فکر کن ای مفضّل! در اعضائی که طاق و جفت آفريده شدهاند، چه حکمت و تدبير در آنها لحاظ نموده، پس «سر» را يکی آفريده، زيرا که مصلحتی نيست در آن که آدمی را دو سر بوده باشد نمیبينی که اگر با سر آدمی سر ديگر تصور کنی هر آينه آن زياد خواهد بود بر او بدون احتياجی به سوی آن زيرا که حواسی که آدمی به آن محتاج است در يک سر مجتمع میتواند بود.
و ايضا اگر چنين باشد اگر به يک سر سخن گويد، سر ديگر معطّل خواهد بود و حاجتی به او نخواهد بود. و اگر از هر دو سر يک سخن گويد يکی بیفايده و زايد خواهد بود و اگر به يکی سخن گويد به غير سخنی که به ديگری گويد بر شنونده دشوار خواهد شد که متوجه کدام يک شود و اختلاف در فهم به هم خواهد رسيد.
و دستها را جفت آفريده، زيرا که خيری نيست در آن که آدمی يک دست داشته باشد زيرا که خلل میرساند به آنچه مزاولت آنها نمايد از اعمال، نمیبينی که نجّار و بنّا اگر يک دست ايشان شل شود نمیتوانند که صناعت خود را به عمل آورند، و اگر به تکلّف و مشقّت به عمل آورند مانند کسی که دو دست دارد هر دستی معاونت دست ديگر میکند به عمل نمیتوانند آورد.