برای جمع بندی بخش اول خطبه صدیقه طاهره3 به گفتاری از آیهٔالله مصباح ميپردازيم:
اين خطبه شريف آنقدر زيبا و در اوج فصاحت و بلاغت است که حتي متخصصين فن هم عاجزند از اين که دقايق نکاتي را که در اين عبارات رعايت شده بيان کنند. انسان وقتي اين خطبه شريف را ميخواند ميفهمد يک زيبايي خاصي دارد. بخش اول خطبه که حمد خداست خود به چهار بخش تقسيم میشود و هر بخش با سه جمله بيان شده که از لحاظ سجع، نظم و وزن، ترکيب خاصي دارد؛ در بخش اول ميفرمايند:
«الْـحَمْدُ لِلَّـهِ عَلَى مَا أَنْعَمَ وَ لَهُ الشُّكْرُ عَلَى مَا أَلْـهَمَ وَ الثَّنَاءُ بِمَا قَدَّمَ»؛
در بخش دوم ميفرمايد: «مِنْ عُمُومِ نِعَمٍ ابْتَدَأَهَا وَ سُبُوغِ آلَاءٍ أَسْدَاهَا وَ تَمَامِ مِنَنٍ أَوْلَاهَا»؛
و در بخش سوم ميفرمايند: «جَمَّ عَنِ الْإِحْصَاءِ عَدَدُهَا وَ نَأَى عَنِ الْـجَزَاءِ أَمَدُهَا وَ تَفَاوَتَ عَنِ الْإِدْرَاكِ أَبَدُهَا.
اين جملات را در جلسات گذشته توضيح داديم. در بخش چهارم حضرت زهرا3 با سه جمله ديگر قسمت حمد را تمام ميکنند. اين سه جمله که باز با سجع و قافيه خاصي بيان میشود در واقع رابطه نعمتهاي الهي را با بندگان بيان میکند. در جملههاي قبلي، کثرت، کيفيت و طولانيبودن مدت نعمتها را بيان کردند که اينها ويژگيهاي خود نعمتهاست. در اين بخش رابطه نعمتها با خلايق مورد توجه قرار گرفته است. حضرت ميفرمايند:
«وَ نَدَبَهُمْ لِاسْتِزَادَتِهَا بِالشُّكْرِ لِاتِّصَالِهَا، وَ اسْتَحْمَدَ إِلَى الْخَلَائِقِ بِإِجْزَالِهَا، وَ ثَنَّى بِالنَّدْبِ إِلَى أَمْثَالِهَا؛ با دادن اين نعمتهاي فراوان، انگيزه حمد را در مردم برانگيخت و گويا با عمل از آنها درخواست کرد که حمد خدا را به جا بياورند. علاوه بر اين؛ آنها را دعوت کرد به اين که امثال اين نعمتها را از خدا بخواهند.»
در اين سه جمله چند نکته را بيان ميفرمايند. نکته اول اين است که علاوه بر اين که خداوند نعمتهايي را ابتدائاً به بندگانش عطا کرده، مردم را به شکر نعمتهاي الهي دعوت کرده است تا بر نعمتهايشان افزوده شود. اين باب خود، نعمت عظيمي فوق نعمتهاست. خداوند با آن نعمتهايي که ابتدائا عطا کرده چيزي را فروگذار نکرده است؛ ولي علاوه بر اين راه ديگري براي بندگان باز کرده است تا بتوانند نعمتهاي خود را افزايش دهند. اين سنت ديگري است.
سنت اولي الهي اين است که هر چه لازمه زندگي مخلوقات اين عالم است به آنها عطا کند؛ ولي لطف بالاتري در حق مخلوقات خود کرد و آن اين که اجازه داد از نعمتهاي بيشتري استفاده کنند. زندگي انسان با غذايي اندک، دوام پيدا میکند و ضرورتي ندارد که انواع ميوه، سبزي، گوشت، شير، عسل، روييدنيهاي مختلف و. .. را در اختيار او قرار دهد. بدون اينها هم امکان سپري کردن زندگي براي انسان وجود داشت. تنوع غذاها خود نعمت دیگری است.
در ساير مسائل هم همين طور است.
برخي امور براي انسان در حد ضرورت و نياز است؛ ولي اين امکان وجود دارد که بيش از آنچه نياز دارد از نعمتهاي خدا استفاده کند و لذت بيشتري از نعم الهي ببرد. راه آن اين است که از نعمتهايي که خدا به او داده است قدرداني کند. اين يک سنت قطعي و استثنا ناپذير در تدبير الهي است.
قرآن با تعبيراتي که نظير آن کمتر در بيان ساير سنتهاي الهي آمده است ميفرمايد: ﴿وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّکمْ لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزيدَنَّكُمْ وَ لَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابي لَشَديدٌ﴾؛[1] اذان به معناي اعلان است؛ «تَأَذَّنَ»؛ يعني اعلام آشکار و مؤکد کرد. سپس موضوع اين اعلام با اين تعبير بيان شده است که؛ ﴿لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزيدَنَّكُمْ﴾. يعني لَاَزيدنّکم نِعَمَه. ميتوانست بفرمايد: «إن شَكَرْتُمْ زادکم الله»؛ «اگر شکر به جا بياوريد خدا نعمتتان را زياد میکند»؛ ولي اين طور نفرموده، بلکه با جملهاي که به قول ادبا جواب قسم است ميفرمايد: ﴿لَئِنْ شَكَرْتُمْ﴾ يعني «والله لَئِنْ شَكَرْتُمْ»؛ جواب قسم هم با لام تأکيد و نون تأکيد ثقيله آمده؛ لذا کاملاً تأکيد کلام رعايت شده است. يعني اين سنت الهي جاي هيچ شبههای ندارد و اين يک قاعده قطعي بياستثناء است که اگر شکر نعمتها را به جا بياوريد نعمت شما را البته افزايش خواهم داد. ﴿وَ لَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابي لَشَديدٌ﴾؛ اما اگر کفران نعمت کنيد منتظر عذاب باشيد. تهديد میکند که اگر کفران کرديد بدانيد که عذاب من سخت است؛ البته نمیفرمايد: «لَأُعَذِّبَنَّكُم».
با اين بيان در واقع خداوند مردم را به اين وادار کرده که درخواست زيادتي نعمت کنند. بيان اين مطلب باعث میشود که در مردم انگيزه براي شکر بيشتر پيدا شود. بد نيست بدانیم که شکر يک عمل اختياري است و هر عمل اختياري يک زمينه فکري ميخواهد؛ يعني انسان براي انجام عمل به علم و آگاهي نياز دارد؛ ولي بيش از آن يک زمينه انگيزشي ميخواهد؛ يعني انسان بايد انگيزهاي داشته باشد که آن عمل را انجام دهد. دلش بخواهد. غير از دانستن، خواستن هم بايد باشد. اين دو اگر به هم ضميمه شوند، کار اختياري انجام ميگيرد. خيلي کارها هست که همه ما ميدانيم خوب است ولي انجام نميدهيم؛ چون انگيزهاش را نداريم.
انسان زماني کاري را که ميداند خوب است انجام ميدهد که انگيزهاش را داشته باشد.
يکي از بزرگترين نقشهاي مربي اين است که انگيزههاي شخص را تقويت کند؛ کاري کند که محبت و عاطفهاي در او پديد بيايد.
دانستن اين که خداوند نعمتهاي فراواني به ما عطا کرده کافي نيست تا ما انگيزه شکر پيدا کنيم. يک چيز ديگر هم ميخواهد. بايد دلمان هم بخواهد که شکرگزار باشيم. اين عاملي است که خداي متعال به طور فطري در وجود انسان قرار داده است. طوري آفريده شده که به طور طبيعي وقتي بفهمد کسي خدمتي براي او انجام داده در دلش اين احساس پيدا میشود که در مقابل او خضوع کند و خود را بدهکار او بداند و سعي کند به نحوي لطف او را جبران کند. حداقل در زبان بگويد: متشکرم، و تا اين کار را نکند گويا گمشدهاي دارد.
چند سال پيش در سفري به آمريکا از ما براي سخنراني در يکي از دانشگاهها دعوت کرده بودند. بعد از سخنراني؛ در سرسراي دانشگاه رفتوآمد و شلوغ بود. در اين انبوه جمعيت دانشجويي خيلي اصرار ميکرد خودش را به ما نزديک کند. از دوستان خواهش کردم راه را باز کنيد ببينيم چه ميگويد. ايشان نزديک آمد و گفت: «فقط ميخواستم به شما بگويم خيلي متشکرم!»؛ اين را گفت و رفت. او کمبودي احساس ميکرد که تنها با اين اظهار تشکر آرام شد.
اين يک امر فطري است. انسان نمیتواند نسبت به کسي که به او احسان کرده بيتفاوت باشد. البته اين امر اختصاص به انسان ندارد؛ در حيوانات هم هست. بعضي حيوانات از بسياري از انسانها شکرگزارترند. به بعضي از حيوانات اگر لقمه ناني يا تکه استخواني بدهند مدتها در مقابل انسان کرنش میکند! اين امري خدادادي در همه حيوانات است و در انسان اين کار بايد آگاهانهتر انجام گيرد.
مقام معظم رهبري حفظه الله تعالي در جلسهاي درباره شکر فرمودند: براي شکر چند چيز لازم است؛ اول اين که انسان بداند آنچه دارد نعمت است. بعد بداند که اين نعمت از خداست. اگر اين را از خود بداند در او انگيزه شکر ايجاد نميشود. انسان وقتي در مقام شکر بر ميآيد که توجه پيدا کند به اين که اين نعمت از خداست و خدا آگاهانه و با قصد اين را به او داده؛ نه اين که گمان کند در طي يک سير جبري به او رسيده است.
بعد از اين که دانست نعمت است و دانست که اين نعمت را خدا به او داده است، آن گاه آن احساس فطري به آن ضميمه میشود و درصدد شکر برمي آيد. اين احساس فطري قدرشناسي را هم خدا در وجود ما خلق کرده و اين خود، نعمتي است و شکر ميخواهد.
[1] . سوره ابراهيم، آیه 7.