borhani برهانی آفرینش خلق درباره  خداشناسی
منشور بین المللی اسلام «جلد دوم»
دیدگاه علما درباره «الْحَمْدُ لِلَّه‏»

درباره «ال» در «الْـحَمْدُ لِلَّـهِ» مفسران مطالب گوناگونی اظهار کرده‌اند.

به نظر فخررازی[1] باتوجه به «ال» در آیه اول سوره فاتحه ‌الکتاب، برای «الْحَمْدُ لِلَّـهِ» وجوهی محتمل است، از جمله اختصاص، ملکیت، و قدرت و استیلا که در اینجا همگی درست است.

فخر رازی[2] با پذیرش صحت منسوب کردن حمد به غیر خداوند، در واقع آن را حمد پروردگار دانسته است، زیرا خداست که زمینه‌های این احسان را فراهم کرده است.

علّامه طباطبائی در استدلال بر این که «ال» در «الْحَمْدُ لِلَّـهِ» مفید جنسیت یا استغراق (فراگیری همه‌ جانبه) است، بیان کرده که همه‌چیز مخلوق خداست و همه مخلوقات از آن جهت که مخلوق خدایند واجد حُسن‌اند[3] و خداوند آن‌ها را از سر اختیار آفریده است؛ به‌ علاوه خدا دارای اسم‌های نیکوست[4] و [5] و بنابراین همه زیبایی‌ها از اوست و او هم در افعال و هم در اسماء مورد حمد و ستایش است و چون هر امر زیبایی که حمد به آن تعلق می‌گیرد، از خداست، پس جنس حمد و همه حمدها از آن اوست.

علّامه طباطبائی[6] این مطلب را از دیدگاه فلسفی چنین توضیح داده است: از آن‌جا که معلول، کمال خود را از علتش اخذ می‌کند، هر گونه حمدی که بدان نسبت داده شود، در واقع حمدِ علت آن است، بنابراین بازگشتِ هر حمد و ثنایی به ذات پروردگار است. [7]

آیت الله العظمی خویی[8] معتقد است؛ اولا خداوند کامل مطلق است و فعلش هم کامل و بی‌نقص است، ثانیاً تمام کمالاتِ موجودات، چه کمال اول و چه کمال ثانی، همه به خدا بر می‌گردد و ثالثاً فعل نیکوی صادر از خدا احسان محض است و نفعی برای خدا ندارد، حال آن که احسان مخلوقات اولا و بالذات به خودشان بازمی‌گردد و موجب کمالشان می‌شود؛ بنابراین فقط خدا شایسته حمد است نه غیر خدا، یعنی طبیعت و جنس حمد اختصاص به خدا دارد.

استاد شهید مطهری[9] می‌فرماید: حمد مفهومی گسترده‌تر از ستایش دارد، زیرا سپاس و ستایش در مورد غیر خدا هم جایز است، ولی حمد علاوه بر مفهوم سپاس و ستایش، متضمن مفهوم پرستش، خضوع و فروتنی عابدانه نیز هست.

فخر رازی[10] تفاوت حقیقت حمد با «الْـحَمْدُ لِلَّـهِ» گفتن را چنین دانسته؛ که حمد منعم در واقع حمد هر گونه فعلی است که تعظیمِ منعم باشد به سبب انعامش، و این فعل قلب، زبان یا اعضا و جوارح است.

فعل قلب عبارت است از اعتقاد به این که خداوند موصوف به صفات کمال و جلال است.

فعل زبان ذکر الفاظی است که بر موصوف بودن خداوند به صفات کمال دلالت می‌کند و فعل اعضا و جوارح انجام دادن افعال و اعمالی است که دالّ بر موصوف بودن منعم به صفات کمال و جلال است. وی سپس بیان کرده است که اهل علم در باب حمدِ خداوند دو گروه‌اند؛ گروهی معتقدند که جایز نیست خداوند به بندگانش دستور دهد تا او را حمد کنند و گروه دیگر بر آن‌اند که اشتغال به حمد الهی نوعی سوء ادب محسوب می‌شود.


[1] . محمد بن عمر فخر رازی، التفسیر الکبیر، ج ۱، ص ۱۸۰، او، مفاتیح ‌الغیب، بیروت ۱۴۲۱/۲۰۰۰.

[2] . محمد بن عمر فخر رازی، التفسیر الکبیر، ج ۱، ص ۱۸۰ ـ ۱۸۱، او، مفاتیح ‌الغیب، بیروت ۱۴۲۱/۲۰۰۰.

[3] . سجده/ سوره ۳۲، آیه ۷.

[4] . طه/سوره ۲۰، آیه ۸.

[5] . اعراف/سوره ۷، آیه ۱۸۰.

[6] . طباطبائی تفسير الميزان، ج ۱، ص ۲۴.

[7] . درباره واژه حمد و واژه‌های مترادف، مرحوم علامه طباطبایی; توضیحات بیشتری دارند که در بخش‌های بعدی به نظر شما خواهد رسید.

[8] . ابوالقاسم خویی، البیان فی تفسیر القرآن، ج ۱، ص ۴۸۵ ـ ۴۸۷، قم ۱۳۹۴/۱۹۷۴.

[9] . مرتضی مطهری، آشنائی با قرآن، ج ۱ و ۲، ص۸۸، ج ۱ و ۲، تهران ۱۳۷۰ش.

[10] . محمد بن عمر فخررازی، التفسیر الکبیر، ج ۱، ص ۱۸۵ ـ ۱۸۶، او، مفاتیح‌الغیب، بیروت ۱۴۲۱/۲۰۰۰.

فهرست مطالب

تمامی حقوق این وب سایت متعلق به حجت الاسلام والمسلمین دکتر سید مجتبی برهانی می باشد.

طراحی و توسعه توسط: