحسين و در خور ستايش است. ستارههای دانش و انديشه، همواره چراغ راه انسان بوده؛ ولی به لحاظ دانش اندك و انديشهی محدود خود، هنوز در آغاز راه به سر میبرند. قرآن كريم میفرمايد: «و به شما از دانش، جز اندكی داده نشده است.»[4]
دل، گر چه در اين باديه بسيار شتافت |
|
يك موی ندانست، ولی موی شكافت |
اندر دل من هزار خورشيد بتافت |
|
آخر به كمال ذرهای راه نيافت[5] |
آری! فيلسوفان و دانشمندان در مقايسه با اسرار و عظمت جهان هستی، جز اندكی نمیدانند و جز حيرت و شگفتی، نصيبی نبردهاند:
آنان كه محيط فضل و آداب شدند |
|
در جمع كمال، شمع اصحاب شدند |
ره زين شب تاريك نبردند به روز |
|
گفتند فسانهای و در خواب شدند |
اسرار ازل را نه تو دانی و نه من |
|
وين حرف معما نه تو خوانی و نه من |
هست از پس پرده گفتگوی من و تو |
|
چون پرده برافتد، نه تو مانی و نه من[6] |
و اين پيامبران و اوليای بزرگ خداوندند كه به لحاظ ارتباط تنگاتنگ با غيب عالم و نشستن بر سر سفره وحی، پيروان خود را در جريان واقعيتهای جهان قرار دادهاند و با تعليم حكمت كه رساندن آدميان به اوج واقعيت و بالاترين مرتبه درك و فهم، در رهگذر فلسفه علمی و عقلی است به تامل و دقت در جنبهی ملكوت و باطن جهان عينی نيز فراخواندهاند:
«آيا در ملكوت آسمانها و زمين و هر چيزی كه خدا آفريده است، ننگريستهاند؟»[7]
و اين دعوت، برای اين است كه خرد و انديشه و استدلال، تا مرزهايی خاص، راهبر آدمی به حقايق است؛ ميدانهای تو در تو در پشت ديوار ضخيم طبيعت است و در آنها پای عقل و استدلال میلنگد، و به گفته مولانا:
پای استدلاليان چوبين بود |
|
پای چوبين سخت بی تمكين بود |
تنها راه مطمئن برای رسيدن به معرفت حقيقی و يقينی و مشاهده و دريافت مستقيم حقايق، جز با قرار گرفتن در صراط مستقيم هدايت الهی، امكان پذير نخواهد بود. بدين روی، خداوند از بندگانش خواسته تا پيوسته راه يافتن به صراط مسقتيم را كه همان راه انسانهايی است كه دلهايشان با جهان غيب گره خورده است، از او بطلبند.[8]
چرا كه تنها با تكيه بر خردورزی و تفكر در محدودهی صور ذهنی و مفاهيم انتزاعی و دست و پا زدن در پيچ و خم استدلالها و اشكال منطقی و توصيف و ادراك امور عقلانی، راه به حقيقت برده نمیشود:
حديث از مطرب و میگو و راز دهر كمتــر جو
كه كس نگشود و نگشايد به حكمت اين معما را
و آيت عشق را در دفتر عقل آموختن، خطاست:
ای كه از دفتر عقل آيت عشق آموزی |
|
ترسم اين نكته به تحقيق ندانی دانست |
[1] . ﴿وَ لَهَدَيْناهُمْ صِراطاً مُسْتَقيماً ـ وَ مَنْ يُطِعِ اللَّـهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِكَ مَعَ الَّذينَ أَنْعَمَ اللَّـهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقينَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحينَ وَ حَسُنَ أُولئِكَ رَفيقاً ـ ذلِكَ الْفَضْلُ مِنَ اللَّـهِ وَ كَفى بِاللَّـهِ عَليماً﴾. سورهی نساء، آيهی 68 ـ 70.
[2] . ﴿فَبَشِّرْ عِبادِ ـ الَّذينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِكَ الَّذينَ هَدٰاهُمُ اللَّـهُ وَ أُولئِكَ هُمْ أُولُوا الْأَلْبٰابِ﴾. سورهی زمر، آيهی 17 ـ 18.
[3] . «رب ارنا الاشياء كما هی». مفاتيح الغيب، ص 301.
[4] . ﴿وَ ما أُوتيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلاَّ قَليلاً﴾. سورهی اسراء، آيهی 85.
[5] . رباعی منسوب به شيخالرئيس ابوعلی سينا میباشد.
[6] . اشعار از خیام نیشابوری.
[7] . ﴿أَ وَ لَمْ يَنْظُرُوا في مَلَكُوتِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما خَلَقَ اللَّـهُ مِنْ شَيْءٍ﴾. سورهی اعراف، آيهی 185.
[8] . ﴿صِراطَ الَّذينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ﴾.