تَرَاهُ قَرِیباً أَمَلُهُ، قَلِیلاً زَلَلُـهُ، خَاشِعاً قَلْبُهُ، قَانِعَةً نَفْسُهُ، مَنْزُوراً أَکْلُهُ، سَهْلاً أَمْرُهُ، حَرِیزاً دِینُهُ، مَیِّتَةً شَهْوَتُهُ، مَکْظُوماً غَیْظُهُ. اَلْخَیرُ مِنْهُ مَأْمُولٌ، وَ الشَّرُّ مِنْهُ مَأْمُونٌ، إِنْ کَانَ فِی الْغَافِلِینَ کُتِبَ فِی الذَّاکِرِینَ، وَ إِنْ کانَ فی الذَّاکِرِینَ لَمْ یُکْتَبْ مِنَ الْغَافِلِینَ.
يَعْفُو عَمَّنْ ظَلَمَهُ، وَ یُعْطِی مَنْ حَرَمَهُ، وَ يَصِلُ مَنْ قَطَعَهُ، بَعِیداً فُحْشُهُ، لَیِّناً قَوْلُهُ، غَائِباً مُنْکَرُهُ، حَاضِراً مَعْرُوفُهُ، مُقْبِلاً خَیْرُهُ، مُدْبِراً شَرُّهُ. فِی الزَّلاَزِلِ وَ قُورٌ، وَ فِی الْمَکَارِهِ صَبُورٌ، وَ فِی الرَّخَاءِ شَکُورٌ. لاَ یَحِیفُ عَلَی مَنْ یُبْغِضُ، وَ لَا يَأْثَمُ فِيمَنْ يُحِبُّ. یَعْتَرِفُ بِالْحَقِّ قَبْلَ أَنْ یُشْهَدَ عَلَیْهِ، لَا يُضِيعُ مَا اسْتُحْفِظَ، وَ لاَ یَنْسَی مَا ذُکِّرَ، وَ لَا يُنَابِزُ بِالْأَلْقَابِ، وَ لاَ یُضَارُّ بِالْجَارِ، وَ لاَ یَشْمَتُ بِالْمَصَائِبِ، وَ لاَ یَدْخُلُ فِی الْبَاطِلِ، وَ لاَ یَخْرُجُ مِنَ الْحَقِّ. إِنْ صَمَتَ لَمْ یَغُمَّهُ صَمْتُهُ، وَ إِنْ ضَحِکَ لَمْ یَعْلُ صَوْتُهُ، وَ إِنْ بُغِيَ عَلَيْهِ صَبَرَ حَتَّی یَکُونَ اللّـهُ هُوَ الَّذِی یَنْتَقِمُ لَهُ. نَفْسُهُ مِنْهُ فِی عَنَاء. وَ النَّاسُ مِنْهُ فِی رَاحَة. أَتْعَبَ نَفْسَهُ لاِخِرَتِهِ، وَ أَرَاحَ النَّاسَ مِنْ نَفْسِهِ. بُعْدُهُ عَمَّنْ تَبَاعَدَ عَنْهُ زُهْدٌ وَ نَزَاهَةٌ، وَ دُنُوُّهُ مِمَّنْ دَنَا مِنْهُ لِینٌ وَ رَحْمَةٌ. لَیْسَ تَبَاعُدُهُ بِکِبْرٍ وَ عَظَمَةٍ، وَلاَ دُنُوُّهُ بِمَکْرٍ وَ خَدِیعَةٍ.
ترجمه
«او (پرهیزکار) را میبینی که آرزویش نزدیک، لغزشش کم، قلبش خاشع، نفسش قانع، خوراکش اندک، امورش آسان، دینش محفوظ، شهوت سرکشش مرده و خشمش فرو خورده شده است. (مردم) به خیر او امیدوار و از شرّش در امانند. اگر در میان غافلان باشد جزو ذاکران محسوب میشود و اگر در میان ذاکران باشد در زمره غافلان نوشته نمیشود.
کسی را که به او ستم کرده (و پشیمان است) میبخشد و به آن کس که محرومش ساخته عطا میکند و به کسی که پیوندش را با وی قطع کرده است، میپیوندد. سخن زشت و خشونت آمیز از او دور است، گفتارش نرم و ملایم، منکرات ازاو غایب، و معروف و کارهای شایسته او حاضر. نیکی اش روی آورده و شرّش پشت کرده است. در برابر حوادث سخت، استوار و در حوادث ناگوار، شکیبا و به هنگام فزونی نعمت شکرگزار است. به کسی که با او دشمنی دارد ستم نمیکند و به سبب دوستی با کسی مرتکب گناه نمیشود و پیش از آنکه شاهدی بر ضدّش اقامه شود اعتراف به حق میکند. آنچه حفظش را به او سپردهاند تباه نمیسازد و آنچه را به او تذکّر دادهاند فراموش نمیکند. مردم را با نامهای زشت نمیخواند و به همسایگان زیان نمیرساند. مصیبت زده را شماتت نمیکند. در امور باطل وارد نمیشود و از دائره حق بیرون نمیرود. هر گاه سکوت کند سکوتش وی را غمگین نمیسازد واگر بخندد صدایش به قهقهه بلند نمیشود و هر گاه به او ستمی شود (حتی الامکان) صبر میکند تا خدا انتقامش را بگیرد. نفس خود را به زحمت میافکند؛ ولی مردم از دست او راحتند. خویشتن را برای آخرت به تعب میاندازند و مردم را از ناحیه خود آسوده میسازد. دوری اش از کسانی که دوری میکند، به سبب زهد و حفظ پاکی است و نزدیکیاش به کسانی که نزدیک میشود، مهربانی و رحمت است؛ نه اینکه دوریاش از روی تکبّر و خودبزرگ بینی و نزدیکیاش برای مکر و خدعه (و بهرهگیری مادی) باشد.»