نباید تصور کرد که تقوا از مختصات دینداری؛ از قبیل نماز و روزه است، بلکه تقوا لازمه انسانیت است. انسان اگر بخواهد از طرز زندگی حیوانی و جنگلی خارج شود ناچار است که تقوا داشته باشد. تقوای دینی یک برتری و قداست و استحکام دیگری دارد و در حقیقت، تنها روی پایه دین است که میتوان تقوایی مستحکم و با مبنا به وجود آورد. و جز بر مبنای محکم ایمان به خدا نمیتوان بنیانی مستحکم و اساسی و قابل اعتماد به وجود آورد.
از دیدگاه امام صادق7 : تقوا آن است که آنجا که خدا باید تو را ببیند، ببیند، و آنجا که نهی کرده تو را نبیند.[1] مثلاً حضور در مسجد، حاضر شدن در مجلس وعظ و نصیحت، رفتن به محلّ کسب و کار برای تهیّه رزق و روزی حلال، شرکت در اجتماعات مسلمانان، و مانند آن از مصادیق جمله اوّل، و ترک مجالس گناه و معصیت، نرفتن به مکانهایی که شخصیّت انسان به گناه آلود میشود، ترک مجالسی که در آن شراب و قمار وجود دارد، و مانند آن از مصادیق جمله دوم است.
انسان همواره خدا را ناظر اعمال خویش بداند، و حضور او را در زندگیش لمس کند، که اگر انسانها این احساس را داشته باشند به سراغ گناه نمیروند. پس خدا کجاست؟ خدا چه جایگاهی در زندگی دارد؟ خداوند حاضر و ناظر است، و همه اعمال و کردار ما را میبیند و من چگونه در محضر خداوند معصیت کنم! امّا برخی از افراد چون تقوا ندارند و خدا در زندگی آنها جایی ندارد، خود را آلوده گناه میکنند.
[1] . بحار الانوار ، ج 69 ، ص110.