در بخش دوم از این خطبه، بعد از حمد و ثنای الهی و شهادت به نبوّت پیامبر اسلام6 امام7 به سراغ سرنوشت سازترین مسأله در زندگی انسانها، یعنی تقوا میرود، و همه را توصیه به تقوای الهی میکند، و برای خداوند دَه وصف بیان مینماید که همه آنها انگیزه تقوا است.
گاه اشاره به نعمتهای فراوان خدا میکند و گاه سخن از حساب و کتاب و جزا به میان میآورد و گاه به اِنذارهای الهی و اتمام حجتها اشاره میکند و نیز از محدودبودن عمر و امتحان و آزمایش خداوند سخن میگوید، که هر یک از اینها، به تنهایی میتواند انسان را به سوی تقوا دعوت کند؛ میفرماید: «ای بندگان خدا! شما را به تقوا و ترس از خدایی که مَثَلهایی برای بیان حقایق ذکر کرده است، سفارش میکنم.»
مثالها و تشبیهاتی که در قرآن مجید و سخنان پیامبر6 و معصومین: آمده و حقایق عقلی را به ذهن آدمی نزدیک میکند و در آستانه حس قرار میدهد، گاه به صورت تشبیه محسوس به محسوس است (البته محسوسی روشن تر از محسوس اوّل) و گاه معقول به محسوس، و گاه محسوس به معقول، و گاه معقول به معقول است. و هدف در تمام اینها آن است که مسایل تربیتی و اوامر و نواهی الهی، کاملاً قابل فهم و دلنشین گردد و جای عذر و بهانهای برای کسی باقی نماند. آری مثالها راه را نزدیک میکند و مفاهیم پیچیده را روشن و همگانی میسازد و درجه اطمینان به مسایل را بالا میبرد و لجوجان را خاموش میسازد.
سپس میفرماید: «همان خداوندی که مدّت زندگی شما را معیّن فرموده است.»
آری هر کس و هر امّتی سرآمدِ عمری دارد و مُهر فنا بر جبین همه موجودات خورده است.
بدیهی است هنگامی که انسان به ناپایداری زندگی دنیا و سرآمد عمر، توجه پیدا کند، به سوی تقوا گام بر میدارد.
در سومین و چهارمین وصف میفرماید: «همان خداوندی که لباسهای زیبا، بر شما پوشانید و زندگی پروسعت به شما بخشید».
در این تعبیر، امام7 نخست از میان تمام نعمتها، مسأله لباس را مطرح کرده سپس به تمام مواهب معاش و زندگی اشاره میکند. این ذکر خاصّ قبل از عام، شاید از این جهت باشد که لباس از مهمترین نعمتها است، نه تنها انسان را از سرما و گرما حفظ میکند و در برابر حوادث و ضرباتی که از هر سو ممکن است وارد شود محافظت مینماید و عیوب آدمی را میپوشاند، بلکه از این نظر که تقوا در آیات قرآن به لباس تشبیه شده، این تعبیر تناسبی با اصل سخن، که دعوت به تقوا است دارد.
این نکته نیز شایان دقّت است که وجود این نعمتهای گسترده و فراوان، در تمام زندگی انسان انگیزهای بر «معرفهٔ اللّه» و سپس انگیزهای برای تقوا است. چگونه ممکن است انسان نعمت را بشناسد و حرمت ولینعمت را نگه ندارد و آشکارا به مخالفت او برخیزد؟!
قرآن مجید میگوید: «ای فرزندان آدم! لباسی برای شما فروفرستادیم که عیوب شما را میپوشاند و مایه زینت شما است و لباس پرهیزکاری بهتر است».[1]
قابل توجّه این که، «ریش» در اصلِ واژه عربی، به معنای پرهای پرندگان است و از آنجا که پرهای پرندگان یک لباس طبیعی در اندام آنها است، به هر گونه لباس نیز واژه «ریش» اطلاق شده و از آنجا که پرهای پرندگان غالباً به رنگهای مختلف و دارای زیبایی خاصّی است، مفهوم زینت در معنای کلمه «ریش» افتاده است و از آن نظر که تقوا، هم عیوب آدمی را میپوشاند و هم او را در برابر وساوس شیطان حفظ میکند و هم زینت آدمی محسوب میشود، تعبیر لباس در آیه فوق در مورد تقوا وارد شده است.
در بیان پنجمین و ششمین وصف میفرماید: «خدایی که حساب و شمارش را بر گِرد شما قرار داد و جزا (کیفر و پاداش الهی) را مراقب شما نمود (تمام اعمال شما تحت حساب است و پاداش و کیفر الهی در انتظار شماست).»
بدیهی است هنگامی که انسان به این نکته توجّه کند که حساب و کتاب الهی دقیق است ـ آن گونه که گویی همچون «دژ محکمی» گرداگرد او را فراگرفته و چیزی از اعمال و رفتار و گفتار او از دایره احصا، بیرون نخواهد بود و از سوی دیگر کیفر و پاداش را در کمین وی گذارده به گونهای که هیچ عملی بدون جزا نخواهد بود ـ این امر سبب میشود که به تقوا و پرهیزکاری روی بیاورد و از مخالفت فرمان خدا بپرهیزد!
تعبیر «أَحَاطَ بِكُمُ الْإِحْصَاء» که برگرفته از آیه شریفه: «خداوند به آنچه نزد آنها است احاطه دارد و همه چیز را دقیقاً احصا کرده است».[2] میباشد، تعبیر لطیفی است که نشان میدهد انسان چنان در چنبر احصای الهی واقع شده، که هیچ عملی از او بی حساب و کتاب نیست.
تعبیر به «أَرْصَدَ لَكُمُ الْجَزَاءَ» نیز تعبیر لطیفی است که نشان میدهد پاداش و کیفر الهی، همچون مراقبی هوشمند، در کمین انسانها نشسته تا هیچ یک از اعمال آنها، از این دایره بیرون نرود.
در هفتمین و هشتمین وصف میفرماید: «همان کسی که شما را با نعمتهای گسترده و بخششهای وسیع (خود) مقدّم داشته و با دلایل رسا و روشن، شما را (از مخالفت فرمانش) بیم داده است».
«ایثار» به معنای برتری بخشیدن کسی است، خواه بر خویشتن باشد یا بر دیگری؛ لذا در سوره «یوسف» آیه 91 چنین میخوانیم: «تَاللَّـهِ لَقَدْ آثَرَكَ اللَّـهُ عَلَيْنا؛ به خدا قسم! خداوند تو را (اشاره به یوسف است) بر ما (اشاره به برادران یوسف است) برتری بخشیده».
به هر حال منظور از جمله بالا این است که خداوند، انسان را بر سایر مخلوقاتش برتری داده و انواع نعمتها و کرامتها را به او ارزانی داشته است؛ همان گونه که قرآن مجید میگوید: «ما بنی آدم را گرامی داشتیم! و آنها را بر مرکبهایی در خشکی و دریا سوار کردیم و از انواع روزیهای پاکیزه، در اختیار آنان گذاردیم و آنها را بر بسیاری (همه) از مخلوقاتِ خود، برتری بخشیدیم».[3]
بدیهی است هنگامی که انسان توجّه به این همه نعمتهای الهی پیدا کند، که از جمله آنها برتری یافتن او بر سایر مخلوقات است، حسّ شکرگزاری در او برانگیخته میشود و همان گونه که گفتیم به سراغ معرفت مُنعم میرود و در نتیجه، از مخالفتِ فرمان او، پرهیز میکند و با تقوا پیوند میخورد. همچنین اِنذار الهی به وسیله «حُجتهای بالغه که وجود پیامبران و کتب آسمانی و معجزات و دلایل روشن عقلی و نقلی است، نیز یکی دیگر از اسباب تقوا است، که در آغاز این فراز آمده است.
ذکر این دو، (نعمتهای الهی و انذارهای او) در کنار یکدیگر، میتواند اشاره به این نکته باشد که خداوند در عین بخشش نعمتهای بی حساب، به انسانها هشدار میدهد که از این نعمتها سوء استفاده نکنند؛ بلکه در طریق صلاح و سعادت و رستگاری کمک بگیرند.
در نهمین و دهمین وصف میفرماید «همان خدایی که تعداد شما را به خوبی میداند و مدّتهای کوتاهی برای توقّف در این جهان، برای شما مقرّر کرده، جهانی که قرارگاه آزمایش و سرای عبرت است، در آن آزموده میشوید و در برابر اعمالی که انجام دادهاید، حسابرسی خواهید شد!».
با این که در دومین وصف، اشاره به سرآمد عمرها شده و در پنجمین وصف سخن از شمارش و اِحصای انسانها به میان آمده، باز در اینجا این دو وصف تکرار شده، به خاطر اهمّیّت فوق العاده آنها و تأثیر آنها در ظهور و به روز حقیقت تقوا در وجود آدمی.
هنگامی که انسان توجّه به مراقبت الهی و محدود بودن عمر، در این دار «امتحان» و «عبرت» پیدا کند، از نافرمانیها به سوی اطاعت خداوند، باز میگردد.
این احتمال نیز وجود دارد که این تکرار، برای افاده معنای جدیدی باشد. در جملههای پیشین سخن از احاطه اِحصا، به اعمال آدمی بود و به همین دلیل بلافاصله بعد از آن سخن از جزای اعمال به میان آمد و در اینجا اشاره به اِحصای خود آدمیان است، که هیچ کس در مراقبتهای الهی از قلم نخواهد افتاد؛ آن گونه که قرآن میگوید: «تمام کسانی که در آسمانها و زمین هستند بنده اویند (و سر بر فرمانش دارند) همه آنها را شمارش کرده و دقیقاً تعداد آنها را میداند.»[4]
و اگر اشاره به سرآمد زندگی میکند، مقدّمهای است برای جملههای بعد (زندگی در دار امتحان و سرای عبرت) که در واقع نسبت به جمله قبل، از قبیل بیان اجمالی و تفصیلی است.
تعبیر به «قَرَارِ خِبْرَةٍ وَ دَارِ عِبْرَةٍ» اشاره به این است که سراسر زندگی انسانها، دوران آزمایش آنها است؛ همان گونه که قرآن میگوید: «آیا مردم گمان کردند هنگامی که گفتند ایمان آوردیم به حال خودشان رها میشوند و آزمایش نخواهند شد؟ ما کسانی را که پیش از آنان بودند آزمودیم (و اینها را نیز آزمایش میکنیم) باید علم خداوند در مورد کسانی که راست میگویند و کسانی که دروغ میگویند تحقّق یابد، (تا آنی از حال خود غافل نشوند و همواره خود را در مجلس امتحان حاضر ببینند). »[5]
تعبیر به «عبرت» اشاره به سرنوشت عبرت انگیز ظالمان و اقوام و افراد آلوده و گنهکار است، که سراسر تاریخ را پوشانده و نشان میدهد که جزای الهی منحصر به سرای قیامت نیست و بخش مهمی از آن، در این دنیا نیز دامان انسانها را میگیرد.
[1] . سوره اعراف، آیه 26.
[2] . سوره جنّ، آیه 28.
[3] . سوره اسراء، آیه 70.
[4] . سوره مریم، آیه 93 ـ 94.
[5] . سوره عنکبوت، آیه 2 ـ 3.