بدان هر چیزی ممکن است با غیر خود بیامیزد، و چون از غیر خود صافی و از آن رها شود خالص گفته میشود و فعل صافی و از هر شایبه خالی را اخلاص مینامند خداوند فرمود است: ﴿مِنْ بَيْنِ فَرْثٍ وَ دَمٍ لَبَناً خالِصاً سائِغاً لِلشَّارِبينَ﴾[1] و خالص بودن شیر به این است که در آن شابیهای از خون و سرگین و از هر چیزی که ممکن است با آن آمیخته شود و وجود نداشته باشد.
ضد اخلاص شرک است و کسی که مخلص نباشد مشرک است، جز این که برای شرک درجاتی است؛ و ضد اخلاص در توحید شریک قرار دادن چیزی در الوهیت است.
شرک دو نوع است: خفی و جلی، اخلاص نیز به همین گونه است اخلاص و ضد آن هر دو بر دل وارد میشوند و دل جایگاه آنهاست، و در قصدها و نیّتها داخل میشوند.
کسی که انگیزهاش تنها ریا باشد خود را در معرض هلاکت قرار داده است و ما درباره او سخن نمیگوییم، زیرا آنچه مربوط به او بوده در کتاب ریا از بخش مهلکات ذکر کردهایم و کمترین چیزی که در اخبار نسبت به وی وارد شده است که: «ریا کننده در روز قیامت به چهار نام ندا داده میشود: ای ریاکار، ای فریبکار، ای مشرک، ای کافر».[2]
اکنون درباره کسی سخن میگوییم که انگیزهاش قصد تقرب به خدا باشد، لیکن داعیه دیگری با انگیزه او آمیخته شده باشد، که آن یا ریاست و یا چیزی از لذتهای نفسانی غیر از ریا باشد. او کارهایی انجام دهد تا به نیکوکاری معروف و به نیکی یاد شود و مردم به دیده صلاح و وقار به او بنگرند بنابراین هرگاه انگیزه او از انجام عمل تقرب به خدا باشد لیکن یکی از این انگیزهها را داشته باشد به طوری که عمل را برایش سبکتر ساخته بی تردید عمل او از حد اخلاص بیرون رفته و شرک بدان راه یافته است خداوند فرموده است: «من بی نیازترین شریکان از شرکت هستم.»
خلاصه آن که هر یک از لذات دنیا که مایه آسایش نفس باشد و دل بدان رغبت کند چنانچه کم یا زیاد آن به عمل راه یابد صفای آن را مکدر و خلوص آن را زایل میکند.
اخلاص، خالص گردانیدن عمل است به طوری که قصد تقرب در آن خالص شود و انگیزهای برای عمل جز آن وجود نداشته باشد؛ و این امر تنها در مورد کسی قابل تصور است که دوستدار خدا و شیدای او بوده و تمام اندیشهاش توجه به امور آخرت باشد به طوری که در دل او جایی برای دوستی دنیا باقی نمانده باشد. چنین کسی حتی خوردن و آشامیدن را نیز دوست نمیدارد بلکه رغبت او به آنها مانند رغبت او به قضای حاجت است چه آن ضرورتی فطری و جبلی است. او طعام را به سبب آن که طعام است دوست نمیدارد بلکه از آن جهت که برای عبادت خدا به او نیرو میدهد از آن استفاده و آرزو میکند که کاش شر گرسنگی از او کفایت میشد تا نیازی به خوردن نداشته باشد، لذا در دل او لذتی نسبت به آنچه بر مقدار ضروری است باقی نمیماند، و تنها مقدار ضروری مطلوب اوست چه آن ضروری دین اوست و وی جز در فکر دین خود نیست این شخص اگر بخورد یا بیاشامد یا قضای حاجت کند، در همه حرکات و سکنات خود عملش خالص و نیتش درست است.
همچنین کسی که محبت دنیا و برتری جویی و ریاستطلبی و محبت غیرخدا بر او چیره شده و همه حرکات معمولی او این صفات را به خود میگیرد و عبادات او اعم از روزه و نماز و غیره آنها جز به ندرت از این آفات مصون نمیماند.
چه بسیار است اعمالی که انسان در تحقق آنها رنج میبرد و گمان میکند آنها را خالصانه برای خداوند انجام میدهد در حالی که در آنها فریب خورده است زیرا جهات آفات آن اعمال را نمیداند این نکتهای دقیق و دشوار است و کم است اعمالی که از امثال این آفات مصون بماند و نیز اندکند کسانی که بدین نکات توجه کنند بی تردید آنهایی که از این مسایل غافلند در روز بازپسین همه حسنات خود را سیئات خواهند دید، و در قول حق تعالی که فرموده است:
﴿وَ بَدا لَهُمْ مِنَ اللَّـهِ ما لَمْ يَكُونُوا يَحْتَسِبُونَ﴾:[3] و نیز: ﴿وَ بَدا لَهُمْ سَيِّئاتُ ما عَمِلُوا﴾؛[4] و نیز: ﴿قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالْأَخْسَرينَ أَعْمالاً * الَّذينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ هُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعاً﴾[5] همین افراد مرادند. عالمان بیشتر از همه مردم به شدت در معرض این فتنهاند، چه انگیزه اکثر آنها بر نشر دانش لذت استیلا و خوشحالی به داشتن مرید و شادمانی از حمد و ستایش مردم است. شیطان نیز این مقاصد را بر آنها مشتبه میکند، و میگوید: مقصود شما انتشار دین خدا و دفاع از آیین پیامبر اوست.
میبینی واعظ از این که مردم را نصحیت و برای حکام موعظه میکند بر خدا منت میگذارد، و از این که گفتار او مقبول مردم قرار میگیرد و به او رو میآورند خوشحالی میکند و مدعی میشود که شادی او به سبب توفیقی است که در نصرت دین یافته است و اگر یکی از همکارانش که وعظش از او نیکوتر باشد پیدا شود و مردم از وی برگردند و به او رو آورند غمگین میشود، در حالی که اگر انگیزه او دین باشد باید خدا را شکر کند که این مهم را از عهده او برداشته و به عهده دیگری گذاشته است.
با این حال شیطان او را رها نمیکند و به او میگوید: اندوه تو برای قطع ثواب است نه از جهت آن که مردم از تو روی گردانیدهاند چه اگر از گفتارت پند گرفتهاند تو به ثواب رسیدهای و اندوه تو بر فوت ثواب نیز پسندیده است. اما این بیچاره نمیداند که اگر حق را فرمانبردار باشد و کار را بر برتر از خود واگذارد، ثواب او در آخرت بیشتر از آن است که در آن کار یگانه و منفرد باشد.
برخی از عالمان فریب شیطان را میخورند و وانمود میکنند که اگر کسی پیدا شود که در این کار سزاوارتر باشد شاد میشوند و او را بر خود ترجیح خواهند داد، لیکن خبر دادن از نفس پیش از تجربه و آزمایش صرف نادانی و غرور است، چه نفس در دادن این گونه وعدهها پیش از رسیدن موعد بسیار فرمانپذیر است؛ سپس هنگامی که موعد فرا میرسد حالت او دگرگون میشود و به وعده وفا نمیکند به این نکته کسی واقف است که حیلههای شیطان و مکرهای نفس را شناخته و مدتی طولانی را در آزمایش نفس گذرانده باشد.
[1] . سوره نحل، آیه 66: «از میان غذاهاى هضم شده و خون شیر خالص و گوارا به شما مىنوشانیم.»
[2] . درکتاب ریا ذکر شده است .
[3] . سوره زمر، آیه 47: و از سوى خدا امورى بر آنها ظاهر مىشود که هرگز گمان نمى کردند.
[4] . سوره جائیه، آیه 32: و اعمال بدشان بر آنها آشکار مىشود.
[5] . سوره کهف، آیات 104 و 105: «بگو آیا به شما خبر دهیم که زیانکارترین (مردم) کیانند؟که تلاشهایشان در زندگى دنیا گم (و نابود) شده و با این حال گمان مىکنند کار نیک انجام مىدهند.»