borhani برهانی آفرینش خلق درباره  خداشناسی
منشور بین المللی اسلام «جلد ششم»
دوازده وصف دیگر

امام7 در این بخش از خطبه به دوازده وصف دیگر از اوصاف برجسته پرهیزکاران، در عباراتی کوتاه و پر معنا اشاره کرده از قوّت آنها در دین آغاز می‌کند و به دوری آنان از طمع ختم می‌نماید، می‌فرماید: «از نشانه‌‌های هر یک از آنها این است که آنها را در دین خود نیرومند می‌بینی و در عین محکم کاری و قاطعیت، نرم خو، و دارای ایمانی مملوّ از یقین، و حرص در کسب دانش، و آگاهی در عین بردباری، و میانه روی در حال غنا و ثروت، و خشوع در عبادت، و آراستگی در عین تهیدستی، و شکیبایی در شدائد و طلب روزی حلال و نشاط در راه هدایت، و دوری از طمع هستند»؛

تعبیر به قوّت در دین، اشاره به این است که وسوسه گران و شبهه افکنان و منافقان نمی‌‌توانند در آنها نفوذ کنند و طوفان‌ها و حوادث سخت زندگی، ایمان آنها را متزلزل نمی‌‌سازد.

و «حَزم در لین» اشاره به این است که آنها در عین دوراندیشی که لازمه آن غالباً سخت‌گیری است ـ برخلاف «روزمرگی» که کارها را آسان می‌کند ـ نرمخویی را فراموش نمی‌‌کنند و با کسانی که در انجام یک هدف اجتماعی با آنها همراه هستند رفتاری با رفق و محبت دارند و مطابق ضرب المثل معروف عرب که می‌گوید: «آن قدر شیرین نباش که تو را ببلعند و نه آن قدر تلخ که تو را دورافکنند»، رفتار می‌کنند.

تعبیر به «ایمان در یقین» اشاره به این است که ایمان مراتبی دارد و اعلی درجه آن، علم الیقین و حق الیقین است که گاه از طریق استدلال‌های قوی و محکم، حاصل می‌شود و گاه از آن برتر؛ یعنی از راه شهود به دست می‌آید.

در حدیثی از امام صادق7 می‌خوانیم: «ایمان از اسلام برتر است (زیرا اسلام، اقرار در ظاهر است و ایمان، تصدیق به قلب) و یقین، افضل از ایمان است (زیرا درجه عالی ایمان است) و هیچ چیز کمیاب‌تر از یقین نیست».[1] آری پرهیزکاران واقعی به این گوهر گران بهای کمیاب دست یافته‌اند.

تعبیر به «حِرْصاً فِی عِلْم» با اینکه واژه حرص معمولا بار منفی دارد، اشاره به این است که آنها شدیداً به دنبال فراگیری علم اند و روزی بر آنها نمی‌‌گذرد که دانش تازه‌ای کسب نکنند، در حالی که دنیاپرستان، حریص در جمع اموال اند. پرهیزکاران حریص در جمع علم اند، زیرا پرهیزکاری بدون علم، عمق و ریشه‌ای ندارد.

منظور از آمیختن علم با حلم، این است که عالم در برابر جهل جاهلان نباید خشمگین شود و تندخویی کند، بلکه با بردباری و به صورت تدریجی در آنها نفوذ نماید و جهلشان را بزداید.

در حدیث مفصلی که مرحوم علامه مجلسی در گفتگوی امام صادق7 با عنوان بصری که برای درک علم به محضر آن حضرت آمده بود نقل می‌کند، می‌خوانیم که فرمود: حلم و بردباری تو باید به قدری باشد که اگر کسی به تو بگوید؛ اگر سخن نسنجیده‌ای درباره من بگویی ده برابر آن به تو می‌گویم، تو در جواب بگویی اگر تو ده سخن ناسنجیده بگویی من یکی نخواهم گفت: و در مورد علم به او می‌فرماید: آنچه را نمی‌‌دانی از علما بپرس و از اینکه برای بهانه جویی و آزار یا آزمودن افراد از آنها سؤال کنی بپرهیز و از عمل به آرای شخصی و ظنی دوری کن.[2]

تعبیر به «قَصْداً فی غِنیٰ» اشاره به این است که آنها اگر غنی و ثروتمند شوند اعتدال و میانه روی را فراموش نمی‌‌کنند و از اسراف و تبذیر، پرهیز دارند و اضافه اموال خویش را در اختیار نیازمندان می‌گذارند.

جمله «وَ خُشُوعاً فِی عِبَادَة» اشاره به این است که عبادت آنها سرسری و بی روح نیست، بلکه حالت خضوع و خشوع و حضور قلب که روح عبادات است در اعمال عبادی آنها موج می‌زند و هر نمازی از آنها نردبانی است برای صعود به اوج قرب خدا؛ و به همین دلیل قرآن مجید در وصف مؤمنان رستگار می‌فرماید: ﴿الَّذِینَ هُمْ فِی صَلاَتِهِمْ خَاشِعُونَ﴾.[3]

جمله «تَجَمُّلاً فِی فَاقَة» در واقع نقطه مقابل «قَصْداً فی غِنی» است. اشاره به اینکه پرهیزگاران نه به هنگام تبذیر و اسراف و طغیان دارند و نه به هنگام فقر زبان به شکوه و شکایت می‌گشایند.

تعبیر به «تجمّل» مفهومش این است که آنها هر چند فقیر و نادار باشند، ظاهر خود را حفظ می‌کنند، همان گونه که قرآن مجید می‌فرماید: ﴿یَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِیَاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ﴾.[4]

این گروه از فقیران آن چنان زندگی می‌کنند که افراد نادان بر اثر خویشتن داری، آنها را اغنیا می‌پندارند.

جمله «صَبْراً فِی شِدَّهٔ» اشاره به استقامت و شکیبایی آنها در برابر شدائد روزگار و حوادث ناگوار است که به مصداق ﴿إِذا أَصابَتْهُمْ مُصيبَةٌ قالُوا إِنَّا لِلَّـهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ﴾[5] خود را از آن خدا می‌دانند و جایگاه امن و امان و روح و ریحان را سرای آخرت می‌شمرند؛ نه این دنیا را. در حدیثی از پیامبر اکرم6 می‌خوانیم که فرمود: «إنَّ الصَّبْرَ نِصْفُ الإیمانِ»[6] و در حدیث دیگری از آن حضرت آمده است که فرمود: «ایمان دو نصف است؛ نیمی از آن صبر است و نیمی از آن شکر (صبر در برابر مشکلات و ناملایمات و شکر در برابر نعمت‌ها)».[7]

جمله «طَلَباً فِی حَلاَل» نشان می‌دهد که پرهیزگاران افرادی گوشه گیر و بیگانه از فعالیت‌های زندگی نیستند، بلکه تلاش و کوشش برای معاش و پیشرفت جامعه اسلامی جزو برنامه‌‌های اصلی آنهاست. با این قید که دنیاپرستان در فکر حلال و حرام نیستند و آنها پیوسته طالب حلال اند و اگر کاری بسیار پردرآمد باشد ولی بوی حرام دهد از آن می‌گریزند. در حدیثی از پیامبر اکرم6 می‌خوانیم: «عبادت هفتاد جزء دارد که از همه برتر، به دنبال روزی حلال بودن است».[8]

قرآن مجید می‌گوید: «ای رسولان الهی از غذای پاکیزه و حلال تناول کنید و عمل صالح به جای آورید».[9] این تعبیر ممکن است، نشان آن باشد که عمل صالح زاییده غذای حلال و طیّب است.

تعبیر به «نَشَاطاً فِی هُدًی» ناظر به این است که پیمودن راه هدایت برای آنها برخلاف افراد کوتاه فکر و کم معرفت مایه نشاط و شادی است؛ هرگز از پیمودن این راه خسته نمی‌‌شوند و سلوک سبیل الهی هر دم بر نشاط آنها می‌افزاید.

منظور از جمله «وَ تَحَرُّجاً عَنْ طَمَع» این است که پرهیزکاران به کلّی از طمع دورند، زیرا طمع، نتیجه وابستگی شدید به دنیا و سبب توجه به غیر خدا و موجب مفاسد زیادی می‌گردد. طمعکاران هرگز از مال دنیا سیر نمی‌‌شوند و پیوسته برای به دست آوردن آن از هر راهی که باشد تلاش می‌کنند و در واقع گرفتار اسارت دائم اند، همان گونه که امام7 در کلمات قصارش فرموده: «اَلطَّمَعُ رِقٌّ مُؤَبَّدٌ؛ طمع سبب بردگی جاویدان است».[10]

به علاوه، طمع، فکر و عقل را از کار می‌اندازد و انسان را گرفتار لغزش‌های بزرگ می‌کند، همان گونه که مولا در یکی دیگر از کلمات قصارش فرموده: «بیشترین زمین خوردن عقل‌ها، زیر برق‌های طمع است».[11]

سپس امام7 به بیان سه وصف دیگر از اوصاف برجسته شخص پرهیزکار پرداخته می‌فرماید: «پیوسته عمل صالح انجام می‌دهد، با این حال ترسان است (که از او پذیرفته نشود.) روز را به پایان می‌برد در حالی که همّ او سپاسگزاری (نعمت‌های الهی) است و صبح می‌کند در حالی که تمام همّش یاد خداست».[12]

آری! اولیاء الله اگر تمام اعمال صالح را انجام داده باشند باز از این بیم دارند که حق عبودیت پروردگار را ادا نکرده و در انجام وظیفه خود کوتاهی کرده باشند، همان گونه که در حدیث آمده است: شخصی از امام صادق7 پرسید چه چیز مهمّی در وصیّت لقمان بود؟ فرمود: «امور مهم و شگفت آوری، گفت و از همه شگفت آورتر این که به فرزندش گفت: آن گونه از خدا بترس که اگر تمام اعمال نیک انس و جنّ را انجام داده باشی باز از این بترسی که کوتاهی کرده‌ای و خداوند مجازاتت می‌کند و آن قدر به رحمت خدا امیدوار باش که اگر تمام گناهان انس و جنّ را انجام داده ای، باز امید به رحمت او داشته باشی».[13]

قرآن مجید در این زمینه تعبیر گویایی دارد؛ در بیان اوصاف پیشگامان در اعمال خیر می‌فرماید: «آنها کسانی هستند که نهایت کوشش را در انجام طاعات به خرج می‌دهند و با این حال دل‌هایشان هراسناک است از اینکه سرانجام به سوی پروردگارشان باز می‌گردند».[14]

تعبیر به «یمسی...» اشاره به این است که آنها در آغاز روز که تلاش و کوشش را شروع می‌کنند، با نام خدا آغاز می‌کنند و در پایان روز که از مواهب الهی بهره کافی می‌گرفتند، به شکر خدا می‌پردازند. درست همچون نشستن بر سر سفره غذا که با نام خدا شروع می‌شود و با شکر پروردگار پایان می‌پذیرد.

درباره اهمیّت شکر نیز در آیات و روایات، تأکیدات فراوانی دیده می‌شود؛ از جمله در حدیثی از امیرمؤمنان که در غررالحکم آمده است، می‌خوانیم: «شکر نعمت انسان را از بلاها و حوادث ناگوار در امان می‌دارد».[15]

آن گاه اشاره به دو وصف مهم دیگر از اوصاف این پاک مردان می‌کند و می‌فرماید: «شب را سپری می‌کند، در حالی که ترسان است و صبح بر می‌خیزد، در حالی که شادمان است. ترسان از غفلت‌هایی است که از آن برحذر داشته شده، و شادمان برای فضل و رحمتی است که به او رسیده (زیرا روز دیگری از خدا عمر گرفته و درهای سعی و تلاش را به روی او گشوده است)».

مفهوم این سخن آن نیست که برای مسئله خوف و رجا تقسیم زمانی بیان کند؛ خوف و رجا در هر زمان و در هر حال در دل پرهیزکاران است، بلکه از آنجا که پرهیزکاران بعد از پایان کار روزانه به محاسبه خویش می‌پردازند و از این نگرانند که در برنامه روزی که گذشت خطاها و لغزش‌هایی باشد، سخن از خوف آنها به میان آمده و لذا به ما دستور داده شده است که شب هنگام قبل از آنکه به بستر استراحت رویم، استغفار کنیم. در حدیثی از امام صادق7 می‌خوانیم: «کسی که شب هنگام، وقتی به بستر استراحت می‌رود یک صد مرتبه استغفار کند، گناهان او فرو می‌ریزد آن گونه که برگ درختان (هنگام پاییز) فرو می‌ریزد».[16]

و از آنجا که روز، آغاز فعالیتی نوین و اعمال صالح جدیدی است فعالیتی که با امید آغاز گردد تجلی گاه صفت رجا و شادمانی است.

آن گاه امام7 به بیان یکی دیگر از اوصاف برجسته انسان پرهیزگار که در ارتباط با تهذیب نفس و خودسازی است، پرداخته، می‌فرماید: «هر گاه نفس او در انجام وظایفی که از آن ناخشنود است سرکشی کند، او نیز از آنچه نفس دوست دارد محرومش می‌سازد».[17]

این در واقع یکی از مراحل سلوک راهیان الی الله است، که آن را مرحله «معاقبه» می‌نامند که بعد از مراحل «مشارطه» و «مراقبه» و «محاسبه» قرار دارد؛ یعنی صبحگاهان که برنامه تازه‌ای را در زندگی خود شروع می‌کنند با نفس خویش شرط می‌کنند که از هرگونه گناه بپرهیزد (مشارطه). سپس در طول روز مراقب آن هستند (مراقبه) و شبانگاه قبل از آنکه به بستر استراحت بروند به حساب اعمال روزانه رسیدگی می‌کنند (محاسبه) و اگر خلافی از آنها سرزده بود نفس خود را مجازات می‌کنند (معاقبه). به این صورت که او را از آنچه به آن تمایل دارد موقّتاً باز می‌دارد؛ مثلا از غذای خوب، بستر نرم، خواب کافی و مانند آن محروم می‌سازد تا نفس سرکش رام گردد و برای روزهای آینده در مسیر اطاعت خداوند قرار گیرد.

این برنامه برای تهذیب نفس، بسیار مؤثر و کارساز است و به یقین هرگاه انسان مدّتی بر آن مداومت کند، آثار و برکات عجیب آن را در جان و روح خویش می‌بیند.

در ادامه این سخن به چهار وصف مهم دیگر اشاره کرده، می‌فرماید: «روشنی چشم او در چیزی است که زوال در آن راه ندارد و زهد و بی اعتنایی‌اش نسبت به چیزی است که بقا و دوامی در آن نیست. علم را با حلم می‌آمیزد و گفتار را با کردار».

تعبیر به «قرّهٔ عینه» با توجه به اینکه «قرّه» در اصل از ریشه «قرّ» (بر وزن حرّ) به معنای سردی گرفته شده و عرب معتقد بوده که اشک شوق همواره سرد و خنک و اشک غم داغ و سوزان است،

این تعبیر در جایی گفته می‌شود که مایه شادی و خوشحالی است و معادل آن در فارسی «چشم روشنی» است.

به این ترتیب مفهوم جمله بالا این است که چشم پرهیزگاران به جهان آخرت روشن است، زیرا جهانی است پایدار و برقرار، همان گونه که قرآن مجید درباره بهشتیان می‌گوید: ﴿خالِدينَ فيها ما دامَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ﴾[18] و نیز می‌فرماید: «هیچ کس نمی‌‌داند چه پاداش‌های مهمّی که مایه روشنی چشم‌هاست برای آنها نهفته شده، این جزای کارهایی است که انجام می‌دادند».[19] و با توجه به اینکه طبق آنچه در بخش‌های قبل این خطبه گذشت، آنها در همین دنیا گویی بهشت و نعمت‌های بهشتی را با چشم خود می‌بینند، این حالت شادمانی و قرهٔ‌‌العین در برابر بهشت، در همین جا برای آنها حاصل است. به عکس چون دنیای ناپایدار را آن گونه که هست دریافته‌اند، هرگز دل به آن نمی‌‌بندند.

آمیختن حلم با علم و بردباری با دانش و همچنین گفتار با کردار از برجسته‌ترین نقاط قوّت آنهاست، زیرا اگر عالم در برابر جهل جاهلان بردبار نباشد نجات دادن آنها برای او غیر ممکن است و اگر گفتار آنها با عمل همراه نگردد تأثیری در سخن آنها نخواهد بود. همان گونه که در حدیث امام صادق7 آمده است: «هر گاه عالم به علمش عمل نکند موعظه و اندرز او از دل‌ها فرو می‌ریزد، آن گونه که دانه‌‌های باران از سنگ سخت فرو می‌ریزد».[20]



[1] . الکافی، جلد 2، صفحه 51، باب فضل الایمان علی الاسلام، حدیث 1.

[2] . بحار الانوار، جلد 1، صفحه 226.

[3] . سوره مؤمنون، آیه 2.

[4] . سوره بقره، آیه 273.

[5] . سوره بقره، آیه 156.

[6] . شرح ابن ابی الحدید، جلد 1، صفحه 319 و بحار الانوار، جلد 79، صفحه 137، حدیث 22.

[7] . بحار الانوار، جلد 74، صفحه 151.

[8] . الکافی، جلد 5، صفحه 78.

[9] . سوره مؤمنون، آیه 51.

[10] . نهج البلاغه، کلمات قصار، 219.

[11] . نهج البلاغه، کلمات قصار، 180.

[12] . «وجل» به معنای خوف و ترس است و «وَجِل» بر وزن «خجل» به معنای شخص ترسان است.

[13] . الکافی، جلد 2، صفحه 67 و بحارالأنوار، جلد13 صفحه 412.

[14] . سوره مؤمنون، آیه 60.

[15] . غرر الحکم، 5664.

[16] . وسائل الشیعهٔ، جلد 4، صفحه 1028، حدیث 7.

[17] . «استصعب» از «صعوبت» گرفته شده و «استصعاب» به معنای مشکل شدن و زیر بار نرفتن است.

[18] . سوره هود، آیه 107.

[19] . سوره سجده، آیه 17.

[20] . بحار الانوار، جلد 2، صفحه 39، حدیث 68.

فهرست مطالب

تمامی حقوق این وب سایت متعلق به حجت الاسلام والمسلمین دکتر سید مجتبی برهانی می باشد.

طراحی و توسعه توسط: