دوره زمامداری علی7 دورهای است که حکومت اسلامی از جهت جغرافیایی بسیار وسعت یافته است و بیت المال دارای درآمد فراوان گشته است.
با توجه به همین مطلب برگزیدن هر گونه راه تبعیض آمیز در بهرهمندی از بیت المال میتواند شکاف طبقاتی عجیبی بین مسلمانان فراهم آورد. عدهای بتوانند فراوان از بیت المال استفاده کنند و عدهای نیز در حالت فقر و ناتوانی غوطه ور شوند. امّا علی7 در برقراری مساوات در این ناحیه با سختترین مشکل مواجه است. زیرا تبعیض در بهرهمندی از بیت المال با اینکه در دوره ابوبکر توسط عمر پیشنهاد شده بود، ولی ابوبکر آن را نپذیرفت.[1] با این حال عمر در دوره خلافت خویش اصل مساوات را از بین برد و مبنای تبعیض را پذیرفت. ابن ابیالحدید در این باره مینویسد:
«وقتی عمر خلافت را در دست گرفت، بعضی از مردم را برای بعضی دیگر برتری بخشید. لذا سابقین در اسلام را بر غیر آنها برتری داد، مهاجرین قریش را بر مهاجرین غیر قریش، و تمام مهاجرین را نسبت به انصار برتری داد. و عرب را بر عجم مزیت بخشید.» [2]
ابن جوزی شیوه تمایز را به تفصیل از سمکهٔ بن عبدالرحمن نقل کرده است و سهم هر طبقه را از بیت المال ذکر کرده است. [3]
برخورد با این قضیه ساده نبود. زیرا نابرابری بود که چهره دینی و قانونی به خود گرفته بود و با گذشت 22 سال از سابقه آن، مردم به آن خو گرفته بودند[4] و عدهای با زدن رنگ دین و تقوا به آن در مقابل اقدامات علی7 مقاومت میکردند.
حال خواهیم دید که علی7 چگونه به جوانب مختلف مسأله میپردازد و تلاش میکند تا با زدودن تبعیض و از بین بردن عوامل آن، سیره نبوی را بار دیگر در جامعه اسلامی حاکم سازد.
از مهمترین بیانات آن حضرت تبیین ماهیت بیت المال بود. قبل از ذکر سخن امیرالمؤمنین7 به دوره قبل یعنی زمامداری عثمان باز میگردیم. عثمان، در یکی از اقدامات خود برادرش ولید را به عنوان حاکم به کوفه فرستاد. در کوفه ابن مسعود، متصدی بیت المال بود. ولید اموالی از بیت المال قرض گرفت و سپس به عثمان پیرامون آن نامه نوشت. عثمان در پاسخ آن نامه به ابن مسعود نوشت:
«تو خزانه دار ما هستی بنابراین در آنچه ولید از بیت المال گرفته است متعرض نشو.»
گویند ابن مسعود این نامه را خواند و برآشفت و گفت:
«من تصور میکردم خزانهدار مسلمانان هستم. حال که روشن شد خزانه دار شما هستم، نیازی بدان ندارم.»[5]
این اظهار عثمان سخن سادهای نیست، بلکه حکایت گر نگرش خلیفه وقت به بیتالمال است. در نتیجه به راحتی میتوان حدس زد که تقسیم آن نیز باید با توجه به تصمیم خلیفه صورت گیرد. با این مقدمه بازگردیم به اظهار علی7 در نامهای كه به اشعث بن قیس، عامل خود در آذربایجان مینویسد:
«در دستان تو مالی از اموال خداوند است و تو خزانه دار آن هستی تا آن را به من برگردانی.»[6]
با این بیان حضرت امیر7 ماهیت بیت المال و وضعیت خزانه دار را به خوبی بیان میکند. مال در دست عامل، مال خداوند است نه مال حاکم.
امّا در اینجا مشکل مهم دیگری وجود دارد و آن عبارت از استنباط قانون است که میتواند خود سرچشمه تبعیض بوده و تبعیض را به صورت قانونی نهادینه کند علی7 زمینههای استنباط اینگونه قوانین را از بین میبرد.
بدین منظور علی7 روز بعد از بیعت، برای مردم سخنرانی کرد و در قسمتی از بیانات خود فرمود:
«آگاه باشید! هر فردی از مهاجرین و انصار از اصحاب رسول اللّه 6 خود را در برابر دیگران به خاطر مصاحبت با پیامبر6 دارای فضل بداند، [باید دانست]
که فضل روشن در فردای (قیامت) نزد خدا است و ثواب و اجر و پاداش وی با
خدا است.
و هر فردی که به خدا و رسول پاسخ مثبت دهد، و ملت ما را تصدیق کرده و داخل در دین ما شود و بر قبله ما روی آورد، حقوق و حدود اسلام شامل وی خواهد شد.
پس شما (مردم) بندگان خدا هستید و مال مال خدا است، بین شما به صورت مساوی تقسیم میکنم، هیچ کس در برابر کس دیگر دارای برتری نیست و برای افراد پرهیزگار فردا (قیامت) اجر و ثواب است و آنچه نزد خدا است برای نیکان بهتر است و فردا نزد ما آید، در نزدمان مالی است که میانتان تقسیم خواهیم کرد و نسبت به هیچ یک از شما تخلف نخواهد شد چه عرب باشد و چه عجم، اهل عطا باشد و یا نه.» [7]
همانطور که از این سخن پیدا است، حضرت علی7 مصاحبت با رسول6 را در بهرهبرداری از بیت المال نفی کرده و جایگاه پاداش به آن را در قیامت میداند. از طرف دیگر ملاک بهرهمندی را پذیرش اسلام دانسته و حتی تقویٰ را در اینجا ملاک قرار نمیدهد و امتیازی به کسی نمیدهد.
یکی دیگر از توجیهات طرفداران تبعیض، شرکت آنها در جهاد و مبارزه و از طرف دیگر پذیرش اسلام به صورت ظاهری، توسط عده بسیاری از مردم بود. آنان این ملاک را ملاک تمایز دانسته و بر علی7 احتجاج میکردند. [8]
علی7 گاه به سیره نبوی استدلال میکرد که چگونه پیامبر6، بین مردم در امر بیت المال فرق نمیگذاشت. [9] امام7 میفرمود:
«خداوند به سابقین در اسلام و مجاهدان، در قیامت پاداش اعطا خواهد کرد.»[10]
و گاه استدلال به قرآن میکرد که میفرماید:
«ای مردم ما شما را از مرد و زنی آفریدیم و به صورت دستهها و قبیلهها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید. بزرگوارترین شما نزد خداوند با تقواترین است.» [11]
همانطور که روشن شد علی7 نگذاشت با استنباط نادرست، تبعیض به صورت قانونی نهادینه شود. به خصوص این امکان وجود داشت که عناوین مقدس و دینی به عنوان وسیله و راهی به سوی دنیاطلبی قرار گیرد. علی7 با روشن بینی این آفت حکومت دینی را از ریشه قطع کرد.
علاوه بر این، از نظر امیرالمؤمنین7 اصل مساوات از بهرهمندی از بیت المال قاعده آمرهای است که حتی حاکم حق پذیرش شرط خلاف آن را در بیعت ندارد. بدین لحاظ هنگام بیعت وقتی که شرط خلاف مساوات توسط عدهای اظهار شد فرمود: «درهمی به شما (طلحه و زبیر) و یا عبد حبشی فلج اختصاص نخواهم
داد.»[12]
همچنین علی7 در رعایت مساوات به مصلحت اندیشی گروهی از شیعیان توجه نکرد و استفاده از هرگونه حیله قانونی را در این زمینه مردود شمرد.
در روایتی آمده است؛ که گروهی از شیعیان به خدمت علی7 آمده و از سر مصلحت اندیشی پیشنهاد کردند؛ اگر این اموال بین روسا و اشراف تقسیم کنی و آنان را بر ما برتری بخشی، امور سامان میپذیرد و سپس با فراهم شدن زمینه، عدل را اجرا خواهی کرد. به عبارت دیگر شیعیان میخواستند بگویند اگر این بیت المال حق ما است ما از حق خود چشم پوشی میکنیم و از طرف دیگر بدین طریق فتنة دامنگیر حکومت نیز خاموش میشود. اما علی7 این مصلحت اندیشی را رد کرد و فرمود:
«آیا امر میکنید من با ظلم و ستم به کسانی که بر آنان ولایت دارم نصرت کسب کنم؟!»[13]
و سپس با قسم به خداوند فرمود:
«به خدا قسم! اگر اموالشان، ملک خودم بود، بین مردم مساوات برقرار میکردم و حال آنکه این اموال ملک خودشان هست.» ؛ [14]
شبیه همین مصلحت اندیشی از سوی یاران بزرگ حضرت، چون مالک اشتر نیز آمده است.
«روزی مالک، خدمت علی7 آمد و عرض کرد: یا امیرالمؤمنین! با اهل کوفه جنگ جمل را به پایان رساندیم و با مردم بصره و کوفه، بر شامیها در جنگ صفین پیروز شدیم. آن زمان رأی نهایی آنها یکی بود ولی اکنون به واسطه اینکه شما در تقسیم بیتالمال از روی عدالت با آنها رفتار میکنی و شریف و وضیع، عرب و عجم، فقیر و غنی، در نظر شما یکسان هستند، مردم تاب عدالت شما را ندارند.
نیت آنان ضعیف گردید، و برای رسیدن به آرزوهای خود، طرف شما را رها کرده و به طرف معاویه میروند، اهل دین و حقیقت کم، و بیشتر آنها خواستار دنیا هستند، دین را برای دنیا میفروشند، ممکن است شما این مال را به آنها بذل نمایی، به سوی شما میل پیدا کرده و خداوند نیز شما را پیروز نموده و دشمنان را سرکوب نماید.
علی7 در پاسخ فرمود: «با وجودی که روشم این باشد، باز میترسم مبادا کوچکترین کوتاهی یا ذرهای انحراف از من سرزده باشد، اما پراکنده شدن مردم و تاب نیاوردن آنان، به خاطر دشواری و سنگینی حق و عدالت است. خدا میداند فرار آنها از من، نه برای این است که از طرف من ستمی دیدهاند، یا شخص عادلی را پیدا کرده به سوی او میروند، بلکه تنها به واسطه رسیدن به پیرایههای دنیای فانی از حقیقت برگشته، روی به باطل میآورند. و روز قیامت مورد پرسش قرار خواهند گرفت که آیا شما برای دین عمل میکردید یا دنیا؟
تذکری را که راجع به دادن اموال به اشراف دادی، من هرگز حق کسی را به دیگری نخواهم داد و به وسیله مال مردم نصرت نمیجویم.»[15]
علاوه بر مقام بیان قانون، در مرحله اجرا نیز دقیقا آن را به اجرا درآورد و به شبهات افراد جواب داد.
هنگام تقسیم بیتالمال، حتی برادرش عقیل به این مساوات اعتراض میکند و میگوید تو مرا و یک سیاه پوست در مدینه را مساوی قرار میدهی.
علی7 در پاسخ وی فرمود: «بنشین مگر در اینجا کسی به جز تو نبود که صحبت کند؟!
«برای تو فضلی نیست مگر به سابقهات در دین و تقوی.»[16]
در مورد دیگر دو زن آمدند که یکی عرب و دیگری غیرعرب بود. حضرت علی7 سهم مساوی به آنها داد. زن عرب در اعتراض گفت من عرب و آن دیگری عجم است. علی7 فرمود: «در این تقسیم اموال فرزندان اسماعیل نسبت به فرزندان اسحاق برتری ندارند.»[17]
گذشته از همه اینها علی7 بهرهبرداری جزیی ولی ناصحیح از بیت المال را نیز منع کرد. تا همگان در این امر مساوی باشند. و تا اینکه موقعیتهای افراد و فرصتهای آنان موجب نشود که عملاً مساوات در بیت المال از بین برود. یکی از این امور قرض و عاریه گرفتن از بیت المال بود که به صورت رویه عملی درآمده بود و مردم آن را خلاف شرع نمیدانستند.[18] امّا امیرالمؤمنین علی7 با شدت با آن برخورد کرد.
«وقتی پی برد دخترش گردنبند را از بیت المال به عاریه گرفته است به شدت متصدی بیت المال و دخترش را مورد عتاب قرار داد و آنان را از این کار منع کرد. در این قضیه حضرت امیر7 به ابی رافع فرمود: آیا به مسلمانان خیانت میکنی؟ عرض کرد پناه بر خدا از اینکه خیانت کنم فرمود: چگونه گردبندی از بیتالمال به دختر امیرالمؤمنین عاریه دادی بدون اذن من و رضای آنها.»[19]
علاوه بر اینها، آن حضرت بر اعمال کارگزاران خود نیز به دقت نظارت میکرد تا در رعایت اصل مساوات هیچگونه تخلفی نکنند. نمونه این نظارت، نامهای است که علی7 به مصقلهٔ بن هبیره عامل خود در اردشیر خُرَّه (فیروزآباد ایران) نوشت، در این نامه آمده است:
«از تو به من خبر رسیده است، اگر چنان کرده باشی خدای خود را به خشم آورده باشی و امام خویش را نافرمانی کرده. تو غنیمت مسلمانان را که نیزهها و اسبهاشان گردآورده و با ریخته شدن خونشان فراهم آورده به عربهایی که خویشاوندان تواند و تو را گزیدهاند، پخش میکنی! پس به خدایی که دانه را شکافت و جاندار را آفریده اگر این سخن راست باشد نزد من رتبت خود را فرود آورده و میزان خویش را سبک کردهای.» [20]
همانطور که روشن شد علی7 در رعایت اصل مساوات هم در مقام استنباط قانون، و هم پیشگیری از زمینههای سوء استفاده و هم در مقام اجرای آن نهایت دقت را به عمل آورده تا عدالت وی برای همیشه تاریخ به یادگار بماند و عدل ورزی علی افتخاری بر تارک تاریخ بشریت باشد.
[1] . ابن ابیالحدید، شرح نهجالبلاغه، ج 4، ص306.
[2] . همان.
[3] . همان.
[4] . ابن ابیالحدید، شرح نهجالبلاغه، ج 2، ص 173.
[5] . البلاذری، انساب الاشراف، ج 5، ص 36.
[6] . نهجالبلاغه، نامه 5.
[7] . ابن ابیالحدید، شرح نهج البلاغه، ج 2، ص 171.
[8] . ابن ابیالحدید، شرح نهج البلاغه، ج 2، ص 173.
[9] . همان، ص173.
[10] . «وَ اللَّـهُ سُبْحَانَهُ مُوَفٍّ السَّابِقَ وَ الْمُجَاهِدَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَالَهُمْ»؛ همان.
[11] . ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 2، ص 173.
[12] . سوره حجرات، آیه 13.
[13] . محمد بن الحسن الحر العاملی، وسائل الشیعه، ج 11، ص80 .
[14] . همان.
[15] . امالی طوسی، ص 313.
[16] . محمد بن الحسن الحر العاملی، وسائل الشیعه، ج 11، ص 80 .
[17] . همان، ص 81 .
[18] . ابن ابیالحدید، شرح نهجالبلاغه، ج 1، ص؟؟؟.
[19] . محمد بن الحسن الحر العاملی، وسائل الشیعه، ج 18، ص 520.
[20] . نهج البلاغه، نامه 44، ص 316.