همانطور که گفتیم در دوران حیات حضرت علی7 و به خصوص دوره زمامداری آن مرد بزرگ به مواردی برمی خوریم که افراد مخالف حتی در مجلس سخنرانی وی به پا میخواستند و سخن خود را میگفتند و حتی به آن حضرت اعتراض میکردند. علی7 در برابر حرکت آنها، به اعتراضات آنها پاسخ گفته و گاه نیز دست به تبیین حقایق میزند و در مواردی هم از توطئه آنها پرده بر میداشت.
آنچه (اکنون مورد بحث است) بررسی این موارد از لحاظ اِعمال آزادی است. در موردی یکی از یاران وی از قبیله بنی اسد پرسید: «چگونه مردمِ شما، شما را از این مقام باز داشتند. و شما بدان سزاوارتر بودید؟» امام7 فرمود:
«برادر اسدی! نااستواری و ناسنجیده گفتار!! لیکن تو را حق خویشاوندی است و حق پرسش و آگاهی خواستن و کسب دانش.» [1]
در این بیان زیبا با آنکه حضرت علی7 نکته تربیتی مهمی گوشزد میکند، اما زیباتر حق سئوال و دانستن را برای فرد محفوظ میدارد. و مهمتر از آن تفکیکی است که میان امر تربیتی و حقوقی صورت گرفته است. به این بیان که علی7 در برخورد این فرد با اینکه در جای مناسب پرسش نکرد و یا پرسش وی شایسته نبود، امّا امام7 به وی نگفت تو حق سخن نداشتنی و باید مجازات شوی بلکه سخن او را شنید، ولی در جواب جهت تربیت، تذکر مهمی داد که در سخن گفتن خود مواظبت کنند.
این تفکیک در دیگر قضایا و برخوردهای آن حضرت مشاهده میشود. حتی در بعضی موارد علی7 حقایقی در مورد افراد بازگو میکند، امّا با این حال باز از جهت حقوقی آنها را ممنوع از سخن گفتن نمیکند. این نمونهها را میتوان در برخورد با خوارج مشاهده کرد:
«هنگامی که حضرت علی7 مشغول سخن بود، «برج بن مسهر طائی» که از خوارج بود، در اعتراض به آن امام گفت: «لاحکم الا للّه» امام در پاسخ وی شخصیت وی را نمایان ساخته وضعیت وی را بیان میدارد.»[2]
عبارات به کار برده شده در این سخن پیرامون شخص فوق، بسیار تند است، امام فرمود:
«خاموش باش! خدایت از خوبی دور کند. ای دندانِ پیشین افتاده، به خدا حق پدیدار شد، و تو ناچیز بودی و آوازت آهسته. تا آنکه باطل بانگ برآورد و تو سربرآوردی همانند شاخ بز برون جسته.»
امّا با این حال نه وی را از سخن منع و نه به خاطر این کلام، مجازات کرد.
همین برخورد در مورد، «اشعث بن قیس» نیز حکایت شده است.
«امیر مؤمنان7 در مجلس عمومی مشغول سخن بود که اشعث به پا خاست و در اعتراض به آن حضرت گفت: «این سخن به زیان توست نه به سود تو» امام7 در پاسخ وی، چهره منافقانه او را بر ملا کرد، و به سابقه تیرهاش در اسلام آوردن اشاره کرد.»[3]
در اینجا نیز امام7 سخنی از محرومیت اشعث از سخن گفتن و یا مجازات او نگفت. به عبارت دیگر آزادی بیان او را از جهت حقوقی محترم شمرد.
نیز روایت شده که شخصی به آن جناب گفت: «پسر ابی طالب تو بر امر حکومت حریص هستی» امّا امام7 با یک استدلال جواب او را داد،[4] بدون اینکه وی را مجازات کند.
اینها همه نمایانگر آن است که امیرالمؤمنین7 به عنوان حاکم اسلامی آزادی حقوقی کامل به افراد میداد. امّا با این حال در مقام پاسخگویی و تربیت، بسیاری از حقایق را آشکار میکرد.
حتی گاه آن حضرت انحرافی را مشاهده میکرد امّا با این حال هشدار میداد و نه اینکه آزادی حقوقی شخص را محدود سازد.
«هنگامی که لشکر علی7 آهنگ جنگ خوارج کرد یکی از اصحاب گفت: «ای امیرمؤمنان! از راه علم ستارگان بیگویم که اگر در این هنگام به راه افتی، ترسم به مراد خویش نرسی.»
امام پاسخ او را داد و سپس رو به مردم کرد و گفت:
«ای مردم، از اخترشناسی روی بتابید، جز آنچه بدان راه دریا و بیابان را یابید، که این دانش به غیب گویی میکشاند. منجم چون غیبگوست، و غیبگو چون جادوگر، و جادوگر چون کافر است، و کافر در آذر.»[5]
[1] . نهج البلاغه، خطبه 162، ص 165.
[2] . نهج البلاغه، خطبه 184، ص 196.
[3] . نهج البلاغه، خطبه 19، ص 20.
[4] . نهج البلاغه، خطبه 172، ص 178.
[5] . نهجالبلاغه، خطبه 79، ص 58.