در قرآن کریم و در سخنان پیامبر گرامی و ائمه طاهرین: به سپاس و ستایش و ثنای الهی تاکید فراوان شده تا اندازهای که هیچ حرکت و سکونی نیست که در آن ستایش و سپاس ذات احدیت به مناسبت حال و مقام وارد نشده باشد. حال باید فهمید فلسفهی این همه تأکید در همهی حالات انسان چیست؟
برای درک این جهت باید در ساختمان آدمی تأمل نمائیم. در ساختمان انسان دو کانون است یکی کانون عقل و اندیشه، دیگری کانون قلب و عواطف. و هر یک از این دو، منشأ آثار خاص و فعالیت مخصوص است، و در تکامل انسان هر دو باید به فعالیت خود بپردازند وگرنه خلل به اساس این طرفه موجود یعنی انسان وارد میآید.
اثر عقل و اندیشه؛ به حساب کارها رسیدن و در پایان و نتایج کارها نگریستن و استنباط معانی کلی از جزئیات و درک کلیات که انگیزهی پیدایش این همه هنرها و دانشهای گوناگونی است که مشاهده میکنیم.
اثر عواطف و کانون دل کشش به طرف مقصد و هدف خاص و ایجاد صفا و صمیمیت. آفریدگار حکیم آن روز که این کاخ بلند یعنی ساختمان وجود آدمی را بنا کرد این هر دو منبع و کانون را در نهادش قرار داد و چون هیچ موجودی در خلقت عبث و بیهوده نیست، به ناچار هر دو کانون در تکمیل خلقت آدمی تأثیر به سزائی دارد.
اگر در آدمی عواطف و کشش وجود نداشت در نتیجه خواست زن و فرزند و مال و... در او ایجاد نمیشد و تبدیل به موجودی خشک و بی حرکت و سرد میگردید و هرگز فعالیتی در صحنهی زندگی از خود بروز نمیداد. بدین رو آنچه در نظام اتمّ لازم است خدای متعال آنها را با کشش باطنی ایجاد فرموده و هرگز به کانون عقل تنها نسپرده است. قرآن کریم ميفرمايد:
«برای مردم زینت داده شد شهوتها و خواستهای (درونی) از زنان و فرزندان و اندوختههای فراوان از طلا و نقره، و اسبهای خوش اندام و چهار پایان، کشت و کار، و همین امور، بهرهی زندگی است. و خداوند متعال بهترین ملجأ و پناهگاه است»[1].
و در جاي ديگر ميفرمايد: «بگو ای پیامبر گرامی به شما خبر دهم به جالبتر از این زینتها (و نعمتهای فراوان) برای افرادی که به خاطر خدا تقوی را پیشه خود ساختند، برای آنان بهشتهائی است که از زیر آنها جویبارها میگذرد و در آنجا جاودانه زندگی خواهند کرد و در کنار آنان همسرانی پاک اندام و در سایهی خشنودی خالص الهی به زندگی میپردازند، خداوند متعال از اعمال و کردار بندگان آگاه است.»2
در این دو آیهی شریفه به نکاتی برمیخوریم: در نظام زندگی همه اینها که در آیه شمرده شده ضروری است و خدای متعال با کشش درونی آنها را برای بشر ایجاد فرموده، و بودن این خواستها لازم است.
پس آنچه عدهای از مفسرین در معنی این آیه نکوهش از دوستداری اینها را فهمیدهاند، اشتباه است. زیرا مثلا اگر خواست زن و فرزند فقط به عقل آدمی سپرده میشد، هرگز فردی به وظائف تشکیل خانواده اندام نمیکرد چه این که پرداختن به امور زندگی ـ بدون کشش باطنی از نظر خرد کار پر زحمتی است که توان فرسا میباشد و بدون جذب باطنی انسان این همه مشکلات را بر خود هموار نمیکرد.
پس خواهیم دانست که تا عاطفه و کشش همراه مقصدی نباشد پیدایش آن مقصد بسیار دشوار و نزدیک به محال است. بنابراین نه این که آیه در نکوهش این خواستهاست بلکه از راه کشش درونی به جاذبههای جاودانی دعوت میکند و مثل این که میفرماید؛ اصل خواستهای صاف و بی آلایش رنجها و مشقات در ماورای این دنیا است. چنان که انسان مطابق دستور انبیاء رفتار کند به همین خواستها به صورت همیشگی و جاودانی دست خواهد یافت که:
اصل صد یوسف جمال ذوالجلال |
|
کمتر از زن! شو فدای آن جمال |
و در روایات بیشماری که به فوائد یاد خدا و سحرخیزی تصریح و تأکید شده همه اینها خود نشانهی این است که در درون انسان لذت و کششی به این امور هست، و اگر در عمق جان آدمی کششی نسبت به این مطالب نبود این تأکیدات سودی نمیبخشید.
روی همین جهت است که از امام سجاد7 خدا درخواست میکند: «وَ اَذِقْني فيهِ حَلاوَةَ ذِكرِك» ـ پروردگارا! شیرینی و لذت یاد خود را به من بچشان. و در دعای عرفهی صحیفهی مبارکه وارد شده است: «پروردگارا! خلوت کردن با خود و مناجات شب و روز را برای من زینت بده.»[2] چگونه میشود با دست نیافتن به لذتهای دیگر، خواب نوشین سحرگاهان را ترک کرد!؟
کوتاه سخن این که، عاطفه و کششهای درونی منشأ حرکت و سازندگی است پس اگر آدمی گرفتار کمبود یا نبود اندیشه و تفکر گردد؟ خواستهای تند، بی رهبری اندیشه مایهی تیره روزی و بدبختی وی میگردد و آدمی همچون قایق بی بادبان در دریای تاریک و طوفانی دستخوش، امواج هولناک شده و بالا و پائین میرود. زیرا چراغ عقل است که عواطف را به شاهراه خوشبختی رهنمون میشود. مولای متقیان7 میفرمایند: کسی که به چیزی عشق باخت چشم وی نابینا شده زندگی عقلی را از دست خواهد داد.
پس هر دو کانون باید در انسان به فعالیت پردازند تا تکمیل شده و رهسپار منزل سعادت جاودانه گردند. و چنان که در پرورش یکی کوشا باشیم بنیان خلقت آدمی فرو خواهد ریخت. لذا اسلام و قرآن کریم در همهی برنامهها نگاه همه جانبه دارد، هم عقل را ستایش نموده و هم جز خردمندان را در حساب انسانها نمیآورد: «آیا گمان میبری که بیشتر آنان گوش شنوا داشته و خردمندند؟ نه چنین نیست؟ بلکه آنان جز چهار پایان و گمراه تر از آنها نیستند. قرآن خود را فقط برای اندیشمندان با خرد سودمند میداند. و نیز خواستههای درونی را لازم و در نظام خلقت استفاده از آنها را به طور اعتدال ضروری میداند.»[3]
[1] و 2 . ﴿زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النِّساءِ وَ الْبَنِينَ وَ الْقَناطِيرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ وَ الْخَيْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَ الْأَنْعامِ وَ الْحَرْثِ ذلِكَ مَتاعُ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ اللَّــهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ﴾ [سوره آلعمران، آیه4]. ﴿قُلْ أَ أُنَبِّئُكُمْ بِخَيْرٍ مِنْ ذلِكُمْ لِلَّذينَ اتَّقَوْا عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتٌ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدينَ فيها وَ أَزْواجٌ مُطَهَّرَةٌ وَ رِضْوانٌ مِنَ اللَّـهِ وَ اللَّـهُ بَصيرٌ بِالْعِبادِ ﴾ [سوره آلعمران، آیه 15].
[2] . «وَ زَيِّنْ لِيَ التَّفَرُّدَ بِمُنَاجَاتِكَ بِاللَّيْلِ وَ النَّهَارِ» - سوره فرقان، آيه 44 .
[3] .﴿ أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَكْثَرَهُمْ يَسْمَعُونَ أَوْ يَعْقِلُونَ إِنْ هُمْ إِلاَّ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبيلاً﴾.