رعایت مساوات توسط حاکمان نسبت به مردم از جمله اصول مسلم در زمامداری علی7 است. ایشان طی نامهای به بعضی از والیان خود نوشت:
«و با همگان یکسان رفتار کن، گاهی که گوشه چشم به آنان افکنی یا خیره شان نگاه کنی یا یکی را به اشارت خوانی، یا یکی را تحیّتی رسانی، تا بزرگان در تو طمع ستم نبندند، و ناتوانان از عدالتت مأیوس نگردند.»[1]
شبیه همین بیان در نامه به محمد ابوبکر آمده است.[2] در این بیان امام7، بلافاصله بعد از بیان اصل مساوات به آثار اجتماعی آن میپردازد؛ اینکه بزرگان طمع به ستم نبندند و ناتوانان از عدالت مأیوس نشوند. این دو عواملی هستند که در برقراری ثبات اجتماعی و امنیت عمومی بسیار مؤثر میباشند. زیرا اگر ناتوانان از عدالت مأیوس شوند و توانگران چشم به ظلم داشته باشند، هم جامعه فاسد میشود و هم مظلومان، یگانه راه نجات را شورش و قیام میبینند.
علی7 شبیه همین کلام را خطاب به شریح قاضی میفرماید: «در این سخن بعد از سفارشاتی به شریح میگوید:
«پس بین مسلمانان با نگاه، صحبت و مجلس، مساوات برقرار کن تا نزدیکت به تو طمع نورزد و دشمنت از عدالت تو مأیوس نشود.»[3]
ذیل این گفتار بیانگر مطلب بسیار ارزشمندی است. یعنی قاضی و دستگاه قضایی باید چنان عادلانه و منصفانه و مستقل عمل کنند که حتی دشمنان نیز به آن اعتماد داشته باشند. و از عدالت آن مأیوس نشوند.
نکته دیگر اینکه علی7 در سفارش به فرماندار و عامل خود سخن از مأیوس نکردن ضعیفان میگوید: چون افراد ضعیف چشم به سوی حاکم دارند. و مأیوس شدن آنها از حاکم به سبب توجه خاص حاکم به بزرگان، موجب خدشه در عدل ورزی میشود. امّا عدل ورزی در قضاوت امر بس بزرگتر است. دشمن هم باید اعتماد به عدل و دادورزی دادرس اسلامی داشته باشد. این سخن ریشه در آیات قرآنی دارد. آنجا که خداوند خطاب به پیامبرش میفرماید:
«سَمَّاعُونَ لِلْكَذِبِ أَكَّالُونَ لِلسُّحْتِ فَإِنْ جاؤُكَ فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ أَوْ أَعْرِضْ عَنْهُمْ وَ إِنْ تُعْرِضْ عَنْهُمْ فَلَنْ يَضُرُّوكَ شَيْئاً وَ إِنْ حَكَمْتَ فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ بِالْقِسْطِ إِنَّ اللَّـهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطينَ﴾؛ «آنها بسیار به سخنان تو گوش میدهند تا آن را تکذیب کنند، مال حرام فراوان میخورند، پس اگر نزد تو آمدند، در میان آنان داوری کن، یا آنها را به حال خود واگذار، و اگر از آنان صرف نظر کنی، به تو هیچ زیانی نمیرسانند و اگر میان آنها داوری کنی با عدالت داوری کن که خدا عادلان را دوست دارد.» [4]
این آیه دو نکته مهم را متذکر میشود: یکی اینکه این قوم سخنان پیامبر6 را به خاطر تکذیب گوش میدهند و از طرفی از جمله حرام خواران هستند. امّا پیامبر6 اگر میان آنها داوری میکرد، میبایست بر اساس عدالت باشد و نه امور عارضی دیگر.
اما برای چنین رسیدگی عادلانه، انتخاب دادرسان امری مشکل است، لذا علی7 میفرماید:
«برای داوری میان مردم از رعیت خود آن را برگزین که نزد تو برترین است.
آنکه کارها بر او دشوار نگردد و ستیز خصمان وی را به لجاجت نکشاند و در خطا پایدار نبود. و چون حق را شناخت در بازگشت بدان درنماند و نفس او به طمع نگرود و تا رسیدن به حق به اندک شناخت بسنده نکند و در شبهات درنگش از همه بیش باشد و حجت را بیش از همه به کار برد. و از آمد و شد صاحبان دعوت کمتر به ستوه آید و در آشکار گشتن کارها شکیباتر بود و چون حکم روشن باشد در داوری قاطعتر.»[5]
آن حضرت شبیه این سفارشات را فراوان به قضات کرده است.[6]
و در نظارت بر اجرای آن نیز به شدت دقت به خرج داد به طوری که ابوالاسود دوئلی را از قضا برکنار کرد. ابوالاسود از علت عزل خود پرسید او میدانست که نه خیانتی و نه جنایتی کرده است.
امام7 در پاسخ فرمود:
«من دیدم سخن تو بلندتر از سخن خصم است.»[7]
[1] . نهج البلاغه، ص 320.
[2] . نهج البلاغه، نامه 27، ص 289.
[3] . محمد بن الحسن الحرالعاملی، وسائل الشیعه، ج 18، ص 155.
[4] . سوره مائده؛ آیه 42 .
[5] . نهجالبلاغه، نامه53، ص332 .
[6] . مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، میرزا حسین النوری الطبرسی، ج 17، 359، 21581. الکافی، ج7 ، 412 ، 1. الکافی، ج 7، 413، 1.
[7] . مستدرک الوسائل، 17، 359، 21581.