borhani برهانی آفرینش خلق درباره  خداشناسی
منشور بین المللی اسلام «جلد ششم»
برنامه روزانه پرهیزگاران

امام7 در این بخش از خطبه به برنامه روزانه پرهیزکاران می‌پردازد (در برابر بخش گذشته که برنامه شبانه آنها را تشریح می‌کرد) و در آغاز به پنج وصف از اوصاف آنها اشاره می‌کند و می‌فرماید:

«پرهیزگاران به هنگام روز، دانشمندانی بردبار و نیکوکارانی با تقوا هستند. ترس و خوف (در برابر مسئولیت‌های الهی) بدن‌های آنها را همچون چوبه‌‌های تیر، تراشیده و لاغر ساخته، آن گونه که بینندگان (ناآگاه) آنها را بیمار می‌پندارند در حالی که هیچ بیماری در وجودشان نیست و گوینده (بی خبر و غافل) می‌گویند: آنها افکارشان به هم ریخته و بیمار دل‌اند، در حالی که اندیشه‌ای بس بزرگ با فکر آنان آمیخته است (اندیشه مسئولیت در برابر فرمان‌های الهی)».[1]

اوصاف پنج گانه‌ای که امام7 در برنامه روزانه پرهیزکاران بیان فرمود، نشانه روشنی بر این حقیقت است که پرهیزکاری مورد نظر، هرگز پرهیزگاری منفی و جدای از جامعه نیست، بلکه پرهیزگاری توأم با علم و دانش، مدیریت و مسئولیت پذیری و نیکوکاری و زندگی در دل جامعه است.

«حلماء» از ماده «حلم» به گفته راغب در اصل به معنای خویشتن داری به هنگام غصب است و از آنجا که این حالت از عقل و خرد سرچشمه می‌گیرد، این واژه (حلم) گاه به معنای عقل و خرد نیز به کار می‌رود، لذا «حلیم» هم به افراد بردبار و خویشتن دار می‌گویند و هم به افراد عالم و دانشمند.

علمای اخلاق گفته‌اند که صفت «حلم» حد وسط در میان دو صفت رذیله است؛ یکی تن به ذلت دادن و دیگری افراط در غضب.

به هر حال این صفت در برخورد با جاهلان و بی خردان غالباً ظاهر می‌شود، شخص حلیم تا آنجا که سبب سوء استفاده نشود در برابر آنان ملایمت و مدارا به خرج می‌دهد، شاید به راه آیند و دست از خیره سری بردارند.

تعبیر به «علماء» منحصر به عالمانی نیست که علوم رسمی را خوانده‌اند، بلکه شامل افراد آگاهی می‌شود که دارای معرفت بالا و قدرت درک حقایق اند.

تعبیر به «قَدْ بَرَاهُمُ الْخَوْفُ بَرْيَ الْقِدَاحِ» تنها مقصودش این نیست که پرهیزگاران از خوف مسئولیت‌ها لاغر اندامند، بلکه آنها بر اثر این خوف فعالیت قوی تر و قاطع تری در راه انجام وظیفه دارند، زیرا وقتی چوبه تیر را می‌تراشند برای خوردن به هدف، پرواز بهتر و نوک تیزتری دارد.

تعبیر به اینکه «ناظران آنها را بیمار می‌پندارند» اشاره به این است که همواره عالمان بردبار و پرهیزگاران نیکوکار ـ در چشم افراد ساده لوح، انسان‌‌های غیر قاطع با مدیریت ضعیف محسوب می‌شوند، به همین دلیل می‌بینیم غالب پیامبران از سوی امت‌های نادان به جهل و جنون متّهم شدند به خصوص این که آنها همرنگ جماعت نیستند و آن کس که هم رنگ جماعت نباشند از نظر جاهلان سند رسوایی خود را امضا کرده و چنین کسی که نان به نرخ روز نمی‌‌خورد، عاقل نیست.

قرآن مجید درباره پیشگامان در خیرات می‌گوید: «آنها کسانی هستند که نهایت کوشش را در انجام طاعات به خرج می‌دهند و با این حال دل‌هایشان هراسان است از اینکه به سوی پروردگارشان باز می‌گردند».[2]

در شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید در ذیل این آیه شریفه از پیامبر اکرم6 نقل شده است که سؤال کردند: آیا منظور از آیه کسانی هستند که معصیت می‌کنند و از گناه خود می‌ترسند؟ فرمود: نه! «منظور کسی است که روزه می‌گیرد و در راه خدا انفاق می‌کنند و در عین حال از این بیم دارد که از او پذیرفته نشود».[3]

سپس امام7 به ذکر همت عالی پرهیزکاران می‌پردازد و می‌فرماید: «از اعمال اندک، خشنود نمی‌‌شوند، و اعمال فراوان خود را زیاد نمی‌‌شمارند، بلکه پیوسته خود را (به کوتاهی و قصور) متّهم می‌سازند (هر چند عبادات و طاعات و کارهای مهم اجتماعی فراوانی کرده باشند و به همین دلیل) از اعمال خود نگرانند (مبادا حق خدا و خلق را ادا نکرده باشند)».[4]

علوّ همت آنها و معرفت بالایشان به آنها اجازه نمی‌دهد که به اعمال کم راضی شوند و یا اعمال فراوان را بسیار ببینند برخلاف کوته فکران مغرور که به اندک عملی چنان از خود راضی می‌شوند که گویی برترین خلق خدایند.

گذشته از این، آنها دارای صفت برجسته انتقاد از خویشتن اند که غالب افراد از آن گریزانند نه انتقاد دیگران را می‌پذیرند و به طریق اولی نه از خود انتقاد می‌کنند و کاری را که سبب تکامل و پیشرفت انسان است رها می‌سازند.

آنها پیوسته از این بیم دارند که حق نعمت خدا را ادا نکرده باشند و راه و رسم عبودیت پروردگار را ترک گفته باشند و در برابر خلق خدا مسئول باشند.

بعضی از شارحان نهج البلاغه، «اعمال» در اینجا را تنها به عبادات تفسیر کرده‌اند و روایات مربوط به عبادات فراوان پیامبر اکرم6 و امیرمؤمنان7 و امام سجاد7 را در اینجا آورده‌اند. درست است که عبادت، یکی از وظایف مهم بندگان است؛ ولی هیچ دلیلی نداریم که واژه «اعمال» که در بالا آمده منحصر به عبادت باشد و مسئولیت‌های اجتماعی را شامل نشود.

پیشوایان بزرگ ما با اعمال فوق العاده وسیع و گسترده و پاکی که داشتند، باز در برابر پروردگار اظهار انفعال می‌کردند. امام سجاد7 در دعای ابوحمزه عرض می‌کند: « اعمال ما در برابر نعمت‌های عظیم تو چه ارزشی دارد و چگونه در برابر کرم تو اعمال خود را زیاد بشمریم؟! »

در کتاب الغارات از بعضی یاران امیرمؤمنان علی7 نقل شده؛ که به او عرض کرد: چقدر در راه خدا صدقه می‌دهی و انفاق می‌کنی؟! آیا دست نگه نمی‌‌داری؟ فرمود: «اگر می‌دانستم خداوند یکی از این‌ها را از من قبول کرده دست نگه می‌داشتم؛ ولی به خدا سوگند نمی‌‌دانم آیا چیزی را از من قبول کرده یا نه؟».[5]

این در واقع درسی است برای عموم مردم که به اعمال خویش، مغرور نشوند، هر چند زیاد باشد، زیرا مسئله اخلاص بسیار مشکل و پیچیده است.

در حدیث دیگری از امام باقر7 می‌خوانیم که فرمود: «سه چیز پشت انسان را می‌شکند؛ کسی که اعمال خود را بسیار ببیند و گناهان خود را به فراموشی بسپارد و فکر خود را بسیار بپسندد (و افکار دیگران را به هیچ انگارد)».[6]

آن گاه امام7 در ادامه همان مسئله انتقاد از خویشتن به نکته زیبای دیگری اشاره می‌کند، می‌فرماید: «هر گاه یکی از آنها را مدح و ستایش کنند. از آنچه درباره او گفته شده به هراس می‌افتد و می‌گوید: من از دیگران نسبت به خود آگاهترم و پروردگارم به اعمال من از من آگاهتر است. بارالها! مرا به سبب نیکی‌هایی که به من نسبت می‌دهند مؤاخذه مفرما! و مرا برتر از آنچه آنها گمان می‌کنند قرار ده و گناهانی را که من دارم و آنها نمی‌‌دانند ببخش».

نکته‌ها

در حالی که برنامه شبانه پرهیزگاران، خودسازی در سایه نیایش و عبادت و راز و نیاز با خداست، روزانه آنها برنامه‌ای کاملا مردمی و اجتماعی دارند؛ تکیه بر علم و حلم و نیکوکاری و خوف در برابر انجام مسؤولیت‌ها دلیل روشنی بر این معناست.

عالم اند و با علم خود جامعه را هدایت می‌کنند.

حلیم اند و در مقابل تعصّب و لجاجت و ندانم کاری‌‌های افراد جاهل صبر می‌کنند.

نیکوکارند و به اندازه توان خود به نیازمندان خدمت می‌کنند.

خائف‌اند و نسبت به انجام مسئولیت‌ها سخت‌گیر؛ خوف آنها خوفی است مثبت که انگیزه کار بهتر و بیشتر است؛ نه خوف منفی که سبب گوشه گیری و ترک فعالیت است، لذا می‌فرماید: خوف، آنها را ضعیف نکرده، بلکه کارآمدتر ساخته است، همچون چوبه تیری که آن را می‌تراشند و آماده برای هدف گیری می‌کنند.

از ویژگی‌های آنها این است که مانند دنیاپرستان نان را به نرخ روز نمی‌‌خورند و همچون فرصت طلبان برای رسیدن به اهداف مادی با هر کس در هر شرایطی سازش ندارند و به همین دلیل از دیدگاه این گروه، افراد کم عقل، محسوب می‌شوند، بالاخره آنها نقّادان اعمال خویشند و پیش از آنکه مردم اعمال آنها را زیر ذرّه بین نقد بگذارند خودشان در این راه پیشگامند.

به یقین چنین افرادی هستند که می‌توانند جامعه بشری را از ظلم و ستم، نجات دهند و حق را به حق دار برسانند.



[1] . «براهم» از ریشه «بری» بر وزن «سعی» به معنای تراشیدن قلم یا تیر و یا هر چوبی است و در محل کلام به معنای لاغر ساختن است. «قداح «جمع «قدح» بر وزن «قشر» به معنای چوبه تیر است. پیش از آن که آن را بتراشند و به پیکان نهند. «خولطوا» از «خلط» به معنای مخلوط کردن گرفته شده و در اینجا به معنای درهم ریخته شدن فکر است که در تعبیرات عوامانه می‌گویند: فلان کس قاطی کرده است.

[2] . سوره مؤمنون، آیه 60.

[3] . شرح ابن ابی الحدید جلد 10، صفحه 146.

[4] . «مشفقون» از «اشفاق» به معنای علاقه آمیخته با ترس است؛ یعنی کسی به دیگری علاقه دارد و درباره به روز حوادثی نسبت به او بیمناک است.

[5] . الغارات، جلد 1، صفحه 90.

[6] . وسائل الشیعهٔ، جلد 1، صفحه 73، ابواب مقدمات العبادات، باب 22، حدیث 6.

فهرست مطالب

تمامی حقوق این وب سایت متعلق به حجت الاسلام والمسلمین دکتر سید مجتبی برهانی می باشد.

طراحی و توسعه توسط: