borhani برهانی آفرینش خلق درباره  خداشناسی
منشور بین المللی اسلام «جلد دوم»
حقیقت نعمت‌ها و شکر بر آن‌ها

 

شناخت حقیقت نعمت‌ها و شمارش آن‌ها از توان بشر خارج است چه این که قرآن کریم فرموده است: «وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللَّـهِ لا تُحْصُوها» لیکن با استفاده از منابع وحی الهی و سنت نبوی و اهل بیت: به توضیح آن‌ها می‌پردازیم:

بدان هر خوبی و سعادت و لذّت بلكه هر مطلوب و مؤثّری نعمت گفته می‏شود. ليكن نعمت حقيقی سعادت آخرت است و آنچه غير از آن است يا به غلط و يا بر سبيل مجاز سعادت خوانده می‌شود چنان كه سعادت دنيويی را كه به كار آخرت هيچ كمكی نمی‏كند نيز نعمت می‏نامند و اين غلط محض است. در اینجا اسباب و لذّاتی را كه نعمت ناميده شده‌اند، تقسيم‏بندی و در زير ذكر می‏كنيم:

  • قسمت اوّل

بدان كليّه امور به نظر ما از چهار قسم بيرون نيست:

1 ـ كارهايی كه همگی برای دنيا و آخرتمان سودمند است مانند دانش و خوشخويی.

2 ـ كارهايی كه همگی برای دنيا و آخرت ما زيان دارد مانند نادانی و بدخويی.

3 ـ كارهايی كه در حال سودمند و در آينده برای ما زيانبار است مانند لذّات حاصل از پيروی از شهوات.

4 ـ كارهايی كه در حال زيانبار و دردناك و در آينده نافع و سودآور است، مانند سركوب كردن شهوات و مخالفت با نفس.

بی‏شكّ آنچه در حال و آینده سودمند می‏باشد نعمت است، چون دانش و حسن خلق، و آنچه در حال و آينده زيان‏آور است محقّقا بلاست، مانند آنچه ضدّ آن دو صفت است، و آنچه در حال سودمند و در آينده زيانبار است نيز از نظر اهل بينش بلای محض و به گمان نادان‌ها نعمت است، مانند گرسنه‏ای كه عسل زهرآلودی بيابد چنانچه نادان باشد آن را نعمت می‏شمارد و اگر بدان دانا باشد آن را بلايی خواهد شمرد كه به سوی او رو آورده است.

امّا آنچه که الآن زيانبار و در آينده نافع و سودمند است از ديدگاه خردمندان نعمت و از نظر نادانان بلاست مانند دارويی است كه مزه‌اش تلخ و چشيدن آن سخت است ليكن شفا بخش بيماري‌ها و دردها و پديدآورنده صحّت و سلامتی است. اگر كودك نادان به آشاميدن آن وادار شود گمان می‏كند بلاست و خردمند آن را نعمت می‏شمارد و منّت دار كسی می‌شود كه آن را بدو هديه كند، و اسباب آن را برايش فراهم سازد.

به همين سبب مادر فرزندش را از حجامت باز می‏دارد و پدر او را بدان ترغيب می‏كند، زيرا پدر به سبب كمال عقل عاقبت را می‏نگرد و مادر به علّت كوتاهی فكر و محبّت زياد حال را در نظر می‏گيرد، و كودك به سبب نادانی ممنون مادر می‌شود نه پدر و با مادر انس می‏گيرد و او را نسبت به خود مهربان و پدر را دشمن می‏شمارد. ليكن اگر عاقل باشد می‌داند كه مادر در باطن دشمن و در ظاهر دوستدار اوست، زيرا منع او از حجامت كودك را به بيماري‌ها و دردهايی می‏كشاند كه بسيار سخت‏تر و دردناك‌تر از حجامت است. امّا دوست نادان بدتر از دشمن داناست، و هر انسانی دوست خويش است ليكن دوستی نادان و به همين سبب به خود آن می‏كند كه دشمن به او نمی‏كند.

  • قسمت دوم

بدان اسباب دنيوی در هم است و خوب و بد آن به هم آميخته است و خيلی‏ كم است كه خوب آن صافی و از بدی خالی باشد مانند مال و زن و فرزند و خويشاوند و جاه و مقام و ديگر وسايل. از اين رو اسباب دنيوی بر سه قسم است:

1 ـ آنچه سودش بيش از زيان آن است، مانند آنچه از مال و مقام و ديگر اسباب زندگی در حدّ كفاف می‏باشد.

2 ـ آنچه زيانش نسبت به اكثر افراد بيش از سود آن است، مانند داشتن مال زياد و مقام عالی.

3 ـ آنچه سود و زيان آن برابر است.

  • قسمت سوّم

خوبي‌ها از ديدگاهی ديگر سه گونه است:

1 ـ آنچه به ذات خود مؤثّر و مطلوب است نه برای چيزی ديگر.

2 ـ آنچه برای غير او مؤثّر و مطلوب است.

3 ـ آنچه برای ذات او و غير او مؤثّر و مطلوب است.

بنابر اين آنچه تنها به خاطر ذات او مطلوب است بی‏ترديد خير و نعمت است و آنچه برای ذات او و غير او مطلوب است نيز نعمت است، ليكن نعمتی فروتر و پست‏تر. امّا آنچه مانند درهم و دينار جز به خاطر غير او مؤثّر و مطلوب نيست، آن‌ها را از آن جهت كه دو جوهر و حقيقت‏اند نمی‏توان نعمت دانست، بلكه از آن حيث كه دو وسيله‏اند برای كسی كه مقصودی دارد و جز به وسيله آن‌ها بدان دست نخواهد يافت نعمت‏اند. اگر مقصود او دانش و عبادت است و به اندازه كفاف كه ضروری زندگانی اوست نزد خود موجود دارد زر و كلوخ در پيش او برابر و وجود و عدم آن‌ها در نظر او يكسان است، بلكه بسا وجود درهم و دينار او را از تفكّر و عبادت باز دارد كه در اين صورت آن‌ها نسبت به او بلا می‌باشند نه نعمت.

  • قسمت چهارم

آن که خوبي‌ها به اعتبار ديگر نیز سه قسم است: لذيذ، نافع، خوب.

لذيذ آن است كه لذّت آن در حال درك شود نافع آن است كه در آينده سودبخش باشد و خوب آن است كه در همه احوال پسنديده و نيكوست.

بدي‌ها نيز به سه قسم منقسم می‏شود: زيانبار، زشت، دردآور.

هر يك از خوبي‌ها و بدي‌ها نيز بر دو نوع است: مطلق، مقيّد.

نوع مطلق اين است كه اوصاف سه‏گانه مذكور در آن جمع باشد، فی المثل اگر از خوبي‌ها مانند علم و حكمت است از نظر عالمان و حكيمان سه صفت لذيذ، نافع و خوب در آن‌ها جمع است و اگر از بدي‌ها نظير جهل باشد سه صفت زيانبار، زشت و دردآور در آن گرد آمده است.

نوع مقيّد آن است كه برخی از اين صفات در آن موجود و برخی را فاقد باشد زيرا بسا امور سودمند كه دردآور است مانند قطع انگشت كسی كه دچار خوره شده و بريدن غدّه و عضو زايد از بدن.

همچنين بسا امور سودمند كه زشت است، مانند حماقت، چه آن در برخی احوال نافع است، از اين رو گفته‏اند: آن را كه خرد نيست آسوده است، زيرا درباره عواقب كارها نمی‏انديشد و در حال راحت است تا آنگاه كه وقت مرگش فرا رسد.

و نيز بسا چيزی كه از جهتی سودمند و از جهت ديگر زيانبار است، مانند انداختن مال به دريا به هنگامی كه بيم غرق شدن باشد كه اين عمل از حيث اتلاف مال زيانبار و از جهت نجات جان سودمند است. آنچه سودمند است دو نوع است: يا برای رسيدن به سعادت آخرت ضروری است مانند ايمان و حسن خلق و مقصود ما از اين دو علم و عمل است چه هيچ چيزی نمی‏تواند جانشين آن‌ها شود و يا ضروری نيست مانند سركنگبين در فرونشاندن صفرا كه ممكن است چيز ديگری جانشين آن شود.

  • قسمت پنجم

بدان که نعمت عبارت است از هر چيز لذيذ و گوارا و لذّت‌ها در مورد انسان از حيث آن كه بعضی از لذّت‌ها به او اختصاص و در برخی با ديگر جانداران مشاركت دارد سه نوع است: عقلی، بدنی مشترك با بعضی حيوانات و بدنی مشترك با همه حيوانات:

نوع اول - لذت‌های عقلی مانند لذّت علم و حكمت است كه چشم، گوش، بينی، شكم و فرج آن را احساس نمی‏كند و تنها دل از آن لذّت می‏برد، زيرا دل اختصاص به صفتی دارد كه آن را عقل می‏گويند. اين لذّت از همه لذّت‌ها كمياب‌تر و از همه آن‌ها شريف‌تر است.

اين كه كمياب‌تر است برای آن است كه تنها دانشمند از دانش، و حکيم از حكمت لذّت می‏برد و اهل علم و حكمت خيلی اندك و كسانی كه به رسوم و آداب آنان خودنمايی می‏كنند بسيار زيادند. امّا شرافت آن بر ديگر لذّت‌ها برای اين است كه آن لذّتی است كه نه در دنيا زايل می‌شود و نه در آخرت و همراهی دايمی است كه ملامت‏ نمی‏آورد. از خوردن چون سير شدند ملول می‏شوند، و از مقاربت به هنگامی فارغ می‏شوند احساس سنگينی می‏كنند در حالی كه تصوّر نمی‏رود از علم و حكمت هرگز ملول و سنگين شوند و كسی كه در به دست آوردن چيزی شريف و ارزشمند كه تا ابد پايدار می‏ماند قدرت داشته باشد، چنانچه به چيزی پست و ناپايدار راضی و خشنود شود بی خرد و محروم و دچار بدبختی و ادبار می‏باشد.

كمتر چيزی كه در اين باره می‏توان گفت اين است كه علم و حكمت بر خلاف مال نيازی به ياور و نگهبان ندارد، چه دانش تو را پاسداری می‏كند و تو مال را پاسداری می‏كنی. دانش با انفاق فزونی می‏گيرد، و مال با انفاق كاهش می‏يابد. مال به دزدی می‏رود و حكومت آن را مصادره می‏كند، دانش در دسترس دزدان قرار نمی‏گيرد و دست شاهان برای مصادره به آن نمی‏رسد. دانشمند همواره در آسايش و امنيّت به سر می‏برد و صاحب مال و جاه هميشه در اندوه و بيم می‏باشد. بنابر اين دانش همواره و در همه احوال سودمند، لذّت‏بخش و خوب است و مال گاهی انسان را به نابودی و زمانی ديگر به نجات و رستگاری می‏كشاند. از اين رو خداوند متعال مال را در چند جا از قرآن نكوهش كرده اگر چه در چند آيه آن را خير ناميده است.

كسانی كه لذّت علم و حكمت را در نمی‏يابند سه دست‌هاند:

1 ـ كسی كه درون او مانند كودك هنوز زنده و بيدار نشده است.

2 ـ آن كه دلش پس از زنده شده به سبب پيروی از شهوت‌ها مرده است.

3 ـ كسی كه دلش بر اثر پيروی از شهوات بيمار شده است.

قول حقّ تعالی كه: ﴿في قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ﴾ اشاره به بيماری دل‌ها بر اثر فقدان خردهاست و گفتار او كه: ﴿لِيُنْذِرَ من كانَ حَيًّا﴾، اشاره به كسی است كه حيات باطنی او نمرده است، و هر زنده‏تن مرده دل در نزد خداوند در شمار مردگان است هر چند در نظر نادان‌ها از زندگان باشد. از اين رو شهيدان در نزد پروردگار زندگانند و روزی می‏خورند اگر چه بدنهای آن‌ها مرده است.

نوع دوم ـ لذّتی كه در آن انسان با برخی حيوانات مشاركت دارد مانند لذّت رياست و سلطه و غلبه در شير و پلنگ و برخی ديگر از حيوانات موجود است.

نوع سوم ـ لذّتی كه انسان با همه حيوانات در آن مشاركت دارد مانند لذّت شكم و فرج، و اين از همه لذّت‌های ديگر بيشتر وجود دارد، در حالی كه از همه آن‌ها پست‏تر است. به همين سبب همه جنبنده‏ها حتّی كرم‌ها و حشرات در آن شريكند. در اين مقام دل‌ها چهار گونه‏اند:

1 ـ دلی كه جز خدا را دوست نمی‏دارد و جز به او و مزيد معرفت نسبت به او و تفكّر در او آرامش نمی‏يابد.

2 ـ دلی كه لذّت معرفت خداوند را نمی‏شناسد و معنای انس را او را نمی‏داند و لذّت او تنها در احراز جاه و مقام و رياست و مال و ديگر شهوات است.

3 ـ دلی كه در غالب حالات انس با خدا دارد، و از معرفت و تفكّر درباره او لذّت می‏برد، ليكن در برخی احوال به خوي‌های بشری باز می‌گردد.

4 ـ دلی كه در اكثر حالات متلذّذ به صفات بشری است و در برخی احوال لذّت علم و معرفت به او دست می‏دهد.

امّا اوّلی اگر وجود آن ممكن باشد دست يافتن به آن بسيار بعيد خواهد بود. امّا دومی جهان از آن‌ها لبريز است و سوّمی و چهارمی هم موجودند، ليكن وجود آن‌ها بسيار كمياب و نادر است و جز به اين صورت نمی‏توان آن‌ها را تصوّر كرد و با وجود کميابي از حيث قلّت و كثرت متفاوتند. كثرت آن‌ها در دوران‌های نزديك به زمان پيامبران: است و هر اندازه بر فاصله و دوری از آن دوران افزوده گردد از تعداد اين دل‌ها كاسته می‌شود تا آنگاه كه قيامت فرا رسد ﴿لِيَقْضِيَ الله أَمْراً كانَ مَفْعُولًا﴾.

به همين گونه عالم ملك و شهود شبيه عالم غيب و ملكوت است. برخی از مردم كه برای آن‌ها آسان است چشم عبرت باز كنند به چيزی از عالم ملك نمی‏نگرند جز اين كه آن را بيانگر عالم ملكوت می‏بينند و اين نگرش «عبرت» گفته می‌شود و مردم بدان مأمورند چنان كه فرموده است: ﴿فَاعْتَبِرُوا يا أُولِي الْأَبْصارِ﴾. برخی ديگر چشم بصيرتشان كور است و عبرت نمی‏گيرند، از اين رو در عالم ملك و شهود محبوس می‏مانند امّا به زودی درهای جهنّم به روی زندان آن‌ها باز می‏شود. اين زندان پر از آتش است و از جمله كارهای اين آتش آن است كه بر دل‌ها وارد می‌شود جز اين كه اكنون ميان آن و درك سوزش آن حايلی قرار داده شده است و چون با مرگ اين حايل برداشته شود سوزش آن احساس خواهد شد.

  • قسمت ششم

نعمتی كه مشتمل بر همه انواع نعمت‌هاست.

بدان نعمت‌ها دو قسم است:

1 ـ نعمتی كه به ذات خود مطلوب است.

2 ـ نعمتی كه برای مقصود ديگری مطلوب است.

مقصودی كه غايت و نهايت است سعادت آخرت است و حاصل آن به چهار امر بازگشت دارد: بقايی كه فنايی برای آن نيست، سروری كه غمی در آن نيست، دانشی كه جهلی در آن نيست و غنايی كه با آن فقری نيست. نعمت حقيقی همين است، از اين رو پيامبر خدا6 فرموده است: «زندگانی جز زندگی آخرت نيست.» در حجّهٔ‌الوداع مردی گفت:

خداوندا ما از تو نعمت كامل را میخواهيم، پيامبر6 به او فرمود: «آيا می‌دانی نعمت كامل چيست؟» عرض كرد: نه، فرمود: «نعمت كامل دخول در بهشت است.»

 

فهرست مطالب

تمامی حقوق این وب سایت متعلق به حجت الاسلام والمسلمین دکتر سید مجتبی برهانی می باشد.

طراحی و توسعه توسط: