آنچه در میان عاطفهها برتری دارد و بسیار نیرومند است غریزهی محبت است که نیرومند و نیرو آفرین است و همان اکسیر است که به اصطلاح معروف قلب ماهیت میکند.
در مرغ خانگی ملاحظه کنید چگونه در وقت نداشتن جوجه، سرد و آرام، ترسو و در برابر کوچکترین مانع نیروئی از خود نشان نمیدهد. گر چه بی آزار است اما ترسو و طمعکار میباشد. ولی همین که عاطفه و محبت وجودش را تسخیر نمود حالش دگرگون میشود. همان موجود آرام بال بر پشت جمع کرده و خاصیت عقابها را پیدا میکند بالهای بی حرکت را مانند اسلحهی سرباز برای دفاع پائین میاندازد و خشمگین و مصمم میشود و از خود گذشتگی نشان میدهد و بلکه آهنگ صدا را عوض میکند، لحن آمرانه نظامیانه پیدا میکند.
آری همان مرغ زبون که از صدائی میگریخت، به مدد محبت اکنون پیشاپیش جوجهها صمیمانه به دفاع از خود و جوجهها میپردازد بدینسان عشق و محبت، سنگینی را چالاک، و تنبلی را ز رنگ میکند، از موجود سردی کانون حرارت و فعالیت میسازد.
جسم خاک از عشق بر افلاک شد
کوه در رقص آمد و چالاک شد
تو مپندار که مجنون سر خود مجنون گشت
از سمک تا به سمایش کشش لیلی بود[1]
پس محبت است که الهام بخش و قهرمان ساز و مایهی انگیزش شعلههای نهفتهی باطن و استعدادهای خفتهی درونی و همت انگیز و صفابخش میباشد. و چون سازندگی به عهدهی همین محبت است حضرت صادق7 فرمودند: آیا دین به جز محبت چیز دیگری هست!؟
تعلیمات اسلام و قرآن کریم هردو نیرو را اشباع میکند. و محبت انسان با عقل و خردی که منبع هستی است باید برتر از همهی محبتها باشد. «بگو اگر پدران و فرزندان و برادران و همسران و خویشاوندان و اندوختهها و سوداگریها که از کسادی آن بیمناک هستید و منازلی که با سلیقهی خود ساختهاید در نزد شما محبوبتر از خدا و رسولش و جهاد در راه وی باشد، باشید تا فرمان کو بندهی یزدانی در رسد، خدا بزهکاران پلید را رهنمون نیست».[2]
پس قرآن راه سعادت فرد و اجتماع را محبت خدا و رسولش، که سرلوحه ضمیر انسان و برتر از همهی محبتها باشد ميداند و گرنه هلاکت و تباهی قطعی است. و از طرفی هم، کانون عقل را به مطالعه در نظام خلقت واداشته و به نشانهائی که نمودار قدرت و حکمت و زیبائی و میناگری است دلالت نموده است. و از همهی آفرینشها به کلمات تعبیر مینماید که در کتاب هستی بیکران هستند. «بگو ای پیامبر! اگر دریا مرکب باشد برای نوشتن کلمات هستی، دریا قبل از این که کلمات خدا تمام شود به پایان خواهد رسید.»[3]
[1] . شعر از مرحوم علامه طباطبایی;.
[2] . ﴿قُلْ إِنْ كانَ آباؤُكُمْ وَ أَبْناؤُكُمْ وَ إِخْوانُكُمْ وَ أَزْواجُكُمْ وَ عَشيرَتُكُمْ وَ أَمْوالٌ اقْتَرَفْتُمُوها وَ تِجارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسادَها وَ مَساكِنُ تَرْضَوْنَها أَحَبَّ إِلَيْكُمْ مِنَ اللَّـهِ وَ رَسُولِهِ وَ جِهادٍ في سَبيلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّى يَأْتِيَ اللَّـهُ بِأَمْرِهِ وَ اللَّـهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفاسِقينَ﴾ سوره توبه، آیه 24.
[3] . قُلْ لَوْ كانَ الْبَحْرُ مِداداً لِكَلِماتِ رَبِّي لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَنْ تَنْفَدَ كَلِماتُ رَبِّي.سوره کهف، آيه 109.