میدانیم برای ایجاد هر صفتی، تکرار و تمرین در آن سبب ایجاد ملکه است. مولای متقیان7 میفرمایند: «شما را از تلون اخلاق و گوناگون شدن برحذر میدارم با همه یک دل و یک زبان باشید (یعنی نه این که دررو، ستایش و چاپلوسی کرده و در غیبت نکوهش نمائید) البته مرد باید مالک و اختیاردار زبانش باشد و گرنه این زبان مانند چهار پای سرکش آدمی را به زمين ميکوبد.
به خدا سوگند هیچ پرهیزگاری را سودی نیست مگر وقتی که مالک زبانش گردد.»تا آنجا که فرمودند: رسول گرامی6 فرمود: «ایمان فرد مؤمنی هرگز برقرار و استوار نمیگردد مگر این که قلبش استوار گردد و روح و قلب، استواری نمیپذیرد، مگر زبانش استواری پذیرد.»[1]
پس از نظر علی7 استقامت روح جز از راه تکرار و تمرین جلوگیری از زبان حاصل نمیشود. با طرح این مقدمه میگوئیم: هدف همه اديان الهي و بالأخص اسلام در خداشناسی فقط آن نیست که با استدلال، عقل آدمی را قانع و اشباع نماید و دیگر عواطف آدمی را رها نماید. بلکه غرض آنست که بالاترین عاطفه یعنی محبت و عشق، انسان را به حقیقت لایزال هستی برانگیزاند و کانون عاطفهی وی را از محبت وی و سفیران و رهبران معصوم که در هر عصر و زمان پایدار هستند، مالامال نماید که هر دو کانون آدمی اشباع شود،
با تأمل مختصر در آیات قرآن کریم کافی است که این معنی را تصدیق کنیم مثلا در مقام عاطفه برانگیزی و طرح دوستی با خدا میفرماید: «خدای متعال آسمانها و زمین را آفرید، و از آسمان آب فروریخت و بدین وسیله از میوهها برای شما (بشر) روزی فراهم ساخت، و کشتی را در دریاها مسخر کرد که به فرمان او در جریان است؟ و رودها را (برای آبیاری) و خورشید و ماه را با حرکت دائمی و شب و روز را برای شما مسخر نمود و هر چه از (ته دل) خواهان آن بودید اجابت کرد.»[2]
و از این قبیل آیات در کتاب الهی فراوان است. باز در مقام اشباع هر دو موهبت: عقل و عاطفه، میفرماید: «آیا نمیبینند که ما برای (تأمین راحتی و سعادت) آنها با دست قدرت خود چهار پایانی آفریدیم که آنها را در ملک خود درآورده، و آنها را آن چنان زبون و ذلیل ساختیم که از آنها بعضی را برای سواری و بعض دیگر را برای خوردن استفاده میکنند.»[3]
با این که اسب و الاغ نیرومند هستند و چنانچه بنای سرکشی بگذارند استفاده از آنها بسیار مشکل است، مع الوصف در اختیار بشر قرار گرفته است. از این آیه به خوبی فهمیده میشود که این نظام خلقت حکایت از مدبر حکیم و مهربان میکند. و نیز در آیه دیگر میفرماید:
«آن خدائی که همهی اقسام آفریدهها را آفرید و از کشتیها و چهار پایان برای شما مرکب و وسیلهی سواری فراهم نمود. تا بر پشت آنها قرار گرفته، به خاطر آورید نعمت را در هنگام قرار گرفتن و بگوئید: آفریدگاری که این حیوان را در فرمان ما مسخر ساخت به پاکی یاد میکنم. و اگر چنین تدبیری از جانب او نبود؟ هرگز ما را یارای نزدیک شدن باو نبود و ما به سوی پروردگار خود رهسپاریم.»[4]
ملاحظه فرمائید در عین این که خرد آدمی را غذا میدهد طرح محبت و عاطفه میریزد: این متد و روش کجا و روش اعتقاد خشک که نه از او کیفیتی حاصل شود و نه حال کجا؟!
این نمونهی بسیار اندکی است و ما خوانندگان محترم را به دقت در آیات قرآن و روايات معصومين: و این نکته که اشباع عقل و عاطفه دو پایهی سازنده آدمی است توصیه میکنیم.
[1] . «ثُمَّ إِيَّاكُمْ وَ تَهْزِيعَ الْأَخْلَاقِ وَ تَصْرِيفَهَا وَ اجْعَلُوا اللِّسَانَ وَاحِداً وَ لْيَخْزُنِ الرَّجُلُ لِسَانَهُ فَإِنَّ هَذَا اللِّسَانَ جَمُوحٌ بِصَاحِبِهِ وَ اللَّـهِ مَا أَرَى عَبْداً يَتَّقِي تَقْوَى تَنْفَعُهُ حَتَّى يَخْزُنَ لِسَانَهُ ».
[2] . ﴿اللَّـهُ الَّذي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ، وَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَراتِ رِزْقاً لَكُمْ، وَ سَخَّرَ لَكُمُ الْفُلْكَ لِتَجْرِيَ فِي الْبَحْرِ بِأَمْرِهِ، وَ سَخَّرَ لَكُمُ الْأَنْهارَ، وَ سَخَّرَ لَكُمُ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ دائِبَيْنِ وَ سَخَّرَ لَكُمُ اللَّيْلَ وَ النَّهارَ وَ آتاكُمْ مِنْ كُلِّ ما سَأَلْتُمُوهُ﴾ سوره ابراهیم، آیه 32 و 33 و 34.
[3] . ﴿أَ وَ لَمْ يَرَوْا أَنَّا خَلَقْنا لَهُمْ مِمَّا عَمِلَتْ أَيْدينا أَنْعاماً فَهُمْ لَها مالِكُونَ وَ ذَلَّلْناها لَهُمْ فَمِنْها رَكُوبُهُمْ وَ مِنْها يَأْكُلُونَ﴾ سوره یس، آیه 72 ـ 71.
[4] . ﴿والذی خلق الأزواج کلها و جعل لکم من الفلک و الأنعام ما ترکبون لتستوا علی ظهوره...﴾ سوره زخرف،
آیه 12 ـ 13 ـ 14.