یعنی آن که نظام جهان که مخلوق و آفریده خداست تحت تدبیر حکیمانه یک پروردگار اداره میگردد زیرا اگر یک یا چند آفریدگار دیگر میبود ارتباطی میان آفریدگان به وجود نمیآمد و نظام واحدی بر آنها حکمفرما نمیشد بلکه هر مخلوقی از طرف آفریدگار خودش به وجود میآمد و به کمک دیگر مخلوقات همان آفریدگار پرورش مییافت و در نتیجه نظامهای متعدد و مستقلی به وجود میآمد و ارتباط و پیوندی بین آنها برقرار نمیشد در صورتی که نظام موجود در جهان نظام واحد به هم پیوسته است و پیوند بین پدیدههای آن مشهود میباشد. [1]
همان گونه که از محتوای این برهان آشکار است، خالقیت و ربوبیت انکار ناپذیرند و پرورش، تدبیر و اداره امور یک موجود جدای از آفرینش او و آفریدگان مورد نیاز او نیست. مثلا روزی دادن به انسان چیزی جدای از آفریدن دستگاه گوارش برای او و آفریدن مواد خوراکی در محیط زندگی او نیست بنابراین با اثبات توحید در خالقیت، توحید در تدبیر امور و سایر شئون ربوبیت نیز ثابت میگردد. [2]
توحید در ربوبیت دارای مظاهر و مصادیقی است که عبارتند از:
اول) توحید در تشریع و قانونگذاری: از آنجا که قانونگذاری و تعیین وظایف افراد نوعی ولایت بر آنان و تصرف در شئون آنهاست و از سوی دیگر ولایت و تصرف در امور جهان به حکم توحید در ربوبیت مخصوص خداوند است، کسی جز او حق قانونگذاری و تعیین حقوق و تکالیف دیگران را ندارد[3] چنان که فرمود:
﴿إِنِ الْـحُکمُ إِلاَّ لِلَّـهِ أَمَرَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِيَّاهُ﴾[4]
«حکم تنها از آن خداست فرمان داده که غير از او را نپرستيد!»
دوم) توحید در حاکمیت: حق حاکمیت اولا و بالذات به خداوند اختصاص دارد زیرا حاکمیت نوعی از ولایت و تدبیر است که مختص به خداست. از سوی دیگر حکومت یکی از نیازهای اجتماعی بشر است و تحقق آن در گرو حاکمیت و فرمانروایی بشری است. بنابر این دو اصل، تنها کسانی که از سوی خداوند دارای حق حاکمیت باشند میتوانند با رعایت اصول و ضوابط عقلی و شرعی عهدهدار رهبری جامعه و اعمال حق حاکمیت گردند. [5]
سوم) توحید در اطاعت: حق اطاعت اولا و بالذات مخصوص خداست زیرا او مالک و خالق جهان است و به همین دلیل اطاعت خداوند همچون عبادت او بر همگان لازم است.
[1] . اصول فلسفه و روش رئالیسم، طباطبائی، ج 5، ص 110؛ اندیشه اسلامی 1، 147 - 146؛ خداشناسی در قرآن، ص 64.
[2] . آموزش فلسفه، ج 2، ص 389-388 ؛ آموزش عقاید، ج 1 و 2، ص 158-157.
[3] . اندیشه اسلامی 1، ص 148؛ خداشناسی در قرآن، ص 64.
[4] . یوسف/40.
[5] . همان.