صدیقه طاهره3 در خطبه فدکیه میفرماید: «وَ لَهُ الشُّكْرُ عَلَی مَا أَلْهَمَ»؛ شکر خدا را در آنچه الهام فرمود» به همین مناسبت نقلی از شهید مطهری; تقدیم میگردد:
مرحوم استاد شهید مطهری; بحثی دارد در باب «الهام و اشراق» و تفاوت و حمد و الهام ایشان میفرماید:
یکی از انواع مددهای غیبی، الهامات و اشراقاتی است که احیاناً به دانشمندان میشود و ناگهان دری از علم به روی آنها گشوده میشود و اکتشافی عظیم رخ میدهد.
آن چه معمولاً ما از راههای حصول علم میشناسیم دو تاست: یکی تجربه و مشاهدهی عینی، دیگر قیاس و استدلال. بشر از راه مطالعه و مشاهدهی عینی طبیعت با رموز و اسرار طبیعت آشنا میشود، یا در اثر قوّهی استدلال و قیاس نتیجهای را پیش بینی و استنتاج میکند.
ولی آیا همهی معلوماتی که در طول تاریخ عمر بشر برای بشر حاصل شده است، از یکی از این دو راه بوده است و لا غیر؟ یا راه سومی هم وجود دارد؟ به عقیدهی بسیاری از دانشمندان راه سومی هم هست. شاید اغلب اکتشافات بزرگ از نوع برقی بوده که ناگهان در روح و مغز دانشمند جهیده و روشن کرده و سپس خاموش شده است.
ابن سینا معتقد است که چنین قوّهای در بسیاری از افراد با اختلاف و تفاوتهایی وجود دارد؛ جملهی آیهی شریفهی ﴿يَكادُ زَيْتُها يُضيءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ﴾[1] را بر همین قوّه که در بعضی افراد احیاناً به صورت شدیدی وجود دارد حمل میکند.
غزالی در کتاب «المنقذ من الضّلال» مدّعی میشود که بسیاری از معلومات بشر که مربوط به احتیاجات زندگی است ابتدا به صورت الهام صورت گرفته است. غزالی دربارهی وحی و نبوّت که بحث میکند میگوید کسی که در وحی و نبوّت شک میکند، یا در امکانش شک میکند یا در وقوعش و یا دربارهی شخص معیّن شک میکند که آیا وحی به او رسیده یا خیر. بعد میگوید بهترین دلیل امکان آن، وقوع آن است؛ زیرا بشر یک سلسله اطّلاعات دربارهی دواها و علاجها و دربارهی نجوم دارد که تصور نمیرود از طریق تجربه توانسته باشد آنها را به دست آورد، فقط باید گفت لطف الهی از طریق الهام بشر را هدایت کرده است.
خواجه نصیر الدین طوسی نیز دربارهی احتیاج به وحی و نبوّت که بحث میکند مدّعی میشود برخی صنایع را بشر از طریق الهام آموخته است.
ممکن است بسیاری از افراد گمان کنند که این سخن که برخی از دانشها از طریق الهام به بشر القاء میشود امروز کهنه شده است و طرفدارانی ندارد؛ در جهان امروز مبدأ و منشأ دانش را صرفاً حواسّ ظاهره به وسیلهی مشاهدهی عینی و تکرار مشاهده و تجربه میدانند و به جز آن به چیزی معتقد نیستند.
ولی اینطور نیست. امروز جمع بسیاری از دانشمندان، بسیاری از فرضیّهها را نوعی الهام به دانشمند تلقّی میکنند. الکسیس کارل در کتاب «انسان موجود ناشناخته» یکی از طرفداران نظریّهی اشراق و الهام است. او میگوید:
«به یقین اکتشافات علمی تنها محصول و اثر فکر آدمی نیست. نوابغ علاوه بر نیروی مطالعه و درک قضایا، از خصایص دیگری چون اشراق و تصوّر خلاّقه برخوردارند، به وسیلهی اشراق چیزهایی را که بر دیگران پوشیده است مییابند و روابط مجهول بین قضایایی که ظاهراً با هم ارتباطی ندارند میبینند و وجود گنجینههای مجهول را به فراست در مییابند و بدون دلیل و تحلیل آنچه را دانستنش اهمّیت دارد میدانند. »[2]
الکسیس کارل عدّهای از دانشمندان ریاضی را نام میبرد و مدّعی میشود که اینها منطقی هستند یعنی معلومات خویش را منحصراً از طریق کسب و استنتاج منطقی به دست آوردهاند، و عدّهای از ریاضی دانان را نام میبرد و مدّعی میشود که اینها اشراقی و الهامی هستند.
دانشمندان دیگر نیز این نظر را تأیید کردهاند. اخیراً یکی از دوستان فاضل مقالهای تحت عنوان «نقش شعور باطن در تجسّسات علمی» از یکی از دانشمندان ریاضی دان فرانسوی به نام «ژاک هاداما» را ترجمه کرده به من ارائه داد؛ در آن جا چنین نوشته بود:
«وقتی ما به شرایط اکتشافات و اختراعات میاندیشیم محال است بتوانیم اثر ادراکات ناگهانی درونی را نادیده بگیریم. هر دانشمند محقّقی کم و بیش این احساس را کرده است که زندگی و مطالب علمی او از یک رشته فعّالیتهای متناوب که در عدّهای از آنها اراده و شعور وی مؤثّر بوده و بقیّه حاصل یک سلسله الهامات درونی میباشد تشکیل شده است.»
اینشتاین دانشمند بزرگ عصر ما نیز چنین عقیدهای دربارهی فرضیّههای بزرگ داشته و مدّعی بوده است که مبدأ پیدایش فرضیّههای بزرگ، نوعی الهام و اشراق است.
[1] . نزديک است روشني بدهد گرچه آتشي به آن نرسيده باشد ـ سوره نور، آیه 35.
[2] . انسان موجود ناشناخته، ص 134.