توجه به مقدمه دیگری هم ضروری است که به آن اشاره کوتاهی میکنم. تخلفات به دو بخش کلی قابل تقسیم است؛ یک بخش تخلفاتی است که به حقوق انسانهای دیگر مربوط میشود و یک بخش تخلفاتی است که با حق خداوند متعال ارتباط پیدا میکند؛ یعنی انسان با ارتکاب این تخلف از حوزه بندگی خدا خارج شده و گویا اعلان جنگ با خدا کرده است.
به تعبیر دیگر؛ این تخلفات یا حق الناس است، یا حق الله. برای تخلفاتی که مربوط به حق الله است احکامی ثانوی وضع شده است، که به آن حدود و تعزیرات میگویند. مقصود از ثانوی در اینجا یعنی احکامی که ناظر به احکام دیگر است و این اصطلاح خاصی است. و به احکامی که برای تخلفات مربوط به حق الناس وضع شده است قصاص و دیات میگویند.
این دو باب خیلی شبیه به هماند؛ اما با هم فرق دارند. در قصاص اگر صاحب حق از حق خود بگذرد دیگر حکم اجرا نمیشود. اما تخلف از حق الله مثل شرب خمر و زنا احکام جزاییاش حق کسی نیست که ببخشد. اگر کسی مورد تجاوز هم قرار گرفته باشد و بگوید: من بخشیدم، دادستان نمیتواند متخلف را ببخشد. او باید حکم خدا را اجرا کند.
حق الله، مصالح عام جامعه اسلامی است که مدعی خصوصی ندارد. در اینجا خداست که حکم میکند و حکمش هم قطعی است. فرمایش حضرت زهرا3 ناظر به تخلفاتی است که، به حقوق مردم مربوط میشود و ناظر به همه احکام جزا نیست.
حضرت میفرمایند: «وَ الْقِصَاصَ حَقْناً لِلدِّمَاءِ؛ خداوند قصاص را برای جلوگیری از خونریزی قرار داده است.» همه ما یقین داریم که اگر قاتل در دادگاه محکوم به اعدام شود و ولیّ دم تقاضای اعدام کند و این حکم در حضور مردم اجرا شود، جلوی درصد زیادی از قتلها گرفته میشود.
وقتی در یک نهاد، مجرمی مجازات میشود تا مدتها آن نهاد یا آن دستگاه، بیمه میشود. در محیط بزرگ جامعه کشتن یک انسان بیگناه از نظر قرآن مثل کشتن همه انسانهاست؛ ﴿مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَميعاً﴾. [1] درد چنین گناه عظیمی با حبس کردن و پذیرایی در زندان دوا نمیشود.
[1] . سوره مائده، آیه 32.