borhani برهانی آفرینش خلق درباره  خداشناسی
منشور بین المللی اسلام «جلد ششم»
گفتاری از مرحوم علامه طباطباییﹼ درباره تقوا

﴿الم * ذلِكَ الْكتابُ لا رَیبَ فِیهِ هُدی لِلْمُتَّقِینَ * الَّذينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَ یقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ * وَ الَّذِینَ یؤْمِنُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَیك وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِك وَ بِالْآخِرَةِ هُمْ یوقِنُونَ * أُولئِكَ عَلى‏ هُدىً مِنْ رَبِّهِمْ وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ﴾ 

  • ترجمه آیات‏

«بنام خدایی آغاز می‏کنم که بر همه موجودات رحمتی عمومی، و بر نیکان از بندگانش رحمتی خاص دارد.

الف ـ لام ـ میم .

این کتاب که در آن هیچ نقطه ابهامی نیست راهنمای کسانی است که تقوای فطری خود را دارند.

آنها که به عالم غیب ایمان دارند و با نماز که بهترین مظهر عبودیت است خدا را عبادت و با زکات که بهترین خدمت به نوع است وظائف اجتماعی خود را انجام می‌دهند.

و همانهایی که با آنچه بر تو نازل شده و بدانچه قبل از تو نازل شده ایمان، و به آخرت یقین دارند.

چنین کسان بر طریق هدایتی از پروردگار خویش و هم ایشان تنها رستگارانند»

از آنجایی که این سوره به تدریج، و به طور متفرق نازل شده، نمی‏توان غرض واحدی که مورد نظر همه آیاتش باشد در آن یافت، تنها می‌توان گفت: که قسمت عمده آن از یک غرض واحد و چشم‏گیر خبر می‌دهد، و آن عبارتست از بیان این حقیقت که عبادت حقیقی خدای سبحان به این است که؛ بنده او به تمامی کتاب‌هایی که او به منظور هدایت وی و به وسیله انبیایش نازل کرده، ایمان داشته باشد، و میان این وحی و آن وحی، این کتاب و آن کتاب، این رسول و آن رسول، فرقی نگذارد.

در این سوره علاوه بر بیان حقیقت نامبرده، کفار و منافقین، تخطئه، و اهل کتاب ملامت شده‏اند، که چرا میان ادیان آسمانی و رسولان الهی فرق گذاشتند؟ و در هر فرازی به مناسبت عده‏ای از احکام از قبیل برگشتن قبله از بیت المقدس به سوی کعبه، و احکام حج، ارث، روزه، و غیر آن را بیان نموده، به فرازی دیگر پرداخته است.

  • [متقین دارای دو هدایتند هم چنان که کفار و منافقین در دو ضلالت می‏باشند]

متقین عبارتند از مؤمنین، چون تقوی از اوصاف خاصه طبقه معینی از مؤمنین نیست، و این طور نیست؛ که تقوی صفت مرتبه‏ای از مراتب ایمان باشد، که دارندگان مرتبه پائین‏تر، مؤمن بی تقوی باشند، و در نتیجه تقوی مانند احسان و اخبات و خلوص، یکی از مقامات ایمان باشد، بلکه صفتی است که با تمامی مراتب ایمان جمع می‌شود، مگر آنکه ایمان، ایمان واقعی نباشد.

دلیل این مدعا این است: خدای تعالی دنبال این کلمه، یعنی کلمه (متقین)، وقتی اوصاف آن را بیان می‌کند، از میانه طبقات مؤمنین، با آن همه اختلاف که در طبقات آنان است، طبقه معینی را مورد نظر قرار نمی‌دهد، و طوری متقین را توصیف نمی‌کند که شامل طبقه معینی شود.

هدایت اول متقین ناشی از سلامت فطرت است و هدایت دوم از ناحیه قرآن و فرع بر هدایت اول است‏ و در این آیات نوزده‏گانه که حال مؤمنین و کفار و منافقین را بیان می‌کند، از اوصافی كه بیانگر تقویٰ است، تنها پنج صفت را ذکر می‌کند، و آن عبارتست از ایمان به غیب، و اقامه نماز، و انفاق از آنچه خدای سبحان روزی کرده، و ایمان به آنچه بر انبیاء خود نازل فرموده، و به تحصیل یقین به آخرت، و دارندگان این پنج صفت را به این خصوصیت توصیف کرده: که چنین کسانی بر طریق هدایت الهی و دارای آن هستند.

و این طرز بیان به خوبی می‏فهماند که نامبردگان به خاطر اینکه از ناحیه خدای سبحان هدایت شده‏اند، دارای این پنج صفت کریمه گشته‏اند، ساده‏تر اینکه ایشان متقی و دارای پنج صفت نامبرده نشده‏اند، مگر به هدایتی از خدای تعالی. آن گاه کتاب خود را چنین معرفی می‌کند: ﴿لا رَیبَ فِیهِ هُدی لِلْمُتَّقِینَ﴾، پس می‏فهمیم که هدایت کتاب، غیر آن هدایتی است که اوصاف نامبرده را در پی داشت، و نیز می‏فهمیم که متقین، دارای دو هدایتند، یک هدایت اولی که به خاطر آن متقی شدند، و یک هدایت دومی که خدای سبحان به پاس تقوایشان به ایشان کرامت فرمود.

آن وقت مقابله بین متقین که گفتیم دارای دو هدایتند، با کفار و منافقین درست می‌شود، چون کفار هم دارای دو ضلالت، و منافقین دارای دو کوری هستند، یکی ضلالت و کوری اول، که باعث اوصاف خبیثه آنان از کفر و نفاق و غیره شد، دوم ضلالت و کوری‏ای که ضلالت و کوری اولشان را بیشتر کرد، خدای متعال، اولی را به خود آنان نسبت داد، و دومی را به خودش، که به عنوان مجازات دچار ضلالت و کوری بیشتری‏شان کرد، و در خصوص کفار فرمود: ﴿خَتَمَ اللَّـهُ عَلی‏ قُلُوبِهِمْ، وَ عَلی‏ سَمْعِهِمْ وَ عَلی‏ أَبْصارِهِمْ غِشاوَةٌ﴾،[1] غشاوت را به خود آنان نسبت داد، و مهر زدن بر دل‌هاشان را به خودش.

هم چنان که در آیات بعد در باره منافقین می‌فرماید: ﴿في‏ قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَهُمُ اللَّـهُ مَرَضاً‏﴾،[2] مرض اولی را به خود منافقین نسبت می‌دهد، و مرض دومی ایشان را به خودش، به همان معنایی که از آیه ﴿یضِلُّ بِهِ کثِیراً، وَ یهْدِی بِهِ کثِیراً، وَ ما یضِلُّ بِهِ إِلَّا الْفاسِقِینَ﴾، خدا با این قرآنش بسیاری را گمراه، و بسیاری را هدایت می‌کند، و با آن گمراه نمی‌کند مگر فاسقان را،[3] آنهایی را که قبل از برخورد با قرآن فاسق بوده‏اند)،، و آیه: ﴿فَلَمَّا زاغُوا أَزاغَ اللَّـهُ قُلُوبَهُمْ﴾، وقتی خودشان از راه راست منحرف شوند، خدا هم دل‌هاشان را منحرف می‌کند[4] استفاده می‌شود.

و کوتاه سخن آنکه: متقین میان دو هدایت واقعند، هم چنان که کفار و منافقین میان دو ضلالت قرار گرفته‏اند، و هر سه طبقه از دو خصیصه خود، یکی را (یعنی اولی) خودشان داشته‏اند، و دومی را خداوند به عنوان جزا بر اولیشان اضافه کرده است.

 


[1] . سوره بقره، آیه 7.

[2] . سوره بقره، آیه 10.

[3] . سوره بقره، آیه 26.

[4] . سوره صف، آیه 5.

فهرست مطالب

تمامی حقوق این وب سایت متعلق به حجت الاسلام والمسلمین دکتر سید مجتبی برهانی می باشد.

طراحی و توسعه توسط: