خداوند متعال متکلّم است و با هر کس، و با هر چه، و به هر گونه که بخواهد سخن میگوید، و آنچه را که خواست او باشد انجام میدهد، بر هر چه بخواهد و هر چه باشد قادر است؛ نسبت به موجودات به هر گونه که بخواهد اراده میکند، و حوادث و وقایع را طبق مشیّت خود سامان میدهد.
او آغاز کننده و بازگرداننده و به جا آورنده است هر چه را بخواهد، هیچ کس نمیتواند حکم او را ردّ کند و یا قضای او را به تأخیر اندازد، جز به توفیق او نمیتوان از گناه دوری جست، و جز به اراده و کمک او نمیتوان بر طاعت وی دست یافت، و هیچ کس را ارادهای نیست مگر این که خدا اراده کرده باشد.
با هر چیزی همراه است امّا نه این که قرین آن باشد، و غیر هر چیزی است امّا نه این که جدا از آن باشد، میان سه تن نجوایی (سخن بیخ گوشی) صورت نمیگیرد مگر این که او چهارمین آنهاست، و میان پنج تن جز این که او ششمین آنهاست، و میان کمتر و یا بیشتر از اینها جز این که او با آنهاست، و هر جا باشید با شماست.
خداوند فرموده است: «هنگامی که بندگانم از تو درباره من میپرسند بگو من نزدیکم.»،[1] «ما به او از رگ گردنش نزدیکتریم.»[2] «آگاه باشید آنها از لقای پروردگارشان در شکّ و تردیدند، هان! او به همه چیز احاطه دارد.»[3] «به هر سو رو کنید خدا آن جاست.»[4]
در حدیث آمده است: «اگر شما ریسمانی به پایین ترین زمین سرازیر کنید، آن بر خدا فرود خواهد آمد.»همراه بودن خداوند با بندگانش به سبب امتزاج و تداخل و حلول و اتّحاد و همسانی در وجود، و یا در زمان و مکان و یا در اشاره و امثال اینها نیست، خداوند از همه اینها منزّه و برتر است.»
شیخ صدوق[5] به سند صحیح از امام صادق7 روایت کرده است که از آن حضرت درباره قول خداوند متعال: «او خداوندی است رحمان که بر عرش مسلّط است.»[6] پرسیدند؛ فرمود: «نسبت خداوند با اشیا برابر است، هیچ چیزی از چیز دیگر به او نزدیکتر نیست، بعید از او دور نیست، و قریب به او نزدیک نمیباشد، و نسبت او به هر چیزی مساوی است.»و کافی نیز به سند خود همین را نقل کرده است.
و نیز به سند خود[7] نظیر این حدیث از امام صادق7 نیز روایت شده است.[8] از امام هادی7 حدیث کرده که فرموده است:
«همگی اشیا برای خداوند از نظر علم و قدرت و سلطنت و احاطه او بر آنها برابرند.»
از امیر مؤمنان7 نقل شده که فرموده است: «هیچ صفتی بر صفت دیگر او پیشی نگرفته است، اوّل است پیش از آن که آخر باشد، و ظاهر است پیش از آن که باطن باشد.»[9]
همچنین امیر مؤمنان7 فرموده است: «علم خداوند به درگذشتگان مانند علم او به بازماندگان است، و علم او به آنچه در بالاترین آسمانهاست مانند علم اوست به آنچه در پایینترین زمینهاست.»[10]
از امام باقر7 نقل است که «خداوند بود و هیچ چیزی جز او وجود نداشت، و پیوسته به آن چه میشود عالم است از این رو علم او به هر چیزی پیش از آن که وجود یابد، مانند علم اوست به آن پس از به وجود آمدنش.»[11]
از امام صادق7 روایت شده که فرموده است: «خداوندی که پروردگار ماست همواره علم، شنوایی، بینایی و قدرت، جزء ذات او بوده در حالی که معلوم، مسموع، مبصر و مقدوری وجود نداشته است، و چون اشیا را پدید آورد علم او بر معلوم و سمع او بر مسموع و بصر او بر مبصر و قدرت او بر مقدور قرار گرفت.»[12]
از امام رضا7 روایت است که فرموده است: «خداوند دارای معنای ربوبیّت بود، در آن هنگام که مربوبی وجود نداشت. و دارای حقیقت الوهیّت بود، در آن موقع که پرستندهای موجود نبود، و دارای معنای عالِم بود، در آن زمان که معلومی به وجود نیامده بود، و دارای معنای خالق بود، در آن هنگام که مخلوقی وجود نیافته بود، و دارای تأویل سمع بود، در آن موقع که مسموعی وجود نداشت.
نه این که از آن زمان که خلق کرده معنای خالقیّت را یافته، و از آن هنگام که موجودات را پدید آورده معنای آفریننده را پیدا کرده است، چگونه چنین نباشد و حال آن که مُذ (از) به کمک او نمیآید، و قَد (به تحقیق) به او نزدیک نمیشود، و «لعلّ» (شاید) او را محبوب نمیکند. و «مَتیٰ» (وقتی که) برای او تعیین وقت نمیکند، و حین (هنگام) شامل او نمیشود، و مَعَ (با) قرین او نمیگردد.»[13]
[1] . بقره/ 186.
[2] . ق/ 16.
[3] . فصّلت/ 54.
[4] .بقره/ 115.
[5] . توحید، صدوق، ص 331؛ کافی، کلینی، ج 1، ص 128.
[6] . طه/ 5.
[7] . کافی، ج 1، ص 126، شماره 4.
[8] . توحید، صدوق، ص 122.
[9] . نهج البلاغه، آغاز خطبه 64.
[10] . نهج البلاغه، قطعهای از خطبه 161.
[11] . کافی، کلینی، ج 1، ص 107، به شماره 2.
[12] . همان مأخذ، ص 107، به شماره 1؛ توحید، صدوق ص 129.
[13] . عیون اخبار الرّضا7، ص 86، چاپ نجم الدّوله، ص 152، چاپ حروفی، حدیث شماره 51.