مردم چند گروهند: عالم، جاهل قاصر، جاهل مقصّر بسیط، و جاهل مرکّب.
«عالم» کسی است که مطلبی را به طور اجمال یا به طور تفصیل میداند. یعنی نسبت به چیزی گاه علم اجمالی دارد و گاه علم تفصیلی. مثلا اجمالا میداند شراب، حرام است و زیانهایی برای جسم و روح انسان دارد.
«جاهل قاصر» کسی است که نمیداند؛ ولی دسترسی به علم هم ندارد، یا به خاطر دور بودن از مراکز علم و یا فرو رفتن در غفلت و سهو و خطا.
«جاهل مقصّر بسیط» کسی است که دسترسی به اسباب علم دارد، اما بر اثر سستی و تنبلی و سهل انگاری به سراغ علم نرفته و در جهل و بی خبری مانده است؛ ولی با این حال از جهل خود باخبر است! یعنی میداند که نمیداند.
اما «جاهل مرکّب» کسی است که واقعاً در جهل فرو رفته و ازحق و واقعیت به دور افتاده؛ امّا از جهل خود خبری ندارد؛ بلکه به عکس خیال میکند آگاه و با
خبر است و آنچه را فهمیده، عین واقعیّت میباشد و به تعبیر دیگر: نمیداند که نمیداند.
در میان این گروهها خطر و مسئولیّت جاهل قاصر از همه کمتر است و بعد از آن، جاهل مقصّر قرار دارد و سپس جاهل مرکّب؛ که ممکن است به خاطر جهل مرکّبش خطراتی برای خود و دیگران ایجاد کند.
امّا از همه خطرناکتر عالم بی عمل است. آن کس که آگاهانه راه خلاف میرود و همچون دزدی است که با چراغ آمده، به کاه دان نمیزند، بلکه کالای گزیده تر را میبرد. تمام بدبختیهایی که بشر در طول تاریخ داشته، به خاطر همین عالمان بی عمل بوده. سرچشمه تمام جنگها و نابسامانیها در جامعه بشری چه در گذشته و چه امروز از همین گروه است.
آنها هستند که خطرناکترین سلاحهای کشتار جمعی برای محو و نابودی انسانهای بی گناه میسازند. آنها هستند که نقشههای شیطانی برای استثمار و استعمار ملتها میکشند. آنها هستند که برای حفظ منافع شوم و نامشروعشان آتش جنگ به پا میکنند. و بالأخره آنها هستندکه برای دست یافتن به منافع بیشتر، مراکز حسّاس تبلیغاتی را به دست میگیرند. چهره حقایق را میپوشانند و با دروغ و تزویر، انسانها را در بی خبری فرو میبرند.
قرآن مجید آنها را به سگ هاری تشبیه کرده که عطش نامحدود و پایان ناپذیری بر او غلبه نموده، در هیچ حال سیراب نمیشود. اگر به او حمله کنی دهانش باز و زبانش بیرون است و اگر او را به حال خود واگذاری باز چنین است:[1]
تعبیری که امام7 در خطبه بالا درباره عالم بی عمل و سرنوشت او بیان فرموده، تعبیری است بسیار رسا و گویا. او در عمل همچون جاهل مرکّب است که به راه خطا میرود و گاه به آن هم افتخار میکند و در حساب روز جزا و مجازات آخرت و دنیا، کیفر او از همه شدیدتر و مسئولیّتش بیشتر و حسابش سنگین تر است.
راستی چه میشود که انسان با علم و آگاهی در راه خطا گام میگذارد و این تضادّ علم و عمل از کجا سرچشمه میگیرد؟
جواب این سؤال روشن است. گاه این عالم واقعاً پایههای ایمانش سست و ضعیف است گر چه در ظاهر مسلمان است، ولی در باطن اعتقادی به خدا و حساب و كتاب در روز قیامت ندارد.
و گاه در عین ایمان به خدا، آن چنان غلبه هوای نفس بر او شدید است که سدّ ایمانش را که معمولا چندان محکم نیست میشکند و سیلاب هوا و هوس تمام وجودش را فرا میگیرد و به قعر درّه هولناک ضلالت و گمراهی پرتاب
میکند.
این سخن را با حدیث زیبایی از علی7 پایان میدهیم، میفرماید: «تورات با پنج جمله پایان یافته که من دوست دارم در آغاز هر روز آنها را از نظر بگذرانم». سپس آنها را به این صورت بیان میفرماید:
«اوّل، عالمی که به علمش عمل نکند، با شیطان مساوی است».
«دوم، زمامداری که عدالت را درباره مردم رعایت نکند، با فرعون مساوی است».
«سوم، فقیری که در برابر غنی به خاطر طمع در اموال او ذلیلانه خضوع میکند، با سگ مساوی است».
«چهارم، ثروتمندی که از مالش (برای خود و کمک به دیگران) بهره نمیگیرد، با فقیر اجیر مساوی است».
«پنجم، زنی که برای هوای نفس و بدون نیاز از منزل خارج میشود، او با کنیزِ برده یکسان است. (چرا که او هم برده هوسهاست)».[2]
[1] . سوره اعراف، آیه 176.
[2] . «ألْاَوَّلُ: الْعَالِمُ الَّذِی لاَ یَعْمَلْ بِعِلْمِهِ فَهُوَ وَ إِبْلِیسُ سَوَاءٌ». «وَالثَّانِی: سُلْطَانٌ لاَ یَعْدِلُ بِرَعِیَّتِهِ فَهُوَ وَ فِرْعَوْنُ سَوَاءٌ». «وَ الثَّالِثُ: فَقِیرٌ یَتَذَلَّلُ لِغَنِی طَمَعاً فِی مَالِهِ فَهُوَ وَ الْکَلْبُ سَوَاءٌ». «وَ الرَّابِعُ: غَنِّی لاَ یَنْتَفِعُ بِمَالِهِ فَهُوَ وَ الأَجِیرُ سَوَاءٌ». «وَ الْخَامِسُ: اِمْرَأَةٌ تَخْرُجُ مِنْ بَیْتِهَا بِغَیْرِ ضَرُورَة فَهِی وَ الأَمَةُ سَوَاءٌ». اثنی عشریّه، صفحه 206.