دین اسلام دین عقل و عاطفه عاقلانه است، نه عاطفه احساسی و غیرعاقلانه. از این رو، آنجا که رأفت، آفت حد الهی باشد سخت آن را نهی میکند چنان که فرمود: ﴿الزَّانِيَةُ وَ الزَّاني فَاجْلِدُوا كُلَّ واحِدٍ مِنْهُما مِائَةَ جَلْدَةٍ وَ لا تَأْخُذْكُمْ بِهِما رَأْفَةٌ في دينِ اللَّـهِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّـهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ لْيَشْهَدْ عَذابَهُما طائِفَةٌ مِنَ الْمُؤْمِنينَ﴾؛[1] یعنی« به هر یک از زن و مرد زناکننده، صد تازیانه بزنید و اگر به خدا و روز قیامت ایمان دارید نباید مهربانی و دلسوزی آن دو شما را فرا گیرد و در کیفرشان سستی به خرج دهید که این سهل انگاری در دین و بی اعتنایی به قانون خداست و باید گروهی از مؤمنان در صحنه کیفر حضور داشته باشند و عقوبت آنان را نظاره کنند.»
با توجه به اینکه محور و اساس دین، عقل است مجالی برای این سوء برداشت نیست که دین گاهی دستور عاطفه و زمانی دستور مراعات نکردن عواطف را میدهد. تخفیف و رحمت، حکمی فرعی است تا دست اولیای دم برای عقوبت باز باشد.
قصاص، اصل است زیرا اجرای آن حیات جامعه را تأمین میکند. بنابراین، مسائل عاطفی حتی اعمال تخفیف و عفو و رحمت نباید به حیات عمومی امت آسیب برساند. از این رو، فرمود: ﴿وَ لَکُمْ فِي الْقِصَاصِ حَيَاةٌ يَا أُولِي الْأَلْبَابِ﴾ یعنی اصل کلی، قصاص است که چونان روحی حاکم در نوع قوانین کیفری اسلام دمیده شده است.
اما علت اینکه قصاص عامل حیات جامعه است، این است که بدانیم حیات در فرهنگ قرآن حکیم، غیر از زندگی گیاهی است که صاحبان آن خارج از قلمرو تغذیه و رشد و تولید مثل هدفی ندارند و غیر از حیات حیوانی عدهای است که بیرون از منطقه خیال و وهم، از لحاظ اندیشه و فراتر از محور شهوت و غضب، از جهت انگیزه خواستهای ندارند، بلکه حیات معنوی و انسانی است که از منظر معرفت همراه با برهان عقلی و از دیدگاه محبت، همسفر با حبیب خداست و این حیات، بدون ایمان به وحی و عمل به دستور آن حاصل نمیشود. یعنی افزون بر اینکه جانی با قصاص به حیات معنوی میرسد، قصاص میتواند ضامن حیات جامعه باشد، زیرا اگر حکم قصاص در تعالیم اسلامی وجود نداشت و افراد خطاکار احساس امنیت میکردند جان مردم بی گناه به خطر میافتاد.
از این رو حکم قصاص از کشته شدن افراد به دست مبتلایان به قساوت قلب پیشگیری میکند و به خاطر لزوم تماثل و برابری، مانع از قتلهای پی در پی میشود و از این راه، هم مایه حیات جامعه و هم مایه عبرت دیگران است و کسانی که از قصاص بهراسند اقدام به کشتن افراد نمیکنند.
به عبارت دیگر؛ اولاً قصاص هم به سود جانی و قاتل است، زیرا اگر پیش از مبادرت به جنایت و قتل بداند که در صورت ارتکاب، او را قصاص میکنند دست به جنایت و قتل نمیزند و ثانیاً قصاص، هم به سود مجنی علیه است، زیرا در مظلومیت نمیماند، هم به سود اولیای مقتول است، زیرا با قصاص آرامش میجویند، و هم به سود جامعه است، زیرا با عبرت دیگران و هراس آنان از قصاص جلوی خونریزی و آدم کشی ظالمان در جامعه گرفته میشود. [2]
[1] . سوره نور، آیه 2.
[2] . پایان گفتار آیهٔ الله جوادی آملی.